🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
به لحاظ روحی نیاز دارم الان کوله پشتی رو پر کرده باشم سوار اتوبوس به سمت شلمچه در حرکت باشم 🫀 دلت
کنار شهدای شهرمان هم حال و هوایی دارد 😭
دیدن #فیلم_مستهجن
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده وزشت و بی حجابی پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~
وصیتنامه #شهید_مجید_محمودی
منتشر کنید تا ازخجالت آب بشیم...
شهدا چه کردند وما.....
شهدا شرمنده نه، بازنده ایم
ننگ بر طرفداران شعار ،
زن زندگی آزادی = برهنگی و فساد
#شهدا
از #زیباییهای کدامشان بگوییم؟!
از زیبایی کدام #خاک؟
وقتی هر کدامشان به طریقی دل مارا ربودهاند و به دل #شهـدایشان وصل کردهاند...
تو بگو ما که #دلباختهایم و دلمان هم جامانده
آیا میشود دلتنگ این همه #زیبایی نشد؟!
این روز ها
نفس کشیدن سخت شده است
تپیدن قلب سخت شده است
زندگی کردن سخت شده است
مرهمی می خواهم
مرهمی از جنس
خون
خاک
#خدا ...
کاش #مرهم این درد من اینقدر دور نبود
کاش نسیم می توانست مشتی خاک های #طلاییه را برایم می آورد..
اما
#ای_شهید
من زخمی در دل دارم
کاش درمان کنی ،این دلی را که بین سیم خاردار های دنیا گیر کرده است...
#شهید
تو
درمــان
زخم دل من باش....
⊰❀⊱ #شهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
💠کانال رسمی یادمان #شهدای_گمنام و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیهالسلام (امیرآباد) 💠راه ارتباطی:
✅ #اطلاع_رسانی
⛔️دعای کمیل امشب برگزار نمیگردد.
به علت برگزاری برنامه شنبه شب 19فروردین محفل قرآنی.
#ارونــــد
اروند، هر چیزی را که در مسیرش باشد می برد، حتی دل را
یادمان والفجر هشت-- اینجا اروند است، رودی خروشان و نا آرام، رودی که تنها افرادی می توانستند از سیم خاردارها و موانع خورشیدی تعبییه شده در ساحل آن عبور کنند؛ که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده بودند، اینجا اروند است، رودی که هر چیزی را که در مسیرش باشد می برد، حتی دل را.
⊰❀⊱ #شهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
صفای سفرهی ساده تان ؛
حسرتِ این روزهای مردم شهر ...
⊰❀⊱ #شهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
#خاطرات_شهید
« اینقدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه میخورد. به خدا وجود پاکش انگار ذرهای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالکاشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم. آنقدر با بچههای بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفتهاش شده بودند. در او ذرهای از وابستگی به دنیا پول، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت... این عزیز اینگونه شربت شهادت رانوشید، ما بسیار یادش خواهیم کرد و یادش را در ادامه راهش به اثبات خواهیم رساند....»
✍به روایت سردارشهید محمدابراهیم همت
📎فرماندهٔ گردانمیثمتمار لشگر ۲۷محمدرسولالله (صلی الله علیه و آله )
#سردارشهید_مختار_سلیمانی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۸ آمره ، خلجستان قم
●شهادت : ۱۳۶۲/۱/۲۶ فکه ، عملیات والفجر۱
⊰❀#شهدایِکربلایِ۴ 🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
یادداشت یک غواص دوران دفاع مقدس؛
♦️کسی چه می داند بر #غواص ها چه گذشت!
💢جانباز پاسدار «#مرتضیحقنظری» #غواص و رزمنده دوران دفاع مقدس در یادداشتی نوشت:«کسی چه می داند از ستون ۸۳ نفری ما فقط چند نفر سالم ماندند. کسی چه میداند شهدای غواص هر کدام در حد یک فرمانده گردان بودند.»
⊰❀⊱ #شهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
یعنی نمیشود مرا هم صدا کنید؟😭💔
#شهدا
⊰❀#شهدایِکربلایِ۴🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
... ..:
🌸 کرامات شهدا
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم
... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به......
شرمنده ام
📚منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
نظر یکی از خوانندگان کتاب #سه_ماه_رویایی👇
راستش را بخواهید دلم نمیآید خیلی صاف و مستقیم بگویم که بروید و این #کتاب را بخوانید. کتاب "سه ماه رویایی" را میگویم؛ خاطرات #شهید_کاظم_عاملو اهل سمنان.
عرض کنم خدمتتان این کتاب کمی با کتابهای دیگری که در عرصه دفاع مقدس خواندهاید ممکن است فرق داشته باشد.
اینطوری بگویم بهتر است:
برای خواندن کتاب سه ماه رویایی باید از قبل خودتان را حسابی آماده کرده باشید!
در این اثر با خاطراتی مواجه میشوید که اگر ذهنتان با فضای معنوی جبههها آشنا نباشد ممکن است دچار بهت و حیرت شوید! از قبل باید این صحبت امام را باور داشته باشید که شهدا راه صدساله عرفا و اهل سلوک را یک شبه طی نمودند. باید با این کلام شهید بهشتی انس گرفته باشید که عرفان واقعی، خانقاهش بازیدراز است.
اینجا با شهیدی مواجه میشوید که الذین یومنون بالغیب را برایتان تفسیر میکند.
کارگر زاده بیآلایشی که سر تا پایش یک قلب صاف و زلال است که جز در هوای محبوب نمیتپد. چشم باطن او به برکت رزق حلال و خلوص و بیتعلقیاش به دنیا باز شده و گاه به اهل دل و محرمان این طریق، اخباری غیبی میدهد و شهدای آینده را با یک نگاه از دیگران باز میشناسد. دور و بریهایش را با عالم ملکوت گره میزند و دلدادگی به مناجات را در جانشان مینشاند.
یکبار درباره سرنوشت یکی از عملیاتها با توجه به ریخت و پاشهای بعضی رزمندهها گفت: خدا از اسراف بدش میآید و اگر جلوی این کارها را نگیرید در این عملیات راه به جایی نخواهید برد و چنین شد. همانطور که با نگاه صادقش، نوید پیروزی عملیات دیگری را داد و چنان شد. جالب است بدانید درباره سرنوشت جمهوری اسلامی هم گفت: این انقلاب و نهضت اسلامی انشاءالله به حکومت موعود مهدوی گره خواهد خورد؛ اگر مراقب ریخت و پاشها بوده و حریم بیتالمال را رعایت کنیم.
"سه ماه رویایی"، شرح حالات معنوی و عرفانی یکی از تربیت شدگان مدرسه عشق است که حلاوت سلوک روح الله، کامش را معطر نمود و شهد گوارای شهادت را مهر تأیید دلدادگی اش ساخت. این اثر توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی منتشر شده
#امام_زمان
#مهارتورم_رشدتولید
#ماه_رمضان
#رویای_بانه
#نشر_شهید_هادی
#حقیر
#رمضان_مهدوی