18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزیده ای از مهمونی یک کیلومتری عیدغدیر در آران و بیدگل
در ضیافت علوی به میزبانی فرزند علی علیه السلام
┄┄┅✿❀🌺❀✿┅┄┄
🌺@IslamlifeStyles
انسان شناسی ۱٠۲.mp3
11.09M
#انسان_شناسی ۹۷
#آیتالله_جوادی_آملی
#استاد_شجاعی
- اینکه هر فقدان و نداشتنی،
- هر شکست و از دست دادنی،
- هر ضربه و تخریب و تحقیری،
جان به لبت میکند و میتواند مدتی تو را از روند طبیعی، شاد و آرام زندگی جدا کند، یعنی: ↓
✘ تو هنوز اهلِ دنیایی!
✘ هنوز به اینجا بندی!
✘هنوز یادت نیامده اهل کجایی!
💥هنوز با خانهی ابدیات اُنس نداری و اگر ناگاه بدان متولد شوی، دچار دردسر خواهی شد.
▪️ حالا با این اوضاع، چه کنم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🎬 سلام خدا بر ابوتراب
#اطعام_غدیر
زمین خوردیم...
با یاعلی بلند شدیم!
الفبا بلد نبودیم...
یاعلی را بَلَد یاد گرفته بودیم!
دلمان گرفته بود...
گفتند نذر علی کن!
و ما...
با علی... علی... بزرگ شدیم!
و خدا خواست که پُشت و پناهِ ما...
علی و اولادش(علیهمالسلام) باشند!
💠انسان مثل آیینه است.
ظرفیتی دارد که همه عالم را خدا به او به عنوان امانت داده است وهمه عالم را در او به نمایش می گذارد.
❓یعنی چی همه عالم را...
عالم یعنی همه اسماء و صفات
یعنی تمام کمالات
یعنی همه جلوهها
یعنی تمام آثار
🔹انسان می تواند به مرتبهای از قرب برسد که مشرف به همه کمالات تمام موجودات باشه
که بالاتر از آن مرتبه، فرض ندارد
💫آن مرتبه؛ ولایت است.
💌دعوتت کردند که ولی الله بشی
🔸خدا برای تک تک انسانها این مرتبه را در نظر گرفته است.
❓ولی الله یعنی چه ؟
🔹یعنی به همه موجودات عالم ولایت دارد.
❓خدا به چه کسی این مرتبه را به امانت داده؟
🔸به کسی که آنقدر در خدا غرق شده و محو است که خدا بین خودش و او فرقی قرار نداده است.
برگرفته از جلسات دیدار با انسانیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢قیام شیعیان قرن جدید در میهمانی 10کیلومتری تهران
✍بعد از #سلام_فرمانده #جشن_غدیر و #مباهله است که ملت ها را به رجعت هر چه بیشتر بسمت دین فرا میخواند. و لایه های رسوب کرده تمدن غرب را پوست اندازی می کند. غدیر هر چه با شکوه تر برپا شود #انقلاب عمیق تر میشود. آنچنان که #یمن را زنده تر و پر صلابت تر میکند. #بنای غدیر بر #شلوغ بودن است آن چنان که نبی مکرم ص صبر نمودند تا متقدمین و متأخرین از غدیر لاحق و ملازم آن گردنند بعد اعلان #امامت_و_امارت حضرت امیر ع را داشته باشند.
🌺تأملی در نهجالبلاغه :🌺
🍂 حکمت ٧۶:
إِنَّ الاُْمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا
⚡️ ترجمه :
هنگامى که کارها مشتبه شوند (و آینده روشن نباشد) آخرشان را باید به اولشان سنجید.
🔴 آغاز و انجام کارها با یکدیگر پیوند ناگسستنى دارند و در واقع شبیه علت و معلول اند.
بنابراین:
🍃١_ اگر ما در چگونگى پایان کارى شک و تردید داشتیم باید ببینیم آغازش چگونه بوده است.
🍃٢_ اگر مى خواهیم نتیجه هاى خوب و پربار از کارهاى خودمان بگیریم باید در آغاز مراقب زیربناهاى آن باشیم.
#نهج_البلاغه
💐 #اطلاع_نگاشت | امیر عدالت
🔺 خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیهالسلام به روایت رهبرانقلاب
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
جا نمانیم از بیعت
«غدیر» یعنی کسانی که از مسیر عقب ماندهاند برسند و کسانی که جلو رفتهاند برگردند تا با ولایت حرکت کنند.
پس از ۱۴۰۰ سال تاریخ تکرار میشود، اما اینبار محمد و علی یکی است. اینبار، تنها دستِ برافراشته از آنِ آخرین ذخیرهٔ خاندان محمد و آخرین مرد، همچون علی است.
ای منتظر! به هوش باش که جا نمانیم از بیعت، چرا که جاماندگان «غدیر» نیز بیش از دیگران مدعی قربت و یاری بودند…
وارث امروز غدیر، حضرت مهدی علیه السلام، از ما انتظار دارد که
هرسال باشکوهتر از قبل، عید ولایت را گرامی بداریم،
و مهمتر از آن اینکه، محافل غدیر را با نام و یاد او عطرآگین کنیم.
🌼🍀
فرخنده میلاد
هفتمین #شمسولایتوامامت
#هفتمین_وارث_غدیر
#موسیبنجعفر علیهالسلام را
به پیشگاه
#حضرتولیعصر عجلاللهتعالیفرجه
وهمهشیعیانشان
تبریک عرض مینماییم
🌸🍃
#حدیث
🌹امام موسی کاظم علیه السلام:
«فرزندم، (غیبت قائم) یک آزمون الهی است که خدا به وسیلهی آن بندگانش را میآزماید».
📗 الغيبة (للطوسی) ج۱ ص۱۶۶
صالحین تنها مسیر
#از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_شصت_و_سوم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به روايت حانيه ……………………………………………………………………………………………
#از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_شصت_و_چهارم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به روایت حانیه
………………………………………………………
………………………………………………………
سینی چای رو میزارم رو میز و میشینم کنار مامان. وای دارم از خجالت آب میشم. تازه گلای کنار روی میز رو میبینم ، وااااای چه گلای خوشگلی، گل رز قرمز و آبی ، من دیوونه وار عاشق گل رزم. با دیدن گل ها چنان ذوقی میکنم که کلا خجالت کشیدن رو یادم میره. حدود یک ربع میگذره اما هنوزم دارن حرف میزنن ، حرفایی کلا هیچی ازشون نمیفهمم و توجهی هم بهش نمیکنم.
مامان امیرحسین _ میگم ببخشید وسط حرفتون، موافقید این دوتا جوون برن حرفاشونو بزنن تا صحبت ماها هم تموم بشه ؟
بابا _ بله بله البته. حانیه جان. آقا امیرحسین رو راهنماییشون کن.
" بیا بیا دوباره هل میشم الان سوتی میدم ، برای فرار از ضایع شدن سریع بدون هیچ حرفی به سمت اتاق میرم. امیرحسین هم با اجازه ای میگه دنبال من میاد.
کنار وایمیسم و تعارف میکنم که وارد بشه.
امیرحسین _ نه خواهش میکنم شما بفرمایید.
بی هیچ حرفی میرم داخل، .در رو باز میزاره و پشت سرم میاد تو ، توی اتاقم کنار میز کامپیوتر دوتا صندلی بود ، نشستم رو یکی از صندلیا و امیر حسین هم روی صندلی رو به روم.
**
حدود پنج دقیقه میگذره و هردو ساکت خیره شدیم به گل های فرش . بلاخره سکوت رو میشکنه و شروع میکنه.
امیرحسین _ قبل از هرچیز باید بگم که .......شما حاضرید......کسی مرد زندگیتون بشه که رویای روز و شبش شهادته؟
با شنیدن کلمه ی شهادت، یاد اون روز و اون عهد میوفتم پس تنها جمله ای که به ذهنم میاد رو به زبون میارم ؛ شما حاضرید با کسی ازدواج کنید که برای شهادت همسر آیندش با خدا عهد بسته ؟
با شنیدن این حرف لبخندی رولبش میشینه و سرش رو کمی بالا میاره اما بازهم به صورتم نگاه نمیکنه.
_ فقط فکر میکنم خودتون هم بدونید من تا چندوقت پیش نه حجاب خوبی داشتم نه نماز نه روزه نه......
اجازه نمیده حرفم رو کامل کنم
امیرحسین _ من این جا نیستم که با گذشتتون زندگی کنم ، من اینجام که آیندتون رو بسازم. با شنیدن این جمله به خودم افتخار میکنم که قراره همسر و همسفر این مرد بشم .
امیرحسین _قول نمیدم که وضع مالیمون همیشه خوب باشه ولی قول میدم در عین سادگی همیشه لبخند رو لباتون باشه.
_ من آرامش رو ، زیبایی رو و عشق رو تو سادگی میبینم.
فقط...... فقط......من ، نمیتونم چادر سرم کنم. چادر رو عاشقانه دوست دارم چون یادگار مادرم خانوم فاطمه زهراس ولی نمیتونم حرمتش رو نگه دارم.
امیرحسین _ ارزش چادر خیلی بالاس ولی همه چیز نیست ، و اینکه اگه عاشقانه دوسش دارید من مطمئنم روزی انتخابش میکنید .
با شرمندگی سرم رو پایین میندازم و حرفی نمیزنم.
امیرحسین _ اگه دیگه .....حرفی نیست.... میخواید بریم بیرون.
زیر لب آروم بله ای میگم و به سمت در میرم. کنار وایمیستم و تعارف میکنم .
_ بفرمایید.
با لبخند جواب میده _ خانوما مقدم ترن.
مثله خودش لبخند میزنم و از اتاق خارج میشم.
با دیدنمون پدر امیرحسین میگه_ مبارکه ؟
هردو لبخندی میزنیم و امیرحسین میگه_ ان شاالله
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
╲\╭┓
╭ ❤️
┗╯\╲
═══❀❀❀💞❀❀❀═══