رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 146
🔹✦🌺•┈•✾🖲🔸
#مبارزه_با_راحت_طلبی 66
⭕️هر کی توی دنیا برای خودش حق قائل بشه و بگه:
🔴 من حق دارم توی دنیا راحت باشم
این دیگه نمیتونه راحت زندگی کنه...❌
چون اشتباه به عرضش رسوندن!
😒
🔻 یه آماری رو از مردم اروپا انجام دادن حدود 70 سال پیش و میزان رضایتمندی اونها از زندگیشون رو پرسیده بودن.📈📉
اون نظرسنجی رو چند سال پیش باز هم تکرار کردن
📮دیدن 70 سال پیش مردم حدود 60 درصد احساس رضایت از زندگی داشتن
📤🎥📽بعد از این همه رشد تکنولوژی و رفاه و آسایش الان حدود 50 درصد احساس رضایت میکنن از زندگی!
💢و این نتیجه رو گرفتن که رفاه و راحتی بیشتر به هیچ وجه میزان رضایتمندی مردم رو از زندگی افزایش نمیده.
صد سال بعد هم پیشرفت کنن میزان رضایتمندی مردم همینه.☺️
✅ حضرت امام (ره) میفرمودن امام زمان علیه السلام هم که تشریف بیارن مشکلات اجتماعی بازم تا حدودی باقی میمونه.
🔴 زمان ظهور باز هم دنیا دنیا هست. بازم دار فانی هست. بازم امتحانات و مشکلات هست
💖البته خب خیلی بهتر هست. آدما با معرفت ترن...
آخرش آدم باید فقط آخرت رو بخواد. حتی بعد از ظهور.
💕مثلا عروسیت میشه بگی ای خدا کاش میشد توی اون دنیا عروسی برگزار میکردم!😌💖
آدم باید عشق آخرت زندگی کنه.
💢بهترین لذت های این دنیا هم ارزش نداره آدم بهش دل ببنده
چه برسه به راحتی!
✅ چه کسانی بر گردن خدا حق دارند؟ ✍وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام میکند:
هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود. همه تعجب میکنند. از سوی خدا خطاب میآید: هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد. 📖 قرآن میفرماید:
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ سوره شوری، آیه ۴۰ خدا میفرماید:
"اجرت بر من است"
انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید: نه، من نمیبخشم، من میخواهم دلم را خنک کنم!!
#سبک_زندگی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⭕️ تخریب مجدد استاد پناهیان توسط غربگرایان
💢 اخیرا شخصی به نام "پرویز امینی" که با استفاده از روش های مختلف سعی داره خودش رو معروف کنه و سر زبان ها بندازه شروع کرده به زیر سوال بردن مباحث استاد پناهیان.
☢️ ایشون هم مثل غربگراهای شیاد که از ثروتمند شدن انقلابیون وحشت دارن، توی صحبتش عنوان میکنه که مشکلات کشور به خاطر این هست که آدم های مذهبی اهل کسب روزی حلال و افزایش ثروت هستند. در حالی که غربگرایان داره پول های میلیاردی از جیب بیت المال غارت میکنن و علت اصلی مشکلات کشور هستند.
این فرد اعتقاد داره که جوانان انقلابی باید بدبخت و فقیر باشن تا مثلا پاک بمونن.
⭕️ ضمن اینکه ایشون خودش رو همه جا به عنوان مشاور رهبری معرفی کرده ولی هیچ اثری از این عنوان نداره و سعی کرده از عنوانش سوء استفاده کنه تا بتونه یه اسم و رسمی پیدا کنه.
💺 شبکه های غربگرایان هم با ذوق فراوان حرفای بی پایه و اساس این فرد معلوم الحال رو دارن در فضای مجازی منتشر میکنن.
ایشون بارها با ادبیات زشت علیه بزرگان جبهه انقلاب صحبت کرده و هر بار سعی کرده با جنجال هاش خودش رو سر زبان ها بندازه.
مراقب باشید که چنین شیادانی با تحلیل های به ظاهر علمی افکارتون رو تحت تاثیر منفی قرار ندن.
#خباثت_غربگرایان
🏟 @IslamLifeStyles
🌸🍃﷽🍃🌸
🔻پاتکِ شیطان👿
✍ ما انسانها یه دشمن زخم خورده داریم به اسم #شیطان
چون به جدّ ما حضرت آدم سجده نکرده، از درگاه خدا رانده شده. برای همینم از آدم و بچههای آدم بدجور کینه داره.
☝️ خدا در چند جای قرآن میفرماید حواستون باشه، این #شیطان دشمنِ آشکارِ شماست.
در سوره یوسف میفرماید:👇
🕋 إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (یوسف/۵)
💢 بدرستیکه #شیطان، دشمنِ آشکارِ #انسان است!
در ۵ آیهی دیگه از قرآن هم میفرماید:👇
🕋 "إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ"
💢 او دشمن آشکار شماست!
اونایی که در جنگ شرکت کردند میدونند..
وقتی به دشمن حمله میکنی و یه منطقهای رو تصرّف میکنی، دشمن تمامِ قدرت و توانش رو جمع میکنه تا با یک حملهی سنگینتر اون مناطق رو آزاد کنه، و پس بگیره.
به این حملهی سنگین میگن:👈 پاتَک
☝️ در مسائل #معنوی هم همینطوره.
هر کار خوب، و هر #عمل_صالح که انجام دادی، اگر مقبولِ درگاهِ الهی باشه، پاداشش بهشته.
در واقع با هر عملِ خوبی، خودت رو در #بهشت جا کردی.
حالا، حواست باشه☝️
🔔 هر وقت یه کار خوبی کردی، و خودت رو توی #بهشت جا کردی، منتظرِ #پاتک_شیطان باش، چون این دشمنِ قسم خورده، میخواد #بهشت رو ازت پس بگیره.
✔️ اگر یه شب یه #نماز_شبِ خیلی خوب خوندی،👈 منتظر باش که فرداش #شیطان برات برنامه داره...
✔️ اگر یه شب یه هیات خوبی رفتی و حال خوبی بهت دست داد، خیلی گریه کردی،👈 بعدش منتظر #پاتک_شیطان باش، که میخواد مثلاً با یه نگاهِ حرام، همهاش رو ازت پس بگیره...
✔️ اگر یه #زیارت خوب رفتی، یه کربلای خوب رفتی، احساس کردی خیلی متحوّل شدی،👈 منتظر باش که #شیطان حسابی برات برنامه داره...
✔️ اگر یه #ماه_رمضان خوب رو پشت سر گذاشتی، و یک ماه بندگی خالصانه کردی، و خیلی حالت خوب شد،👈 مطمئن باش که #شیطان خیلی از دستت عصبانی شده، حسابی برات برنامه داره. میخواد به هر قیمتی شده این بهشتی رو که رفتی ازت پس بگیره...
بخاطرِ همین:
📣📣.. خدا در قرآن میفرماید مراقب باشید #شیطان شما رو از بهشت بیرون نکنه..
این ملعون قبلاً پدر و مادر شما رو از #بهشت بیرون کرده:👇
🕋 یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ (اعراف/۲۷)
💢 ای فرزندان آدم! #شیطان شما را نفریبد، همانگونه که پدر و مادرِ شما را از #بهشت بیرون کرد.
این نکته هم یادت باشه:
✅ اون کارِ خوبی که انجام میدی، هر چقدر بزرگتر و مهمتر باشه، #پاتک_شیطان هم سنگینتره.
📣 مراقبِ #شیطان و حملاتش باشیم...
