✅حدیــــث قدســی
✍خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
ای كسی كه وصال ما را ترك كردهای، برگرد،و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشكن، ما ابليس را برای اين از خود را نديم كه بر تو سجده نكرد، پس چقدر عجیب است كه تو او را دوست خود گرفتهای و ما را ترك كردهای...
📚بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲
💠: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#راه_روشن
🌹 امام علی علیهالسلام فرمودند :
🔺 أَفْضَلُ الْوَرَعِ حُسْنُ الظَّنِّ
🔻 برترين پارسایی خوشگمانی (به خدای تعالی) است.
📚 غررالحکم ، باب حسن الظن
#راه_روشن
🌹 امام خمینی (ره):
🔺 انتخاب اصلح برای مسلمین، یعنی انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد، و همه چیز را بفهمد و چون اسلام تنها کافی نیست، بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد، که اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی میکنید و این محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید انتخاب برای اسلام است یا برای صلاح خوتان.
📚صحیفه امام ، جلد۱۸، ص۱۹۷
#راه_روشن
🌹 امام خامنهای:
🔺 قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند کرد؛ اگر برنامهای در هر موردی از مسائل دارند، آن برنامه را برای مردم ارائه کنند؛
قول بدهند که با پشتکار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛
قول بدهند که از همهی ظرفیتهای قانون اساسی برای اجرای وظیفهی بزرگِ خودشان استفاده خواهند کرد؛
قول بدهند که به مدیریت اوضاع کشور خواهند پرداخت.
۱۳۹۲/۰۳/۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای من !
چشم هایم را
مهمان بزرگ بودن خویش کن
و کامم را با پرستش کبریایی ات شیرین نما !
حسین دارابی:
🔴خدای نصفه نیمه
#اسلام_رحمانی
آقاا کی گفته خدا بنده هاشو عذاب میکنه؟ خدایی که انقدر مهربونه و بخشندس. چرا انقدر دین رو بد معرفی میکنید و همش از آتش و جهنم و این چیزا حرف میزنید؟ چرا مردم رو میترسونید؟ از محبت خدا بگید مردم جذب بشن و....
👈 این صحبت های یک سری از دوستانی است که به بهونه جذب مردم و آشتی مردم با دین میگن فقط از خوبی ها و مهربونی های خدا بگید
🔻 اگر اینطوری بود خود خدا بهتر میتونست تو قرآن فقط از مهر و محبتش حرف بزنه و بگه همه چی گل و بلبله، ولی تو قرآن فراوان آیات عذاب و غضب خدا وجود داره اینا پس چیه؟
این آیه زیبا و امیدوارکننده رو برات میخونن:
《 نَبِّئْ عِبٰادِی أَنِّی أَنَا اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ》
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده و مهربانم
میگن ببینن خدا اینه، مهربون و بخشنده و... بعد بهش مگی آیه تموم شد؟ میگه نه بقیشو ولش کن فعلا با این حال کن.حالا ادامه آیه چیه؟ اینه
《وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ 》
والبته عذابم هم عجب عذاب دردناکی است
دین و آیات قرآن رو نباید نصفه و ناقص به مردم معرفی کرد، مثل این کلیپایی که چندثانیه از صحبت های یک نفرو کات میکنن میگن ببین استادفلانی چه چرت و پرتابی گفته؟ بعد میری کامل صحبتارو گوش میدی، میبینی اصلا موضوع چیز دیگهای بوده
یه بنده خدایی انقدر پرخوری کرده بود که هیکلش مثل بالن شده بود، میخواست پَر بکشه به آسمون، ازش پرسیدن آقاااا چرا انقدر میخوری؟ گفت خود خدا تو قرآن امر کرده که "کلوا و اشربوا" بخورید و بیاشامید.
