eitaa logo
صالحین تنها مسیر
220 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 کربلا، اِسکله کشتی نجاتِ حسین است...
صالحین تنها مسیر
امروز یه داستان براتون تعریف میکنم از جنس همین شعر که قطعا وقتی میخونیدش لذت میبرید از عشقِ به چنین
▪️ گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود ▪️گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود ▪️گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ▪️گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود 🔻 یک خانمِ جوان چند هفته به عشق امام حسین علیه السلام کار میکنه و پولاش رو جمع میکنه تا بتونه اربعین بیاد کربلا، اما چند روز قبل از سفر یکی از دوستانش بهش زنگ میزنه و برای درمان بیماریش ازش کمک مالی میخواد، ایشونم پولاش رو میده به دوستش تا مشکلش حل بشه... 🔻فراخوان کمک به زائرین کربلا رو در کانال دیده بود و امروز بهم پیام داد و گفت: "اگه هزار تومان بفرستم زشت نیست؟" آخه هم دلش میخواست توی این کار سهیم بشه هم دست و بالش تنگ بود! 🔻 داستان بخشنده تر از حاتم طایی رو بهش گفتم و گفتم که امام حسین علیه السلام به وسع و قلب ما نگاه میکنه نه به مقدار کمک ما؛ ایشونم هزار تومان واریز کرد و بعد یک متن فرستاد که مضمونش شرمندگی و دلشکستگیش بود از اینکه بیشتر از این نداشته که کمک کنه!!! 🔻 اما، امام حسین علیه السلام به قلب پاکش کرد و اخلاصش رو دید، طلبیدش و هزار تومانش رو چهار میلیون تومان کرد و راهی کربلاش کرد...😍😍 ( ای جانم به این امام حسین علیه السلام) 🔻 میپرسید چطور؟!!!! یکی از خیرین پیام ایشون رو در کانال دید و پیام داد که به ایشون بگم اگه دو الی دو و نیم کمک کنه راهی کربلا میشه؟! منم یک و نیم روش گذاشتم و بهش پیام دادم که اگه چهار تومان براتون پرداخت کنیم میتونی اربعین بیای کربلا؟؛ 🔻 گفت: مادرم باید رضایت بده... گفتم شماره ایشون رو بده تا تماس بگیرم خدمتش و رضایتش رو بگیرم. به مادرشون که زنگ زدم گفت اتفاقا ظهر خواب دیدم کربلام 😭 ... گفتم پس حله دیگه، گفت آره... خلاصه الان داره بار سفر میبنده و راهی میشه برای سفر اربعین ✅ خوشا به حال اونایی که امام حسین علیه السلام اینجوری به قلب پاک و با صفاشون نگاه میکنه و برات کربلاشون رو امضا میکنه و ناغافل دعوتشون میکنه کربلا ✅ با هزار تومان امام حسین علیه السلام خریدش و هزار تومانش رو چهار میلیون تومان کرد و بهش برگردوند ✅ به نظرتون این امام حسین علیه السلام دوست داشتنی نیست؟! حیف نیست عاشقش نباشیم؟!!!!
