✨بنــــامـ خـــــ✨ــــداے 💞
#عݪــــے و
#فــاطیـــما✨💞
🕋داســـٺان جذاب و واقعی
#قیمـــٺ_خدا
نام دیگر رمـــان؛
#ٺمــامـ_زندگــےمن
✝قســـــــمٺ
#شانزده
✨معنای امل
دیگه نمی تونستم،
جلوی خودم رو بگیرم …
یه سال تموم خون دل خورده بودم... اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه،
#انگشت_نما کنه …
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم …
پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم …
💫خدایا! خودت گفتی
#اطاعت از همسر تا جایی درسته که
#گناه نباشه … اما از اینجا دیگه گناهه … دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم … من قدرت
#اصلاح شوهرم رو ندارم…
چشم هام رو باز کردم...
و رفتم توی اتاق … بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی … کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم …
برگشت سمتم …
– چکار می کنی آنیتا؟ … مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ …
– چرا گفتی … منم شنیدم … تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم … من همینم … نمی دونم امل یعنی چی … خوبه یا بد … اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم … آرایش کنم و بیام بین دوست های تو … و با اون زن ها که مثل …
#فاحشه_های_اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم …
حسابی جا خورده بود …
باورش نمی شد … داشتم برای اولین بار☝️ باهاش
#مخالفت می کردم …
گریه ام گرفته بود …
– همه چیز رو تحمل کردم … همه چیز رو … اما دیگه این یکی رو نمی تونم …😒😢
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم😭 …
ادامه دارد....
🕋❤️✝✝🕋❤️🕋
✍نویسنده:
شــہـــید مدافـــع حرمـ طاهـــا ایمانـــے