بقیه آیه رو نخونده بود که "ولا تسرفوا"
انقدر هم سریع نباید به آیات قرآن عمل کرد که وسط آیه ول کنی بری😊
🔻خدا هم رحمت داره هم غضب
بله درسته، همیشه رحمتش بر غضبش سبقت میگیره "یا مَن سَبَقت رَحمتُهُ غضَبَه" ولی بالاخره خدا غضب داره، این همه عذاب در طول تاریخ بر قوم های مختلف نازل شده که بعد از رحمت بسیار صورت گرفته
⬅️اصلا برای اول کار باید با آیات رحمت مردم رو جذب کرد و با آیات غضب و عذاب اونارو تو مسیر نگه داشت
ما همیشه باید در خوف و رجا بمونیم. نه همیشه در خوف باشیم که نا امید بشیم، و نه همیشه در رجا باشیم که عاقبت یَله و رها بشیم وهر کاری دلمون خواست بکنیم
🔻اگه فقط مهربونی و رحمت خدارو درنظر بگیریم، در مواقعی که هوای نفس سراغمون میاد احتمالش بیشتره که گناه کنیم تا پرهیز، چون میگیم خدا که میبخشه، این همه گناه کردیم اینم روش
شما بچه هایی که باباهای فقط مهربونی دارن رو ببینید، باباهایی که فقط محبت میکنن، میخندن وقربون صدقه بچه هاشون میرن، اینا بچه هاشون بعد از یه مدت دیگه حرف باباشونو گوش نمیدن و هر کاری دلشون میخواد میکنن، پدر باید هم مقتدر باشه هم مهربون، اتفاقا اون اقتدار و ابهت پدر به مهربونیش معنی میبخشه و به بچه آرامش میده
👌 باید از صفات جلال، جبروت، قهاریت و عظمت خدا هم برای مردم گفت. اتفاقا این صفات رو اگه فهمیدیم که یه خدا داریم انقدر بزرگ و باعظمت و باقدرت ولی
درعین قدرت میبخشه،
در عین عظمت میتونی باهاش رفیق شی،
در عین جلال و جبروت منتظرته و قلبش برات میتپه
اون موقع خیلی جذب کردن و آشتی دادن مردم با خدا بهتر و راحتتر میشه
💚✨
خادم امام زمان علیه السلام:
🍇اسلام و آیین ها و سنت ها با محوریت 🍉شب یلدا
✍️#جواد_حیدری_استاد_حوزه_و_دانشگاه
✅نکتهی اول: مراسم «شب یلدا» یا «شب چله» یکی از آیینهای کهن ایرانی است که به واسطه ی وطن دوستی ایرانیان و توجه به آیین ها و سنت های ملّی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
لازم به ذکر است: در آموزه های اسلام عزیز نیز بر وطن دوستی و حفظ سنت های اصیل و عاری از خرافات تاکید شده است.
✅نکتهی دوم: نگاه اسلام در مواجهه با آداب و رسوم و سنت ها، بر محور محتوای این مراسم مورد ارزیابی قرار می گیرد. اگر سنت و آیینی مخالف کرامت انسانی و آموزههای فرهنگ اسلامی باشد، بدیهی است که اسلام با آن مقابله کرده و آن را نمیپذیرد؛ مانند زندهبهگور کردن دختران که فرهنگ رایج زمان جاهلیت اعراب بوده و یا پرستش و احترام به آتش بهعنوان خدایگان که در ایران کهن رواج داشت؛ اما اگر آن سنت و آیین، موافق و مطابق با آموزههای دین اسلام بوده و یا دستکم در تضاد با آن نباشد، اسلام در مورد آنها مانعی ایجاد نخواهد کرد؛ مانند سنت دیدوبازدید، هدیه دادن و صلهرحم در عید نوروز ایرانیان.
✅نکتهی سوم: وقتی آیین شب چله را در بین اقوام ایرانی مورد ارزیابی و تحلیل قرا می دهیم، نه اینکه این سنت با آموزه های اسلام عزیز در تقابل نیست؛ بلکه ازآنجهت که برنامههایی؛ مانند صلهرحم و رفتن به منزل بزرگان فامیل، نشستن پای صحبتهای آنان و بیان خاطرات تلخ و شیرین بزرگترها، خواندن اشعار حکمتآمیز، ردوبدل کردن هدیهها و ... در آن وجود دارد، در جای خود میتواند ارزشمند و مفید باشد.
امام صادق (ع) می فرمایند: «الشِّتَاءُ رَبِيعُ الْمُؤْمِنِ يَطُولُ فِيهِ لَيْلُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى قِيَامِهِ وَ يَقْصُرُ فِيهِ نَهَارُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى صِيَامِهِ»؛ «زمستان بهار مؤمن است، شبش بلند و کمکی برای عبادت و شبزندهداری است، روزش کوتاه و کمکی برای روزه گرفتن است». (1)
روایت شریفه بیانگر این مطلب است که: اگر از طولانی بودن شب های زمستان و مخصوصا شب چله، موقعیتی خلق کنیم برای عبادت الهی و انجام اموری که مورد پسند خالق هستی باشد، این برنامه ها زمستان ظاهری را به بهار معنوی که شکوفایی قلب و جان و عقلانیت بشری را رقم می زند، تبدیل می کند.
✅✅نکتهی چهارم: امام علی (ع) هنگام فرستادن مالک اشتر بهسوی مردم مصر به وی سفارش میکند: «وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ»؛ «سنتها و آیینهای نیکی را که بخش وسیعی از مردم آن سرزمین انجامش داده (در دل مردم آن سرزمین جا گرفته) و موجب برقراری الفت و دوستی میان آنان بوده؛ و موجب اصلاح رفتاری جامعه میشود را از بین مبر». (2)
با توجه به موقعیت تمدنی مصر و وجود آئین ها و سنت های مختلف در آن، امیرالمومنین علیه السلام؛ در این عبارت نورانی، صالح بودن سنت را برای حفظ و استمرار کافی دانسته و از مصادیق صلاح امور به «برقراری دوستی» و «اصلاح جامعه» اشاره می فرمایند.
پس می طلبد «شب چله» و سنت زیبای «یلدا» را با صحبت های تفرقه آمیز و مباحثی که امنیت روانی جامعه و خانواده ها را مخدوش می کند، از مسیر صلاح و سداد خارج نکنیم و این شب را سکویی برای فراموشی غم و رنج ها و قهر ها و تلخی ها قرا دهیم.
🔴نتیجه اینکه: ازآنجاکه «شب یلدا» آغاز ورود به شبهای زمستان و نمادی از طولانی بودن شبها در این دوره است و فرصت بیشتری برای شبزندهداری، تفکر و توجه به تفاوتهای طبیعت و تقدیر شبانهروز، گرد هم آمدن اعضای خانواده و دوستان و آشنایان در آن وجود دارد؛ لذا میتوان از این جهات آن را مورد تأیید اسلام دانست و بر حفظ و نگهداری آن تأکید کرد. بدیهی است اگر این شب بهانه ای برای مانور تجملات و ترویج خرافات و تمسخر افراد به بهانه ی شادی باشد، مورد تایید دین مبین اسلام نبوده و باید از این امور به شدت پرهیز کرد.
📙پانوشتها:
1. شیخ صدوق، امالی، ص 237
2. سید رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 431
✅ #شاخص 1
آنانکه #زمستان را از #پشت_پنجره دیدهاند و #گرسنگی را هم فقط در کتابها خواندهاند، نخواهند توانست که #نمایندگان شایستهای برای دفاع از #حقوق_مردم باشند!
شهید آیتاللّٰه بهشتی
پ.ن: نماینده شما باید از اقشار محروم جامعه باشد، نه پولدار و متصل به ثروت و قدرت!
✅ با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
✍مرحوم اسماعیل دولابی :
🌸صلوات خیلی کارها می کند
ظرف انسان را بزرگ می کند
صلوات به آدم قوت می دهد
👌هم در امر آخرت و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی صلوات بفرست ، دوباره نطقت باز می شود .
❁اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّـدٍ وآل مُحَمَّد❁
💠: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅یاد مرگ
✍امام الصادق (علیه السلام) :
ياد مرگ : خواهشهاى نفس را مىميراند ، و رويشگاههاى غفلت را ريشهکن مىکند، و دل را با وعدههاى خدا نيرو مىبخشد ، و طبع را نازک مىسازد ، و پرچمهاى هوس را درهم مىشکند ، و آتش حرص را خاموش مىسازد ، و دنيا را در نظر کوچک مىکند .
📚 بحار الأنوار ، ج ۶ ، ص ۱۳۳
💠: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پنجشنبه هست
دسته گلی بفرستيم برای تموم آنهايی كه در بين ما نيستند ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست
يادشون هميشه با ماست
و جاشون بين ما خاليه
دلمون خيلی وقتها هواشونو می كنه
اما دیدارشون میفته به قیامت
💐 دسته گلی به زيبايی يك فاتحه و سه قل هو الله به همراه صلوات بر محمد و آل محمد
✍ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﺍﯾﺎ :
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮسے
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎنے ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ همسر ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﻔﻞ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻓﺎ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﺕ نیکی ﺍﺳﺖ.