🔻 شماره کارت جهت کمک به زائرین کربلا شماره کارت
5892101112296021
به نام سید احمد رضوی (مسئول قرارگاه جهادگران)
🔻 شماره کارت جهت تامین هزینه های موکب امام رضا علیه السلام در شهر کربلا شماره کارت 6273817010103665 شماره شبا IR470150002049801150262680 شماره حساب 2049801150262680 پ.ن: چون حساب قرارگاه، یک حساب حقوقی هست در هنگام کارت به کارت عنوان قرارگاه جهادگران درج میشه و در هنگام واریز به حساب و شبا عنوان ودجا (مخفف وزارت دفاع جمهوری اسلامی) درج میشه اگه سقف واریزی به حساب قرارگاه پر شده بود میتوانید به شماره کارت
6063731062397154
به نام سید احمد رضوی ( مسئول قرارگاه جهادگران ) واریز بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اربعینی‌ها توجه کنید👇 می‌دونید که؛ فصل تابستانه و هوای عراق هم مثل هوای خوزستان، بسیار گرم و خشک و سوزانه! پس حتما باید شب‌ها حرکت کنید و روزها استراحت‌! مخصوصا خانواده‌هایی که نوجوان و کودک همراهتون هست.😍 یادتون باشه قراره برا کودکان و نوجوانان تجربه‌ شیرینی باشه، بهشون سخت بگذره سال بعد نمیان! این توصیه رو خیلی جدی بگیرید... ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبینا نعمت زاده روز مسابقه به پدر اصرار می کند که حتما در کربلا باشد و دختر را دعا کند تا آقا امام حسین شیرینی او را بدهد. بی خود نیست بی وطن های ضد ایران این طور از این دختر کینه دارند. آنها به هر کس که به آیین های دینی و مذهبی و ریسمان های اتحاد ملت ایران بیاویزد، حمله می‌کنند | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
از یکی از شاگردان آیت الله کشمیری پرسیدم: چکار کنم تا ملائک مرا برای نماز شب بیدار کنند فرمودند: غذای فرشتگان تسبیح است.. قبل از خواب با آنها صحبت کن و تسبیحات اربعه بخوان و به آنها هدیه کن... 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یه حرم داره ارباب ویه جهانه گرفتارش زندگی رو تو کرببلا میبینی ... 🎙 #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣
امام صادق علیه السلام: 🔹قالَ... لِمَنْ جَهَّزَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ لِعِلَّةٍ قَالَ يُعْطِيهِ اَللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ اَلْحَسَنَاتِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَ وَ يَصْرِفُ عَنْهُ مِنَ اَلْبَلاَءِ مَا قَدْ نَزَلَ فَيُدْفَعُ فَيُحْفَظُ فِي مَالِهِ ... 🔸كسى كه خودش به دلیلی نمى‌تواند به زيارت حسین (علیه السلام) برود ولى فرد ديگرى را مجهّز ساخته و به زيارت بفرستد در مقابل هر يك درهمى كه خرج كرده خداوند متعال به قدر كوه احد از حسنات به او می‌دهد و چند برابر هزينه‌اى را كه متحمل شده برايش باقى مى‌گذارد و نيز بلاهائى كه نازل شده را از وى دور مى‌گرداند و مال و دارائى وى را حفظ‍‌ و نگهدارى مى‌فرمايد. 📚 وسائل الشیعة (باب الرابع عشر) جلد ۱۴ صفحه ۴۸۲ علیه السلام ⬅️ با نشر این حدیث در ثواب آن شریک هستید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ناله به سوی نینوا باید رفت با پای پیاده، کربلا باید رفت این جاده‌ی نور تا حرم می‌گوید از راه حسین تا خدا باید رفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  بیستم شماره ناشناس بود.نوشته بود: -پدرت چقدر برات مهمه؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  بیست ویکم حاج محمود از کلانتری با فاطمه تماس گرفت. -بفرمایید وقتی صدای آرام فاطمه رو شنید،دلش آرام شد. -سلام دخترم -سلام بابا جونم،خوبین؟ -خوبم،نگران من نباش،نگران هیچی نباش. -بابا شرمنده م. -همه دار و ندار من فدای یه تار موی تو. این چیزها که مهم نیست.