شرح دعای افتتاح، جلسه 28.mp3
7.56M
#شرح_دعای_افتتاح
استاد #پناهیان ؛ جلسه ٢٨
فراز آخر #دعای_افتتاح ، به موضوع فتنه های آخرالزمان میپردازد. این فتنه ها باعث رسوایی منافقان و سقوط افراد ضعیف الایمان و نجات مومنان است.
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
31.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنرانی در شب قدر
#جلسه_دوم
❋ساحات وجودی انسان
❋توضیحات مراتب نفوس انسان
❋توضیح روح و نفس و ذهن و...
🎙سید روح الله حسینی
🌹چهار عمل ارزشمند قبل از خواب
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: يك شب آماده خواب بودم كه پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود: اي فاطمه جان! نخواب، مگر اين كه چهار عمل را به جا آوري!
1- قرآن را ختم كني 2- پيامبران را شفيع خود گرداني 3- مؤمنين و مؤمنات را از خود راضي و خشنود سازي 4- حج واجب و عمره را به جا آوري.
حضرت اين جملات را بيان فرمود و مشغول به خواندن نماز شد. صبر كردم تا نمازش پايان يافت، بي درنگ گفتم: اي رسول خدا(ص) مرا به چهار عمل بزرگ سفارش فرمودي كه در اين وقت محدود توان و فرصت انجام آنها را ندارم؟
پدرم تبسم كرد و فرمود: اي فاطمه جان! هرگاه قبل از خواب سه مرتبه سوره اخلاص «قل هو الله احد» را بخواني، گويا قرآن را ختم كرده اي، و هرگاه بر من و پيامبران پيشين من درود و سلام و صلوات فرستي همه ما شفيعان تو خواهيم بود، مانند ذكر اين صلوات: «اللهم صل علي محمد و آل محمد و علي جميع الانبياء و المرسلين»
و هرگاه براي برادران و خواهران ديني و با ايمان خود طلب آمرزش و مغفرت نمايي، همگي آنها را از خود راضي و خشنود ساخته اي، مانند ذكر اين استغفار: «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» و هرگاه بگويي: «سبحان الله و الحمدلله، ولا اله الا الله و الله اكبر» گويا حج تمتع و حج عمره گزارده اي.
💥 اگر ماه رمضان را حفظ کنیم انشاءالله در ماه رمضانِ بعدی روی قله بالاتری میرویم؛ ولی اگر آن را از دست دادیم دوباره باید از صفر شروع کنیم.
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«اگر ماه رمضان را حفظ کنیم انشاءالله ماه رمضان بعدی روی قله بالاتری میرویم. ولی اگر آن را از دست دادیم دوباره باید از صفر شروع کنیم. راه تحفظ هم این است که مراقبه کنیم. آدمی که حساب پول جیبش را ندارد آنوقتی به خودش میآید که همهاش را دزد برده! ولی آدمی که حساب پول جیبش را دارد یک دوزاریاش کم بشود میفهمد! حجرهای که موش دارد اگر آدم حساب گردوهایش را نداشته باشد وقتی میفهمد که این حجره موش داشته که همه گردوهایش را برده باشد؛ ولی اگر حواسش باشد همان اولین گردو را که بردارد پیدایش میکند.
آدم باید حساب داراییهایش را داشته باشد و آن را محاسبه کند. پس وقتی یک ذره از آن کم شد استغفار کند و بفهمد شیطان به او دستبرد زده است. یعنی وقتی دید حال نماز شبش کم شد و حال نماز اول وقت ندارد، بداند شیطان دارد دزدی میکند. اگر دیدید بعد از ماه رمضان هم اول وقت بلند میشوید بدانید دلتان در ماه رمضان مانده، اما اگر دیدید توفیق رفت، بدانید دارید از ماه رمضان بیرون میآیید.
در روایت آمده که فرمود: کسی که حج میرود تا وقتی گناه نکند نور حج در او میماند، اما وقتی گناه کند از نور حج جدا میشود. ماه رمضان اینطوری است، اگر انسان مراقبه کند این نور ماه رمضان تا ماه رمضان بعدی انشاءالله میماند. پس هم باید سرمایهای که به دست آوردیم را قدر بدانیم و هم تلاش کنیم این را به ماه رمضان بعدی برسانیم و هم از الآن برای ماه رمضان بعدی آماده شویم.»
