eitaa logo
صالحین تنها مسیر
234 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
271 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی عده ای غرق رقص و ول گردی در کلاس و حیاط دانشگاه همه خوشبخت و نیست دغدغه‌ای جز ورود زنان به ورزشگاه بی حجابی،برهنگی،هنر است بی حیایی هم از حقوق زنان خسته اند از حجاب اجباری از همان تکه روسری به گمان هرکسی در صدا و در سیما راحت است و عفاف بی معناست لودگی در حضور نامحرم اوجب واجبات مجری هاست تا بگویی فلانتان غلط است میشوی تندرو، عقب مانده هرزه بودن تمدّن است،آری نزد این فاسقانِ وامانده بی ادب میشوی اگر امروز با حیاتر عفیف تر باشی دین و ناموس ما به یغما بُرد سیل فحشا و فسق و عیّاشی متهم میشوی به بی خِرَدی فحش سر میدهند و می‌تازند تا کمی حرف منطقی بزنی از سر کینه فتنه می‌سازند فاطمه کِی،کجا نشان می‌داد زینتش را به مرد بیگانه؟! این سخن ها برای نسل جدید قصه‌ای شد شبیه افسانه آن حجابی که بهرِ آن زهرا کشته شد بین دود و آتش،آه... زیر پای عَدو لگد کوب است غیرتی های جمع حزب الله! لعنِ حق بر تو ای خدانشناس ای وزیر ای رئیس بی غیرت ای که از پَستی و خیانت تو شده نابود دینِ یک ملّت همچنان هست بین ما آیا دخترِ با حیا، جوانِ رشید؟! تا قیامی کند زند فریاد مرگ بر چارشنبه های سفید با سیاهیِ چادرت خواهر می درخشی میان ظلمت ها چادرت فخر توست باور کن لطفِ زهرا بِدان حجابت را ابن عباس گفته مادر ما اسوه بودند در حجاب و حیا بوده مستور پشتِ روبنده چهرهٔ دختر رسول خدا چادرت را بپوش و محکم باش بر سرت دست مهربانِ خداست حرف مفت است حرفِ گمراهان طعنه‌هاشان فقط غبارِ هواست روز محشر که روز حسرت‌هاست بی حیاها در آتش اند ولی دختران عفیفه خوشبخت اند جاودان در پناه آل علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 چند عمل ساده براي ! 🔸«اذان و اقامه» باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند. 🔹«ركوع كامل» باعث نداشتن وحشت قبر ميشود. 🔸«انگشتر عقيق» دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است. 🔹«مسواك زدن» دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است. 🔸«خواندن سوره قدر» خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان میشود. 🔹«استنشاق و مزه مزه در وضو» باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است. 🔸«عطر» باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود. 🔹«تسبيحات حضرت زهراء س» بهتر از هزار ركعت نماز است. 📚 فلاح السائل☆ثواب الاعمال☆من لایحضر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرط خدایی بودن انسان 🌷اگر چنانچه یک انسان مسلمان، یک بخشی از زندگی‌اش را برای خدا قرار داد و در راه خدا قرار داد و دیگر بخشها را نه، این انسان صددرصد یک انسان خدایی و توحیدی نیست. شرط خدایی بودن به طور کامل این است که دربست و به‌طور کامل همه‌ی نمود‌های زندگی این انسان در راه خدا و برای خدا باشد. از جمله همسر گرفتن و از جمله فرزنددار شدن، از جمله آینده‌ی این فرزندان. 🌸 بیانات در مراسم قرائت خطبه عقد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋دیگر نوبت پروانگی ماست باید از پیله تن رها شویم 🦋 🦋پرواز به سویت را آغاز کرده ایم دُرست شبیه شاپرک ها ...🦋🦋 بافصل سوم رمان بانام‌ ها🦋 ادامه رمان فصل اول ودوم .... 🦋باما همراه باشید... تقدیم به نگاه زیباتون😊
صالحین تنها مسیر
"رمان #پرواز_شاپرکها🦋 #قسمت2⃣3⃣ زینب سادات چند روزی بود که گوشه گیر شده بود. ارمیا بیشتر وقتش را
"رمان 🦋 ⃣3⃣ ارمیا این بار هم ستمکش این مادر و دختری شد که دل و دینش بودند. ارمیا پاکت را در جیبش گذاشت و رو به زینب گفت: برو آماده شو بریم. زینب خواست جوابی بدهد که ارمیا آهسته گفت: همین یکبار رو گوش کن. اگه پشیمون شدی، هر چی تو بخوای. زینب به اتاقش رفت. مانتو و شالش را سرش کرد. دستش به سمت چادرش رفت. مردد شد. دستش را پس کشید. شالش را عقب داد. به چادرش پشت کرد و رفت. مقابل ارمیا که ایستاد، ایلیا غیرتی شد: چادرت کو؟موهاتو بکن تو! زینب سادات گفت: نمیخوام. به تو چه؟ داشت بحث پیش می آمد که ارمیا دست زینب را گرفت و از خانه خارج شدند. ارمیا او را شماتت نکرد. ارمیا با لبخند نگاهش میکرد. سه ساعت در راه بودند. زینب ده دقیقه بیشتر بیدار نماند و خوابش برد. وقتی ارمیا ماشین را خاموش کرده و او را صدا زد، زینب هوشیار شد. نگاهش که به گلزار شهدا افتاد پوفی کرد: الان اومدیم اینجا چکار؟ ارمیا دستش را گرفت و دنبال خودکشید: غر نزن. بیا بریم کارت دارم. زینب سرخاک پدری نشست که از آن دلگیر بود فاتحه نخواند،آب وگلاب و گل نریخت. ارمیا قبر را شست و بوسید. خطاب به سیدمهدی گفت: سلام رفیق! خوش میگذره؟ دخترت رو دیدی؟میدونم سلام نکرده بهت و ناراحتی، دخترت رو لوس کردم!ناز داره!اومدم دوتایی نازشو بکشیم. اونقدر لوسش کردم که تنهایی از پسش بر نمیام! امروز، زینبت از دستت ناراحته!یک چیزایی به من گفتا،اما من میگم از سر دلتنگیه! آخه میدونی، دل که تنگ میشه، بهونه میگیره. ارمیا رو به زینب سادات کرد: روزی که مادرت رو دیدم، تازه خبر شهادت پدرت رو شنیده بود. زینب به میان حرفش پرید: شما هم حتما یک دل نه صد دل عاشق شدید؟ ارمیا لبخند شد: عجله داریا!اومدیم پیش بابات حرف بزنیم! زینب سادات با اخم گفت: خجالت نمی کشی جلوی بابام میگی عاشق زنش شدی؟ ارمیا لبخندش پر درد شد:به جای نمک پاشی به زخمای من،آروم بگیر وگوش کن. مگه نمیخوای بدونی بابات چرارفت؟ زینب سادات حق به جانب گفت: درباره بابام!نه عشق و عاشقی مامانم بعد بابام! ارمیا: پس گوش کن. ارمیا از آن روزهایی که رفتی گفت و زینب نگاهش کرد. ارمیا از زینب کوچکش میگفت که با بابا گفتن هایش دل میبرد و زینب سادات نگاهش ميکرد. ارمیا از آیه های شکسته گفت از زینب سادات تشنج کرده درآغوشش... ارمیا لبخند زد و ادامه داد: یک روزی منم مثل تو فکر میکردم چرا رفت؟ چی کم داشت که رفت؟چرا زن و بچه اش را رها کرد و رفت؟ ادامه دارد... نویسنده:👇 🌷