من و مادرت روزهای سخت تر از این رو گذروندیم. دخترم قوی باش و توکل کن. شب حاج محمود و امیررضا رفتن خونه. حاج محمود سراغ فاطمه رو از زهره خانوم گرفت.زهره خانوم گفت تو اتاقشه. در اتاقش باز بود. فاطمه داشت نماز میخوند. ایستاد و با افتخار نگاهش میکرد.حاج محمود همیشه به داشتن همچین دختری افتخار میکرد. نمازش که تمام شد،برگشت سمت پدرش.بلند شد و گفت: _سلام بابای مهربونم. از اینکه فاطمه حالش خوب بود، خوشحال شد. -سلام دختر گلم،قبول باشه. -ممنون بابا جون.تا شما دست و صورت تون رو بشورین شام آماده میکنم.امشب غذای مخصوص سرآشپز داریم. امیررضا گفت: _یعنی امشب باید سر گرسنه روی بالشت بذاریم. -نه داداش جونم.حالا چون شمایی نون و پنیر بهت میدم. فاطمه غذا ماکارونی درست کرده بود. امیررضا گفت: _مامان،خوبه فاطمه گاهی خونه باشه ها،شما یه مرخصی میرین. رو به فاطمه گفت: _تو اصلا برا چی میری دانشگاه.بشین تو خونه به مامان کمک کن. -چیه داداش،از بردن و آوردن من خسته شدی؟ -نه،از بس تو ماشین حرف میزنی خسته شدم. رو به پدرش گفت: _چندبار از دست پرحرفی های فاطمه حواسم پرت شد و نزدیک بود تصادف کنم. -من پرحرف نیستم،شما کم حرفی.بوق ماشین گفت رضاجان یه چیزی بگو خواهرت بفهمه زنده ای. همه خندیدن. -تازه این خانمه که میگه درب خودرو باز است،گفت رضاجان علائم حیاتی ندارن. همه خندیدن. فردای اون روز، مثل همیشه امیررضا،فاطمه رو به دانشگاه برد.افشین هم نزدیک خونه حاج محمود بود.طوری که دیده نشه اوضاع خانواده حاج محمود رو بررسی میکرد. وقتی دید همه چیز عادیه و حتی امیررضا و فاطمه میخندن،تعجب کرد. چند روز بعد حاج محمود گفت: _حاج رسولی امروز اومد پیشم.بعد از کلی مقدمه که میدونم دزد اومده مغازه ت و اینجور چیزها،از فاطمه برای پسرش خاستگاری کرد. روهمه به فاطمه نگاه کردن.... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  بیست ودوم همه به فاطمه نگاه کردن. -چرا اینجوری نگاهم میکنین؟!! زهره خانوم گفت: _خب نظرت چیه؟ -کسی که تا حالا ندیدمش چطوری درموردش نظر بدم. امیررضا گفت: _امیرعلی پسر خوبیه،من میشناسمش. فاطمه به حاج محمود نگاه کرد.به امیررضا اشاره کرد و گفت: _خب بابا جون،عروس خانم پسندیدن، کی عروسی دعوتیم؟ امیررضا گفت: _خیلی پر رویی.دختر هم دخترهای قدیم. تا حرف خاستگار میشد،سرخ میشدن، میرفتن یه گوشه قایم میشدن. -چه خوب دخترهای قدیم رو میشناسی. با چندتا شون دوست بودی،ناقلا؟ -یکیش مامان گلم،دو تا خاله و یه عمه. -مامان بزرگ یادت رفت. -با مامان بزرگ دوست نبودم.اون موقع ها بابابزرگ غیرتی میشد. همه خندیدن. حاج محمود گفت: _پس میگم هفته دیگه بیان. -چهارشنبه باشه باباجون.چهارشنبه درسهام سبک تره. امیررضا گفت: _من آرزو به دل موندم که تو یه کم خجالت بکشی. دوباره همه خندیدن. چند روز گذشت. حال و هوای خونه حاج محمود برای افشین عجیب بود.اینکه کسی مدام آزارشون میده و فروشگاه حاج محمود رو خالی کردن، ولی اونا اونقدر آرام و خوشحالن،براش عجیب بود. هر روز تا آخر شب، نزدیک خونه شون بود.مراقب بود که دیده نشه.یه شب پسر جوانی رو دید که با دسته گل و شیرینی همراه پدر و مادرش،زنگ در خونه حاج محمود رو زد. خیلی تعجب کرد.تو همچین موقعیتی که دارن،خاستگار؟!! به پسر جوان دقت کرد. خوش تیپ و خوش هیکل بود.چهره ش مثل افشین نبود ولی خوب بود.پسر خوبی به نظر میومد و مهمتر از همه مذهبی بود.افشین احساس کرد فاطمه حتما بهش جواب مثبت میده. حاج محمود و زهره خانوم و امیررضا تو هال بودن و فاطمه تو آشپزخونه. بعد احوالپرسی و یه کم صحبت،زهره خانوم به فاطمه گفت چایی بیاره. فاطمه با سینی چایی وارد پذیرایی شد و سلام کرد.خانم و آقای رسولی با لبخند نگاهش کردن ولی امیرعلی سرش پایین بود. بلند شد و سلام کرد. بعد از پذیرایی چای،فاطمه کنار مادرش نشست.