👌ﭘﺲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﺍﻧﺲ ﺑﮕﯿﺮیم، ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍتون ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ پروردگار آرزو میکنم
💠 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۵۸ انسان ممکن الحظاست چند لقمه که خوردند شروین گفت: - چرا همیشه پدر و مادرها با بچه
#رمان_هاد
پارت۵۹
✅ فصل دوازدهم
از باشگاه که بیرون آمدند شروین همان طور که توی فکر بود گفت:
- یه چیزی عجیبه. هر وقت قیمت پائین باشه من می برم و وقتی قیمت بالاست می بازم
سعید با حالتی بی تفاوت گفت:
- هیچ بعید نیست که آرش سرت کلاه بذاره. حواست رو جمع کن
شروین نگاهی به سعید کرد که تند و تند آدامس می جوید ولی چیزی نگفت.
مدتی به سکوت گذشت.
- سعید؟ تو از این استاد بدت میاد؟
- من از هیچ کدومشون خوشم نمیاد. کدوم رو می گی؟
- همین جوونه. مهدوی
- اون سیب گلاب را می گی؟ اومدی تحقیقات؟ امر خیره؟
- نمی تونی مثل بچه آدم جواب بدی؟
- به نظرم آدم تعطیلیه. یه جوریه، انگار حالیش نیست دنیا عوضی شده. مخش سه کار می کنه. گمونم از اون خرخون های شهرستانی های عشق درسه. فقط این وسط یه چیزی رو نمی فهمم! تو چرا اینقدر پاچه خواریش رو می کنی؟
شروین لبخندی زد...
وارد حیاط دانشکده که شدند موبایل سعید تک زنگی خورد. نگاهی به اطراف انداخت و انگار کسی را
پیدا کرده باشد رو به شروین گفت:
- تو کلاس می بینمت
-کجا؟
- فعلاً کار فوری دارم.
با نگاهش سعید را تعقیب کرد. طبق معمول دختری دورتر زیر درخت منتظر بود و با دیدن سعید نیشش
باز شد. شروین سری تکان داد و زیر لب غر غر کرد:
- وقتی می گم مخ نداره شاهرخ می گه توهین نکن
و به سمت ساختمان حرکت کرد. دختری به سرعت از کنارش رد شد و کسی را صدا زد:
- نرگس ... نرگس ...
دختری که جلوتر از شروین راه می رفت ایستاد و دو نفر مشغول صحبت شدند. چهره دختر برایش آشنا
بود. وقتی از کنارش رد شد و صدایش را شنید، شناختش. چند قدم جلوتر ایستاد. کمی فکر کرد و
برگشت. هنوز دو نفر مشغول صحبت بودند که شروین گفت:
- خانم معینی زاده؟
دختر برگشت. معلوم بود که شروین را شناخته
شروین مودبانه گفت:
- فکر کنم من یه معذرت خواهی به شما بدهکارم. اون روز عصبی بودم، امیدوارم منو ببخشید
این را گفت، مانند نجیب زادگان معترف به گناهشان کمی سرش را به نشانه عذر خواهی خم کرد و
بدون اینکه منتظر جواب بماند خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. بی خبر از یک جفت چشم آبی
رنگ که از پشت پرده اتاقش او را می پائید و لبخندی حاکی از رضایت بر لب داشت. به اتاق شاهرخ
که رسید در زد و وارد شد.
- سلام
- علیک سلام. بفرما
خودش را روی صندلی انداخت، نگاهی به اتاق انداخت و گفت:
- اتاق دنجی داری
شاهرخ لبخند زد. شروین یک پایش را روی دیگری انداخت و با حالتی اعتراض آمیز گفت:
- تو چرا هرچی بهت می گن لبخند تحویل آدم میدی؟ گاهی انگار زبون نداری
شاهرخ دوباره لبخند زد. شروین ابرویی بالا برد و با حالتی بی تفاوت گفت:
- من که حریف تو نمیشم. میدونی تو درست نقطه مقابل سعید هستی. سعید معتقده اگه سکوت کنی اشتباه
کردی. بگذریم . اومدم ببرمت باشگاه. بیلیارد
- الان؟
- الان کلاس دارم. عصر میام دنبالت
شاهرخ کمی سکوت کرد
- اوکی
ادامه دارد....
✍ میم - مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۵۹ ✅ فصل دوازدهم از باشگاه که بیرون آمدند شروین همان طور که توی فکر بود گفت: - یه چ
#رمان_هاد
پارت۶۰
شاهرخ چشم هایش را به علامت قبول بست.
- چشم، قبول
شاهرخ نگاهی به سر در باشگاه انداخت، کمی اخم کرد و از شروین پرسید:
- همیشه میای اینجا؟
- چطور؟
- هیچی
مثل همیشه اولین چیزی که به سراغشان آمد دود سالن بود. شاهرخ آرام دستش را جلوی صورتش تکان
داد. شروین به میزی که سه چهار نفری دورش بودند اشاره کرد. سعید با دیدنشان جلو آمد و شروع کرد
به چرب زبانی:
- سلام استاد. خیلی خوش اومدید. واقعا از دیدنتون خوشحال شدم.
شروین که می دانست شاهرخ از ساختگی بودن این تملق ها خبر دارد، دوست داشت عکس العملش را
ببیند اما شاهرخ لبخند می زد. فقط لبخند! با خودش فکر کرد آیا اصلاً چیزی وجود دارد که شاهرخ را
عصبانی کند؟
او را به بچه ها معرفی کرد و همه با هم دست دادند. در همین حین بابک رسید. سعید زیر گوش شروین پچ پچ کرد.
- نمایش آغاز می شود... دی ری ری ریم
برخلاف تصور سعید خیلی آرام فقط با هم دست دادند. سعید که گویا از این صفحه آرام و کسل کننده
شوکه شده بود زیر لب گفت:
- دهه!
بابک با همان خوش رفتاری همیشگی اش گفت:
- شروین؟ نگفته بودی همچین استاد باحالی داری
بعد بطری را که دستش بود به سمت شاهرخ تعارف کرد
- ممنون. اهل نوشابه نیستم
- اهل بازی چی؟
- جوونتر بودم بازی می کردم
سعید که تصور هر جوابی غیر از این را می کرد با چشم هایی گرد شده یواشکی به شروین گفت:
- نگفته بودی این کاره است.
- نپرسیده بودی!
بابک پرسید:
- یعنی نمی خواید بازی کنید؟
- همون موقع هم علاقه چندانی نداشتم. برای همین هیچ وقت نتونستم خوب بازی کنم
بابک گفت:
- حیف شد
و رو به شروین اضافه کرد:
- توچی؟ نمی خوای جلوی استادت خودی نشون بدی؟
- بهتره یکی دیگه بازی کنه منم نگاه می کنم
- چرا؟
قبل از اینکه شروین چیزی بگوید صدائی آمد
- می ترسه ضایع بشه
مسلماً صاحب صدا کسی جز آرش نبود.آرش رو به شروین ادامه داد:
- درسته جوجه؟ خودت کم بودی یکی دیگه رو هم آوردی؟ اون مال کدوم آشغالدونیه؟
شروین پرید جلو و یقه آرش را گرفت و داد زد:
- حالا نشونت می دم
بقیه ریختند تا جدایشان کنند. چند تائی مشت و لگد بینشان رد و بدل شد. البته از فاصله دور!
شاهرخ شروین را از پشت گرفت و عقب کشید.
- ولم کن شاهرخ. این خیلی پررو شده
- آروم باش
- نه باید حالش رو بگیرم. اینجوری نمیشه
شاهرخ شروین را که داشت می رفت تا دوباره گلاویز شود عقب کشید، در چشم هایش خیره شد و با
حالتی تحکم آمیز گفت:
- می گم آروم باش
نگاه تند شاهرخ مجبورش کرد تا بایستد.
- می خوای حالش رو بگیری؟ وقتی راهش هست چرا با لگد؟
این را گفت و به میز بیلیارد اشاره کرد. شروین نگاهی به میز و بعد به شاهرخ کرد.
ادامه دارد...
✍ میم - مشکات