به لطفِ خدا، ما میتونیم حریفِ #شیطان بشیم.💪
🕋 إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا (نساء/۷۶)
💢 به درستی که، نقشهی #شیطان همانند قدرتش ضعیف است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت ۴۲ اونم منو یادش رفته این را گفت و با شاهرخ دست داد... توی اطاقش بعد از اینکه لباس
#رمان_هاد
پارت۴۳
ببین مادر! من باید بدونم بچم کجا می ره، با کی می گرده، چه کار می کنه، فردا بزنن پسرم رومعتاد
کنن تو جوابشو میدی؟
شروین سری تکان داد و خندید:
- ننه جون تو خودت مارو معتاد نکن، بقیه کاری با ما ندارن. از باشگاه چه خبر؟ بیکاری یه سر بریم؟
- من بیکارم اما رفتن یا نرفتن رو جیب تو تعیین می کنه
- آرش؟ آره. پول دارم. از کنف کردنش حال می کنم
-کلاً کنف کردن حال میده
- بریم؟
- الان کلاس دارم
- مثبت بازی در نیار غیبت رو برا همین روزا خلق کردن دیگه
- باور کن جا ندارم. همین جوری هم نمره نمی آرم، بابا تو می خوای انصراف بدی، من که مخم تاب بر نداشته
- خیلی خب، اینقدر َزن َجموره نکن، برو
سعید رفت و شروین رفت سراغ شاهرخ. در زد:
- بیا تو
در را باز کرد. لبخند شاهرخ با دیدنش پر رنگ شد.
- سلام آقای کسرائی، بفرمائید
شروین نشست.
- حال شما خوبه؟
- خوب یا بدش فرقی نداره. مهم اینه که میگذره
- یه روز کاملاسرحال ویه روز هم عین قهوه بدون شکر تلخ. یا صفری یا به سمت بی نهایت میل می کنی. این همه تغییر چطور اتفاق می افته؟
- اگر فهمیدم حتماً بهت میگم
- خب؟
- خب به جمالت
- چه کار داشتی؟
شروین کمی ساکت ماند بعد در حالیکه چشم هایش این سو و آن سو می دوید گفت:
- اِ... راستش ... آها ... اون کتاب ها که بهم دادی، اون جلد سبزه، مال خودته؟
- آره. چطور؟
- دیشب داشتم ورقش می زدم چند تا از برگه هاش جدا شد. تقصیر من نبود. خودش کهنه بود
- آره، زهوارش در رفته. از بس توش چرخیدم تا سئوال پیدا کنم
- سئوال پیدا کنی؟
شاهرخ ابرویش را بالا برد و لبخندش معنی دار شد.
- خیلی خب بابا، تو هنوز دلگیری؟ وقتی به آدم گیر میدی انتظار داری چه کار کنم؟ خب تلافی می کنم
دیگه
- دلگیر نیستم. فقط خواستم راحت باشی. اتفاقاًبرام جالب بود. به اینکه دانشجوها دستم بندازن عادت دارم
اما اینجوری کمتر دیدم. برام جالب بود که یکی مثل خودم پیدا کردم
شروین چیزی نگفت.
- کار دیگه ای نداشتی؟ همین؟
- ببین چقدر گیری
- مسلماً تو نیومدی اینجا که راجع به جلد کتاب سبزه بگی
- روی آدمو کم می کنی. خیلی خب تسلیم.سعید کلاس داشت. گفتم یه سر بیام ببینمت، بهتر از علافیه،
نه؟
- تو فقط با سعید دوستی؟
- حوصله شلوغی رو ندارم از دبیرستان با سعیدم
- چطور پسریه؟
- لنگه کفش تو بیابون نعمته
شاهرخ حرفی نزد.
- اما فکر کنم تو زیاد ازش خوشت نمیاد
- من از هیچ کس بدم نمیاد اما به هرکسی هم اعتماد نمی کنم
- مگه سعید رو میشناسی که اعتماد نمی کنی؟
- وقتی راه درست مشخصه مقدار فاصله از اون نشون دهنده زاویه انحرافه
- من و سعید خیلی شبیه هم هستیم
شاهرخ با همان لبخند همیشگی جواب داد.
ادامه دارد....
✍ میم - مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۴۳ ببین مادر! من باید بدونم بچم کجا می ره، با کی می گرده، چه کار می کنه، فردا بزنن پ
#رمان_هاد
پارت۴۴
- تفاوت ها تون بیشتره
شروین که معلوم بود این بحث چندان برایش خوشایند نیست گفت:
- از بحث هایی که مجبور باشم فقط شنونده باشم خوشم نمیاد
شاهرخ همانطور که روی کاغذهایش خم می شد گفت:
- راجع به چیزی بحث کن که دوست داری
- تو اون پائین چه کار می کنی؟
- دارم چیزی می نویسم
- جداً؟ فکر کردم داری پنچرگیری می کنی
شاهرخ سرش را بلند کرد. عینکش را برداشت. دستش را کنار چانه اش گذاشت و صورتش را به آن
تکیه داد و گفت:
- خیلی راحت حرف می زنی
- ناراحت شدی؟
- با همه همین طور حرف می زنی؟
- با دوست هام. اینجوری راحت ترم. دوست داری استاد من باشی؟ خشک و رسمی؟
- اگر می خواستم استادت باشم الان اینجا نبودی. فقط می خوام بدونم چی تو ذهنته
- ترجیح می دم با آدمها راحت باشم. از کلمات دست و پاگیر خوشم نمیاد. چرا راحت حرف زدن بی ادبیه؟ ادب آدم ها رو از هم دور می کنه
- دور شدن همیشه بد نیست. رعایت فاصله ایمنی با ماشین جلویی آدم رو ازش دور می کنه اما حفظش به نفع هر دوئه
- یعنی اگر من به تو نزدیک بشم می خوریم به هم؟
شاهرخ خندید.
- همه تصادف ها جسمی نیست
شروین شانه ای بالا انداخت.
- اینم نظریه
شاهرخ برگه هایش را جمع کرد و توی کیفش گذاشت، بلند شد و گفت:
- ببخشید، من کلاس دارم
شروین بلند شد.
- اگه دوست داری می تونی همین جا بمونی
- نه، می رم بیرون، دیگه کم کم سعید میاد
وقتی شاهرخ از پله ها بالا رفت. شروین وارد حیاط شد و روی یکی از صندلی ها نشست. دست هایش
را باز کرد و روی تکیه گاه صندلی گذاشت. پایش را روی هم و سرش را عقب انداخت و چشم هایش را
بست تا آفتاب اذیتش نکند. آفتاب پائیزی گرمای مطبوعی داشت.
- سلام آقای کسرایی
سرش را بلند کرد. چند تا از دخترهای کلاس بودند. از دیدنشان تعجب کرد. جواب سلام را داد. یکی
شان گفت:
- ببخشید، ما چند تا سوال داشتیم، گفتیم شاید شما بتونید جواب بدید
- خب از استاد بپرسید
- کلاس دارن. از چند تا از بچه ها پرسیدیم، نتونستن حل کنن. بچه ها می گن شما مسئله ها رو حل می کنید. شاید بتونید اینها رو هم حل کنید
- بعد از کلاس ازشون بپرسید. تا ابد که کلاس ندارن
- حالا اگه شما جواب بدید چی میشه؟
حوصله نداشت.
- خسته ام. حوصله مسئله حل کردن ندارم
دخترها نگاهی به هم انداختند و درحالی که دور می شدند صدایشان را می شنید:
- برا 4 تا مسئله حل کردن چه کلاسی میذاره!
برایش مهم نبود چه فکری درموردش می کنند برای همین حرفی نزد و دوباره سرش را عقب انداخت.
چند دقیقه گذشت.
- ببخشید آقای کسرایی!
چشم هایش را باز کرد. دختری تنها جلویش ایستاده بود که کیفی در دست راست و دفتری در دست چپش
داشت.
- مزاحم شدم؟
شروین که دختر را نمی شناخت سری تکان داد.
- شما؟
- معینی زاده هستم. درس رو با استاد مهدوی دارم. در واقع همکلاسی هستیم. البته من انتقالی گرفتم
اومدم اینجا
ادامه دارد....
✍ میم مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۴۴ - تفاوت ها تون بیشتره شروین که معلوم بود این بحث چندان برایش خوشایند نیست گفت: -
#رمان_هاد
پارت۴۵
- چند تا سوال داشتم. گفتن شما می تونید راهنمائیم کنید
- چرا از خود استاد نمی پرسید؟
شروین این را گفت و یکدفعه نگاهش به دخترهایی افتاد که چند دقیقه قبل از او سوال کرده بودند. یکی از آنها که انگار شروین را می پائید به محض اینکه دید شروین متوجه اش شده سریع سرش را
برگرداند و شروع به پچ پچ با بقیه کرد و خندیدند. شروین با دیدن این صحنه عصبانی شد. قبل از اینکه
دختر جوابی بدهد با لحن تهاجمی گفت:
استاد کلاس داشتن، نه؟
- حتماً
- بله ...
- از بقیه هم پرسیدید و بلد نبودن، درسته؟
دختر که از این تغییر ناگهانی و حالت صدای شروین هم گیج شده بود و هم ترسیده بود گفت:
- شما حالتون خوبه؟
- بله. کاملاً خوبم. شما هم بهتره تا عصبانی نشدم بزنید به چاک
- این چه طرز صحبت کردنه؟
- همین که هست. برید دروغ هاتون رو به یکی دیگه تحویل بدید
- متوجه نمی شم!
- به دوست هاتون بگید. حتماً توجیهتون می کنن.
چند نفری که رد می شدند نگاهی متعجب به شروین ودختر انداختند. دختر که از ناراحتی سرخ شده بود
سعی کرد آرام باشد:
- فکر نمی کردم دکتر مهدوی من رو پیش همچین آدمی بفرستن. واقعاً متأسفم
و رفت. شروین می خواست دوباره سرش را عقب بیندازد که سعید را دید.
- کلاس دارم، کلاس دارم. همین؟
- انتظار نداری که تا آخرش بشینم. رفتم حضوری زدم
شروین بلند شد.
- این دختره کی بود؟
- مزاحم، فکر کرده من هالوام. سعید تو واقعاً احمقی که باهمچین موجوداتی سروکله میزنی
- بمیرم واسه تو که با عناصر اناث جامعه هیچ گونه مراوده ای نداشتی و نداری. من بودم از پشت تلفن
براشون آواز می خوندم؟
- یه بار یه چهچه ای زدم، کردیم سابقه دار؟ در ضمن آواز خوندن با قربون صدقه رفتن فرق داره
-این جماعت رو اصولا باید خر کرد اونوقت ببین برات چه کارا که نمی کنن.
- ارزش خر کردن هم ندارن
- حالا چی بهش گفتی که اشکش رو درآوردی؟
- اشک؟
- از کنارم که رد شد داشت گریه می کرد!
شروین جا خورد.
- جداً؟
- ازت خواستگاری کرده بود که اینجور زدی نابودش کردی؟
شروین چیزی نگفت ...
*
می خواست وارد باشگاه شود که سعید دستش را گرفت.
- پول داری؟
- آره، قلکم رو شکوندم یه 40 – 30 تومنی دارم
سعید دستش را کشید.
- وایسا ببینم. اون دفعه 200 تومن حاال 30_40 تومن؟ می خوای تا عمر داری آرش ولت نکنه؟
- نکنه انتظار داری هر دفعه براش یه تراول بکشم؟ اون دفعه رو کم کنی بود
- احمق جان، این دفعه که بدتره. می خواد تلافی اون دفعه رو هم دربیاره
- بیخود کرده، من پول مفت ندارم
- ولی شروین ...
شروین حرفش را قطع کرد.
- شروین نداره. چیه؟ نکنه معامله جوش میدی یه چیزی هم گیر تو میاد؟
- چند بار بهت گفتم باهاش کل کل نکن؟ حالا بدهکار هم شدیم؟ حالا که اینجوره، خودت برو که یه وقت نگی پولمو تو خوردی
- معذرت می خوام ... تقصیر خودته ... همش طرف اون رو می گیری
- اصلا به درک . هر غلطی می خوای بکن ...
خره! من می خوام کم نیاری ...
شروین اشاره ای به یکی از میزها کرد.
ادامه دارد....
✍ میم - مشکات
✅اولین سوال
✍نماز تنها عبادتی است که در هیچ حال از انسان ساقط نمیشود. ترک عمدی آن مرز میان اسلام و کفر و همچنین اولین سوال در روز قیامت است. نماز پایه و اساس دین است؛ اما این نماز شروطی دارد. جوانی که به نماز توجه دارد و اهل عبادت است، دست به دزدی و خیانت نمیزند. امام باقر میفرمایند: «کسی که به خدا ایمان دارد و عبادت جان فرسا هم انجام میدهد ولی امام شایسته ای از طرف خدا ندارد، تلاشش بی فایده و نپذیرفته است.»
📚 وسائل الشیعه، جلد ۱، ص ۹۰
🔺 اولین مشخصه جامعه پس از قیام حضرت مهدی، اقامه نماز است؛ اگر دوست داری در آن روز جزء نمازگزاران باشی، باید قبل از ظهور به سمت نماز بشتابی.
🚫 بازم هم تخریب!
💢 از اونجایی که دشمن ما فهمیده برای پیروز شدن در انتخابات لازمه که "چهره های مطرح و تاثیر گزار کشوری" رو با روش های ناجوانمردانه رسانه ای بزنه
امروز باز هم رسانه های غربگرا، اقدام به انتشار مطلب غلطی در مورد صحبت های استاد پناهیان کردند.
☢️ استاد پناهیان در جلسه ای که چند روز پیش در جایی داشتند صحبت های زیادی کردند و در بخشی از صحبت ها فرمودند که امام نسبت به "منافقین و لیبرال ها" موضع گیری های زیادی داشتند.
این تعابیر به فراوانی در کتاب صحیفه نور موجود هست ولی رسانه های غربگرای شیاد برای فریب مخاطب و "تخریب استاد پناهیان" تیتر زدن که بله آقای پناهیان مطلب خلاف واقع نسبت داده به امام خمینی (ره)
💢 در حالی که اصلا چنین چیزی نبوده. خود همون رسانه ها و اربابانشون به طور شبانه روزی تمام انقلاب و نظام و رهبری و همه چیز رو زیر سوال میبرن و با روش های مختلف میزنند
ولی به دروغ عنوان میکنند که استاد پناهیان این کار رو انجام داده.
✅ کسانی که با مباحث عمیق استاد پناهیان سال هاست که آشنایی دارند متوجه هستند که این بزرگوار برای تبیین صحیح افکار انقلابی امام خمینی و امام خامنه ای سال هاست با تمام توان تلاش میکنند...
💢 خلاصه این تهمت ها به استاد پناهیان نمیچسبه، زور الکی نزنید!
#شایعه
#خباثت_غربگرایان
🏟 @IslamLifeStyles
صالحین تنها مسیر
کتابهای دفاع مقدس الگوهای بسیار خوبی را در اختیار جوانان امروز قرار دادهاند، کارهای جهادی که در قالب اردوهای جهادی از سوی دانشجویان شکل میگیرد نتیجه همین الگوگیری از شهدا، جانبازان و هشت سال دفاع مقدس است.
قطعاً مخاطبین این کتاب پس از مطالعه آن با محمد بلباسی در زندگی شخصی اش، اردوهای جهادی، خادمی شهدا، جهاد با نفس، سرزندگی و نشاط در امور مختلف، سفرهای راهیان نور، مدیریت جهادی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و…، سفر به سوریه، و مواردی دیگر همراه خواهند شد.
اگر کسی قصد پاگذاشتن در مسیر تدریجی تکامل انسانی، همراه با سیرۀ عملی را دارد، خوانِش کتاب «برای زِین اَب» را به او توصیه می کنیم.
#برای_زِین_اَب
#شهید_محمد_بلباسی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
جرعه ای از کتاب «برای زین أب»
(محمد بچه ها را به اتاق برد و با آنها وداع کرد )در تمام این مدت من توی هال به پشتی تکیه کرده بودم و لحظه لحظه ی رفتنش را نظاره میکردم؛اینجا دیگر واقعا مصداق این مصرع شده بودم که:« من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود!»
همه چیز دست به دست هم داده بود که محمد عازم شود. انگار ندای هل من ناصری را شنیده بود که نمی توانست آنرا نادیده بگیرد.خودم را جای زن زهیر دیدم که چگونه از همسرش گذشت و او را راهی خیمه اباعبدالله کرد. اعتراف می کنم که در عمل کار بسیار سختی بود.......
#برای_زِین_اَب
#شهید_محمد_بلباسی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
خرمن حقایق ها را در دل شب می دهند :
در اين کوي و در اين برزن چه پيش آمد ترا رهزن به يـک دو دانـة ارزن فـرو مـاندي ز خـرمنها
️«خرمنها» همان حقائق ملکوتيه هستند که آنها را نيمه شبها به انسان ميدهند. در ابتداي راه انسان فقط نصف شب حقايق را مي گيرد اما وقتي مقداري زحمت کشيد و در مسير انساني به حرکت درآمد، روز و شب و ديگر ابعاد نظام عالم شکارگاه او مي شود، بدين ترتيب انسان شکارچي عالم مي گردد و قوة عاقلة او دامِ شکارش مي شود نه اينکه خود، شکارِ عالم شود.
در ايـن لاي و لـجنها و در ايـن ويرانه گلخنها شـد از يـاد تو آن ريحـان و روح و بـاغ و گلشنها
️«گلخن» همان آتشکده است و به تعبير ما مازندراني ها «تينَک حمام». «شد» در اينجا به معني رفت است. مبادا آتشکده اي داشته باشي که با آتش آن جان خود را بسوزاني و خود را نابود کني. خوب حال چه کنيم تا از اين گرفتاريها به در آييم؟
سـحر گـاهي که مي آيـد نسيـم کـوي دلـدارت تـرا بايـد که بر کـويش بـود هـر دم نشيمنـها
بايد اهل سحر باشيم. به قول حضرت استاد: «الهي آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد» آري بي سحران بيخبرانند، هم از خود، هم از نظام هستي و هم از خداي عالم.
عزيز من! امشب را سعي کن تا صبح بيدار باشي. تنهايي بسيار لذت دارد، به خصوص تنهايي در تاريکي را لذتي ديگر است. تاريکي و تنهايي و سکوت، قيامت انسان را بر مي انگيزانند و انسان به دردش مي رسد. سحرگاهان در کوي حقيقت دلدارت بنشين و آنجا را محراب عبادت و نشيمنگاه خود قرار بده. تمام اجتماع را بايد فداي لذت سحر کني. سحرگاه بايد از «غير» دست کشي و به حقيقت نفس خويش بپردازي.
حـجاب ديـدة دل گـرددت آمـال دنيـاوي کجـا ديـدن توانـي تا بـود اينگونـه دَيـدَنها
منظور از «ديدنها» در اينجا خوي و روش است. تا موقعي که اين خوي و روش توست نمي تواني زمزمة شبانگاهي و سوز سحري داشته باشي. اينگونه نمي تواني حجاب ديدة دل را کنار بگذاري و دل را بينا سازي که:
«بـه هـوس راسـت نيايـد به تمنـي نشـود کـاندرين راه بسـي خون جـگر بايد خورد»
هـمه خوهـاي ناپاکـت تـرا گـردند اژدرها تـرا گـردند نشتـرها تـرا گـردنـد سـوزنـها
تمام صفات رذيله وملکات نفساني ات اژدر مي شوند و چون سوزن در جان تو فرود مي آيند. بايد راه عاشقي در پيش گيري که عاشق قرار ندارد.
عـاشقي و قـرار يعـني چه عـشقبازي و عار يعنـي چـه
عـاشق صـادق و نباشد در
دل شـب راهـواريعنـي چـــه
شرح مراتب طهارت جلداول
استادصمدي آملی
#بیداری_شب
#مکاشفه
❤️✨❤️
✨✨✨✨✨
آنچه در کانال صالحین تنها مسیر ارائه شده 👇
مباحث فوق العاده کاربردی است 👌
#مبارزه_با_راحت_طلبی
#تربیت- دینی
#از_خانه_تا_خدا....
#تاریخ_تحلیلی_اسلام
#آشتی _ با_ خدا
#شرح زیارت جامعه کبیره
#کنترل_ذهن برای تقرب
#برنامه_ترک_گناه
و رسیدن به #لذت_بندگی
✨✨✨✨
ساعت عاشقی، دمی است برای همدمی با صاحب کمیل،
علی ابن ابیطالب امیرالمومنین
علیه السلام🌹
اصلا فلسفه پیدایش شب
که خواب نیست
شبها وقت "خلوت کردن"
است.
یا با خودت
یا با فکرت
شبتون بخیر✨🍃💕😌
#خدایا
به تو پناه می آورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت.
خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاوارى که بر من با فراوانى فضلت بخشش نمایى.
فرازی از مناجات شعبانیه
༺════════
🌸 #سلام_امام_زمانم 🌸
گفتند که تک سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
از یازدهم، دوازده قرن گذشت
تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟
✨✨✨