آقای رسولی درمورد پسرش صحبت میکرد.امیرعلی بیست و پنج سال داشت و پلیس راهنمایی و رانندگی بود. فاطمه و امیرعلی به حیاط رفتن،تا صحبت کنن.... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌. 💔💔 ♦السَّلاَمُ عَلَي الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ سلام بر قيام كننده مورد انتظار، و عدل آشكارالسَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی... سلام بر تو ای ولی برگزیده وای حق منتهی 🤲🏻 صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی وعلی آبائک ورحمت الله و برکاته ولعن الله اعدائک بعددعلمه 📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ثواب سلام هدیه به خانم وعزیزان ایشان سلام الله وصلواته علیهم به عدد علمه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 🔅تابیدن آفتاب بر زائر حسین علیه السلام گناهان را از بین می برد 🔅 ✨امام صادق علیه‌السلام: أَنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فَیْئُه عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ، فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب‏. وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْب‏ 🚩 زائرِ حسین علیه السلام وقتى به قصد زیارت از خانه‏‌اش خارج می‌شود، سایه‏‌اش بر چیزى نمی‌افتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا می‌کند و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین می‌برد، همان‌طور که آتش هیزم را از بین می‌برد. 📚 کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹ ↳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 کارکنانی که با صورت سیاه از نفت داغ، شدند! 🔹اگر چه صورتشان از نفت سیاه شده؛ اما با تعمیر خط لوله ‎نفت در دمای ۵۰ درجه، شده‌اند. 🔹این قاب، فقط یک لحظه از تلاش نفتی‌ها برای حفظ جریان نفت از میدان مشترک آزادگان جنوبی است. اما ماجرای این تصویر ماندگار به دوشنبه ۲۲ مرداد ساعت ۱۱ ظهر برمی‌گردد؛ جایی‌که نشتی نفت گزارش می‌شود. 🔹این نشتی در خط لوله ۱۲ اینچِ واحد فرآورش جنوبی اتفاق افتاد، که نفت رو به کارخانه غرب کارون منتقل می‌کند. 🔹سه مرد غیور از پرسنل ‎نفت، وارد میدان می‌شوند و با کَلمپ زدن‌ روی خط، جلوی نشتی رو می‌گیرند و این‌طور بدون وقفه، تولید نفت از میدان مشترک با عراق ادامه دارد. این عملیات ظرف ۲ ساعت انجام شد. 🔹دمای ۵۰ درجه و ‎نفت داغ و بدبو، هر چند طاقت‌فرسا بود، اما اراده پولادین نفتی‌ها فراتر از این حرفاست. 🔹کارکنانی که در مقابل تحریم ایستاده و برای امنیت انرژی و ‎برای ایران فداکاری می‌کنند تا تولیدمون از عراق عقب نیفتد، و اینگونه تولید غرب کارون از ۲۱۰ به ۴۶۰ هزار بشکه افزایش یافت. ✍سید احسان حسینی ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ta aseman 24.6.1403.mp3
13.39M
✍ فضیلت اربعین! 3:50 ✍ زیارت بدهکار؟ 12:00 ✍ پیاده‌روی بانوان؟ 17:40 ✍ اجازه شوهر؟ 19:10 ✍ رضایت والدین؟21:12 ✍ ارز اربعین؟ 26:47 ✍ گذرنامه؟ 29:05 ✍ وصیت؟ 29:36 ✍ حلالیت! 31:33 ✍ نماز و سفر! 39:11 ✍ کجا نماز کامله؟ 40:44 ✍ عذرشرعی خانم! 44:56 ✍ نماز زیارت؟ 50:10 ✍ آب معدنی؟ 52:27
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ آخرین پنجشنبہ مرداد و ياد درگذشتگان😔 خدای مهربانم 🙏 شاید گاهی رنج های دنیا، ما را از شکرگزاری بر آنچه داریم غافل کند😓 اما هر پنجشنبه طلب مغفرت داریم برای رفتگان و شکرگزاریم از نعمت نفس کشیدن عزیزان🌹🙏 پروردگار 🙏 در آخرین پنجشنبه مرداد اموات ما را بیامرزد و روحشون را شاد و قرین رحمت الهیت فرما 🙏 الهی آمین 🙏 روحشون شاد دعای خیرشون پشت پنا هتون باشه