صالحین تنها مسیر
"رمان #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت0⃣6⃣ سه ماه گذشته بود. سه ماه از حرفهای ارمیا با حاج علی و آیه گذشت
"رمان #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃
#قسمت1⃣6⃣
ارمیا: همه برای چی میرن؟
صدرا: باورم نمیشه!
ارمیا: راهیه که سید مهدی و زنش جلوم گذاشتن!
صدرا: اونجا چه خبر بود؟
ارمیا: میخوای چه خبری باشه؟ جنگ و مرگ و خاک و خون! راستی...
آیه خانم کسی رو ندارن؟ هیچوقت ندیدم کسی دور و برشون باشه جز
رها خانم!
صدرا: منم تو این سه چهار ماه کسی رو جز پدرش و مادرشوهرش و سیدمحمد ندیدم، یه روز از رها پرسیدم! این دختر عجیب تنهاست ارمیا!
رها میگفت آیه خانم مادرشو چند سال پیش از دست داد، یه برادر داشته که چهار ساله بوده تو یه تصادف عجیب میمیره! مثل اینکه میخواستن برن مسافرت،آیه خانم و برادرش تو کوچه کنار ماشین بودن که مادرشون صداش میزنه. همون لحظه حاج علی میخواسته ماشین رو جابه جا کنه. ماشین که روشن میشه برادرش میدوئه بره پیش پدرش،
حاج علی که داشته دنده عقب میرفته، نمیبینه و برادر آیه خانم تو اون حادثه میمیره! همسر حاج علی هم که افسرده میشه و مجبور به عوض کردن خونه میشن! بعد از فوت همسرش هم خونه رو فروخته و یه خونه کوچیکتر گرفته و باقی پولشو داد به دامادش که بتونه خونه ی بهتری کرایه کنه!
ارمیا: روز اولی که خونه شون رو دیدم فکر کردم بچه پولدار بوده، همه ش اشتباه فکر کردم!
صدرا: همه اشتباه میکنن.
ارمیا: تو که زندگینامه ی خانوادهش رو درآوردی، نفهمیدی عمویی، عمه ای، خاله ای، داییای چیزی نداره؟
صدرا ابرو بالا انداخت:
_نکنه قصد ازدواج داری؟
لحنش شوخ بود و لبخند بدجنسی روی لبانش بود.
ارمیا هم ادامه داد:
_قصد ازدواج دارم، مورد خوبی داری؟
صدرا: متاسفانه مادر آیه خانم یه دونه دختر بوده و دخترخالهای در کار نیست! از طرف پدر هم که دوتا عمو داشته که تو جنگ شهید شدن و اصلا زن نداشتن که دختری داشته باشن، روی فامیلای آیه خانم حساب نکن!
ارمیا: رو فامیلای تو چی؟
صدرا آه کشید. هنوز زخمی که معصومه زد، درد داشت:
_فامیل من لیاقت نداره!
ارمیا: چرا پکر شدی؟
صدرا: زن داداشم با برادر رها ازدواج کرد!
ارمیا ابرو در هم کشید. مقداری حساب کتاب کرد و گفت:
_متاسفم!
ِ
صدرا: هزار بار بهش گفتم برادرمن،پایشریک،رفیق،روبهخونه،زندگیت باز نکن! رفت و آمد حدی داره، لااقل طرف رو بشناس و زندگیت رو بپا! با کسی رفت و آمد کن که چشمش پاک باشه و پی ناموست نباشه، هرچی رها پاک و نجیب و بی آلایش و با ایمانه، رامین بویی از آدمیت نبرده! گاهی نمیتونم باور کنم خواهر برادرن!
ارمیا: شاید چون رها خانم کسی مثل آیه خانم رو کنارش داشت.
صدرا: آره! دوست میتونه زندگیها رو زیر و رو کنه!
ارمیا به دوستی خود با مردی اندیشید که بعد از مرگش سر دوستی را با او باز کرده بود. چقدر دوست خوبی بود سید مهدی! چیزی مثل آیه و رها! ارمیا را از مرداب زندگی گذشته اش بیرون کشید و دریا را به همه وسعت و عظمتش پیش رویش گشود.
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری