eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
.💛🥀💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀 🥀 #دست_و_پا_چلفتی ❤ #قسمت_چهل . . بعد از عقد زدم بیرون و اونجا نموندم... دلم میخواست ف
💛🥀💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀 🥀 . بر شما کارزار نوشته شد و حال آنکه برای شما ناخوشایند است و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بدتر است و خدا می داند و شما نمی دانید.» . خدا میداند و شما نمیدانید😢 خیلی به فکر فرو رفتم😔 اصن یه جور دیگه ای شدم انگار یه نور امیدی ته دلم روشن شد یه حس عجیبی بود حس اینکه صاحب داری حس اینکه توی این دنیای شلوغ تنها نیستی... حس اینکه توی این ناملایملایت یکی حواسش بهت است. صبح  بعد از نماز وسایلم رو جمع کردم و به سمت شهر حرکت کردم تصمیم گرفتم که اینقدر قوی بشم که هیچ چیزی نتونه من رو زمین بزنه با ضعیف بودن من فقط اونایی که زمینم زدن از تصمیمشون مطمئن تر میشن هنوز ته دلم ناراحتی بود ولی نمیخواستم تو خونه نشون بدم. نمیخواستم پدر ومادرم بیشتر از این غصه ی من رو بخورن و پیر بشن نمیخواستم منی که مینا رو از دست دادم حالا با غصه پدر و مادرم رو از دست بدم روز بعد شد و سمت دانشگاه حرکت کردم هرچی بود بهتر از خونه نشستن و غصه خوردن بود رفتم سمت آزمایشگاه و دیدم درش نیم بازه... اروم در زدم و باز کردم و دیدم زینب سخت مشغول کاره و متوجه اومدنم نشد راستش اصلا حوصله توضیح دادن ماجرا به زینب رو نداشتم فرم مسابقه رو که روی میز ازمایشگاه دیدم یهو دلم لرزید... که با چه امیدی پرش کرده بودم😔 که لیاقتم رو به مینا نشون بدم داشت این افکار تو ذهنم رژه میرفت که به خودم اومدم و گفتم قوی باش مجید زینب از ته ازمایشگاه من رو دید و مقنعش رو درست کرد و جلو اومد -سلام...اااااا...شما کی تشریف اوردین...فک کردم امروز هم نمیاین...خوب شد اومدین...امروز خیلی کارمون سنگینه.. -سلام...چند دیقه ای میشه که اومدم بدون هیچ حرف دیگه ای رفتم به نمونه ها سر زدم زینبم پشت سرم اومد که توضیح بده این چند روز چیکار کرده با بی حوصلگی حرفاش رو گوش میدادم و سر تکون دادم... یه نمونه رو که از قالب در میاوردم افتاد و شکست... -ببخشید...اصلا حواسم نبود -اشکال نداره...از این چند تا داریم..خودتون که طوری نشدید؟ -نه...بازم شرمنده -آقای مهدوی؟ -بله؟ -چیزی شده؟ -نه چطور -اخه یه جوری هستید -چجوری؟ -مثل همیشه نیستید...ببخشیدا فضولی میکنم ولی تو خودتونید و انگار فکرتون مشغوله😕 -راستش...هیچی ولش کنین😞 -هر طور راحتید...قصد فضولی نداشتم -نه...این چه حرفیه...راستش همه چیز تموم شد 😔 -یعنی چی 😦😱مسابقه کنسل شد؟ -نه نه...بحث مسابقه نیست.ماجرای خودم رو عرض میکنم...یادتونه گفته بودم -بله بله...درباره دختر خالتون...خب چی شد؟ -چند روز پیش عقدش بود 😭😭 . . ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄           ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄ 🥀 💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀💛🥀
💛🥀💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀 🥀 . -بله بله...درباره دختر خالتون...خب چی شد؟ -چند روز پیش عقدش بود 😭😭 -راست میگید😧😧چرا اخه 😕چی شد یهویی 😧 -خودمم نمیدونم...یهو زنگ زدن و گفتن اخر هفته عقدشه وهمین 😔 -واییییی...واقعا متاسفم 😞حالا خودتونو ناراحت نکنید...حتما قسمتتون نبوده -بله...فعلا تنها چیزی که من شکست خورده ی بدبخت رو آروم میکنه همین چیزاست 😞 -شما شکست خورده نیستید...اینو نگید -چرا اتفاقا...شکست خوردم و بدجوری هم شکست خوردم...من رویاهام رو باختم...من آرزوهام رو باختم...من کسی رو که بهش علاقه داشتم رو باختم...من زندگیم رو باختم...اگه من شکست خورده نیستم پس کی شکست خوردست؟😢 -نه...اینجور نیست...بیاید از یه منظر دیگه نگاه کنید...میدونم که الان هرچیزی بگم نمیتونه شما رو اروم کنه..ببخشید اینطور میگم اما اینجوری فکر کنید که شما یه نفر رو از دست دادید که زیاد براش مهم نبودید ولی اون خانم کسی رو از دست دادن که بی ریا عاشقش بود و بهش علاقه داشت....حالا شما بگید کدومتون چیز با ارزش تری از دست دادید؟ شما یا اون خانم؟😕 -ممنون که میخواید دلداری بدید ولی خودم میدونم که چه آدم دست و پا چلفتی و به درد نخوری هستم..😞 -من دارم حقیقت رو میگم...نباید اینجور فکر کنید...پسری مثل شما باید ارزوی هر دختری باشه...تو جامعه ای که پسرها با نگاهاشون ادم رو میخورن شما سرتون همیشه پایینه...وقتی همه فکر سیگار و قلیون بعد کلاسن شما دنبال کارهای علمی یا فرهنگی هستین...وقتی توی کلاس همه فکر تیکه انداختن و اذیت کردن و خودنمایی هستن شما سرتون پایینه...این چیزا کم چیزیه؟؟ -شاید اشتباه من همین کاراست...اگه مثل اونا بودم شاید اینقدر بی عرضه نبودم -بی عرضه بودن و نبودنتون رو خودتون مشخص میکنین نه کس دیگه...من مطمئنم اون خانم نظرش از اول روی اون شخص بود و اگه به شما بی عرضه یا دست و پا چلفتی یا هرچی گفته برای نجات خودش از زیر حرف مردم بوده...ولی الان شما با این حالتون دارید حرفهای اونها رو تایید میکنید...اگه میخواید تایید بشه حرفاش تو فامیلتون خب ادامه بدید...ولی اگه میخواید خودتون رو ثابت کنید باید بیخیال باشید...ببخشید اگه زیاد حرف زدم و سرتون رو درد آوردم . اونشب بعد دانشگاه حرفای زینب تو ذهنم مرور میشد... برام عجیب بود... کارهایی که میکردم تا مینا من رو ببینه و خوشش بیاد...مثل مذهبی شدنم و غیره رو زینب مو به مو دیده بود و درک کرده بود... برعکس مینا که حتی اشاره ای هم بهشون نکرد... زینب اولین نفری بود که این کارهای من رو تحسین میکرد... نمیدونم بهتره بهش فکر نکنم... بهتره باز رویا نسازم... . . . ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄           ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄ 🥀 💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀💛🥀
💛🥀💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀 🥀 . از زبان مینا... . چند مدتی از عقدمون میگذشت و همه چیز خوب پیش میرفت 😊 بعد از سالها فک میکردم که دیگه خلاص شدم از دست گیر دادنهای بی مورد بابام... فک میکردم دیگه کسی نیست که تک تک کارهام رو بهش بگم که چیکار میکنم و کجا میرم.. دوست داشتم به همه اون چیزهایی که برام عقده شده بود توی این زندگی جدیدم برسم... چیزایی که همیشه دوست داشتم بهشون برسم ولی نمیشد.. نمیخواستم دیگه لحظه ای به گذشته فکر کنم... . محسن برای اینکه تو خواستگاری جلوی بابام حرفی برا گفتن داشته باشه سر یه کار موقت رفته بود و خونمون هم باباش برامون رهن کرده بود... همه چیز آماده ی شروع زندگی رویاییمون بود کنار هم دیگه.. زندگی ای که سخت منتظرش بودم.. زندگی کنار کسی که عاشقش بودم و این چند ماهه تو رویاهام باهاش سیر میکردم... چند هفته و چند ماه اول از زندگی مشترکمون همه چیز خوب بود و طبق روال پیش میرفت... همونجوری که فکرش رو میکردم... اما بعد از چند ماه کم کم رفتارهای محسن عوض شد و یه جور دیگه ای شد... به من میگفت نباید زیاد پیش پدر و مادرم برم چون تو سطح ما نیستن و به جاش تا میتونیم خونه پدر و مادر اون بریم... ولی پدر و مادر محسن با من سرد بودن و تحویلم نمیگرفتن... . محسن بهم میگفت با خاله و بقیه فامیلا و دوستام رفت و آمد نکنم چون به ما حسادت میکنن و تو زندگیمون سنگ میندازن... . حتی به من اجازه نمیداد تو فضای مجازی زیاد باشم و حتی تو گروه دانشگاه میگفت اگه سئوالی داری بگو من بپرسم... تو دانشگاه هم همیشه کنار و دور و برم بود و لحظه ای تنهام نمیزاشت اما خودش همیشه در حال گرم گرفتن با دخترای همکلاسی و بگو و بخند تو گروها بود... به خاطر عشقمون این چیزا زیاد برام مهم نبود  اما یه روز از این وضع خسته شدم و بهش گفتم -محسن چیو میخوای ثابت کنی؟ اینکه مثلا خیلی غیرت داری؟ -در مورد چی حرف میزنی مینا؟ -چرا همیشه منو میپایی؟ چرا نمیزاری یه دیقه با دوستام باشم...به من شک داری؟ -این چه حرفیه مینا؟ من دوستت دارم...نمیخوام کسی تو رو از من بگیره -قرار نیست کسی من رو از تو بگیره محسن...این همه زوج تو این دنیا و تو این دانشگاه هستن -تو نمیدونی...خیلیا نمیخوان ما خوشبخت باشیم... -به نظرت الان هستیم؟اصلا تو خودت چرا تو گروها هستی و بگو و بخند میکنی -گفته بودم که...پسرا و دخترا تو این چیزا خیلی فرق دارن -بر فرض که حرفت درست باشه...مگه اونای دیگه دختر نیستن که سئوالاشونو جواب میدی؟ -خب اونا اگه صاحب دارن و روشون غیرت دارن بیاد جمعشون کنه...اونا به ما ربطی نداره... -واقعا که محسن😑 . ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄           ┄┅┄┅┄❥♥️•.❀.•♥️❥┄┅┄┅┄ 🥀 💛🥀 🥀💛🥀 💛🥀💛🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام حضرت صاحب ، مهدی جان آغاز هفته ، آغاز دوباره ی چشم براهی هاست . آغاز شمردن لحظه های منتظر .. آغاز هفته ، آغاز بیشتر به یاد شما بودن است ... آغاز بیشتر در هوای شما دم زدن ... بیشتر با شما زندگی کردن ... آغاز هفته ، آغاز دوباره ی پرواز در آسمان لطف شماست ... هفته ام بخیر می شود با عطر حضور شما ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🔆 السَّلامُ عَلَيْكَ يا بَضْعَةَ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ... ✋سلام بر تو ای مولایی که همچون مادرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، پاره ی تن آخرین پیامبری. سلام بر تو و بر روزی که به انتقام فرزندان رسول الله صلی الله علیه وآله قیام خواهی کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعجب ندارد از این که حالِ دلم گرفته است مگر می شود تو داغدار باشی و من،آرام و قرار داشته باشم؟ دلم ازروضه‌های فاطمیه گرفته در هوای فاطمیه بیا ای التیام داغ زهرا بیا صاحب عزای فاطمیه در افق آرزوهایم تنها أللَّھُمَ عجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج رامی بینم ▪آجرک الله یا صاحب الزمان ▪
  شنبه تون معطر به  عطر خوش صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 💎 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💎 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸ســــــــلام 🍃صبحتون بخیر و نیکی 🌸به حق خالق صبح  🍃وجودتون سرشاراز سلامتی 🌸زندگیتون روبه پیشرفت 🍃دلتون خانه محبت و 🌸سفره تون پر برکت باشه 🌹در پناه لطف حق تعالی و عنایت اهل بیت علیهم السلام عاقبت بخیر باشید ان شال 🌹هفته تون پر خیر و برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨خطبه فدکیه قسمت هشتم 📖...كِتابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَینَةً بَصائِرُهُ، مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّـهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیناتُهُ الْجالِیةُ، وَ بَراهینُهُ الْكافِیةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ. 📖آن کتاب گویای الهی و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، که بیان و حجّته‌ای آن روشن، ✨ اسرار باطنی آن آشکار، ظواهر آن جلوه گر میباشد، ✅پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، 😊و تبعیت از او خشنودی الهی را باعث می‌گردد، و شنیدن آن راه نجات است. بوسیله آن میتوان به حجّته‌ای نورانی الهی، و واجباتی که تفسیر شده، ⛔ و محرّماتی که از ارتکاب آن منع گردیده، و نیز به گواهی‌های جلوه‌گرش و برهان‌های کافی‌اش و فضائل پسندیده‌اش، و رخصت‌های بخشیده شده‌اش و قوانین واجبش دست یافت. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨خطبه فدکیه قسمت نهم فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، ✅پس خدای بزرگ ایمان را برای پاک کردن شما از شرک، 📿 و نماز را برای پاک نمودن شما از تکبّر، وَ الزَّكاةَ تَزْكِیةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، 💰و زکات را برای تزکیه نفس و افزایش روزی، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، ✅و روزه را برای تثبیت اخلاص، 🕋و حج را برای استحکام دین، ❤و عدالتورزی را برای التیام قلبها، ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام عرشی حضرت زهرا_5.mp3
12.48M
"س" ۵ ✨ ما در دنیا، تعیین کننده‌ی میزان بهره‌ی ما از شفاعت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آخرت است! گاهی آنقدر بد زندگی میکنیم؛ که ایشان میفرمایند؛ بسبب اعمال شما در دنیا، در قیامت، به اندازه سیصد هزار سال میان من و شما فاصله می‌افتد... ✦ سبک زندگی ما، به کدام سمت می‌بردمان ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌توصیه آیت الله قاضی برای رهایی از مشغولیت فکری 🔰ذهن آدمی خیلی زود مسائل را به خود جذب می کند و زود هم به آن مشغول می شود؛ لذا بهترین چیز برای انسان این است که مشغولیت فکری نداشته باشد باشد. 🔰برای رهایی از مشغولیت فکری، بهترین کار، زیاد ذکر گفتن و زیاد صلوات فرستادن است. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🌸💠 💠 6️⃣ 🌸و الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ ، «و روح آنچنانه ای که در عالم امر به امر تو به وجود آمده است، پس بر آنها صلوات بفرست.» ✍️واژه «» در اینجا به معنای «» است در مقابل «» 🔹«» همان است که از آن به عالم ، عالم ، و مُلک و یاد می کنند. در «عالم امر» که عالم تام و بدونه هیچ گونه مادّه است، ، عقل، لوح، قلم، عرش، کرسی، و بهشت و جهنّم واقع شده است. 🔸به این عالم، «» می گویند چون خداوند متعال آن ها را فقط به صرف «» خویش و بی آنکه از چیز دیگری نشأت بگیرند آفریده است. بر خلاف «» که از مادّه ای که دارای حجم و کون و فساد است، آفریده شده است. ☀️و این «» همان است که در قرآن آمده: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (اسراء/85) ☘️ در روایات در تفسیر این آیه شریف آمده است که: آفریده ای است بزرگتر از جبرائیل و میکائیل که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بوده و او را خبر می داده و راه را نشان می داده و پس از او با امامان معصوم علیهم السلام بوده است. و خداوند بزرگتر از نیافریده، مگر عرش الهی که بزرگتر از روح است. 📘بصائرالدرجات صفحات 476 و 482 و 486 🍀و بعد امام سجّآد علیه السلام برای تمام که تا حال نام بردند از خداوند متعال درخواست می کنند. 💠🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بسم الله الرحمن الرحیم) 👈 توحید در اندیشه ، مقدمه ی توحید در زندگی 👈 خدا در اندیشه ،مقدمه ی خدا در زندگی است، است،ایام مصیبت علی و خاندان علی است. در مثل چنین ایامی است که -طبق روایت هفتاد و پنج روز -حال زهرا روز به روز سنگین تر میشود و کسالتش شدیدتر میشود. زهرا چراغ خانه علی است،در خانه علی می درخشد ،چون گذشته از همه چیز ،توحید ،یگانگی در روان ،یگانگی در جامعه ،یگانگی در خانواده ایجاد می کند. است هرگز کوچک ترین ناسازگاری ها و ناهماهنگی ها میان پدر و پسر ،مادر و دختر،مادر و پسر ،پدرو دختر ،زن و شوهر وجود ندارد. حالا از این به تمام معنا در حال انهدام است. شما از این جا میتوانید حدس بزنید ،آن هماهنگی معنوی و روحی ای که میان علی و زهرا هست از نظر معنویت ،از نظر فکر ،از نظر معارف که مسئله دیگر است. در مثل چنین ایامی زهرا از دنیا می رود و طبق وصیت زهرا خیلی باید . زهرا نمیخواهد دیگران از وفات او آگاه شوند چون می داند وقتی که بمیرد ،خبر مرگش که پخش بشود ،حتی کسانی که انتظار مرگ او را ندارند طبق معمول فورا" نقاب به چهره می کشند و بیش تر از دیگران اظهار بی تابی در مرگ زهرا می کنند برای لوث کردن . دنیای سیاست از اینجور قضایا زیاد دارد و زهرا اینها را پیش بینی می کند و زهرا نمیخواهد مظالمی که بر او وارد شده است در تاریخ لوث بشود. به اصطلاح ژستی را انتخاب می کند که این سوال برای همیشه در تاریخ بماند و دائم سوال کنند که ، چرا زهرا داده شد؟ چرا زهرا شد؟ چرا زهرا شد؟ مگر تشییع جنازه از نیست ؟⁉️ 🤔 چرا مردم خبردار نشدند که زهرا را کی دفن کردند؟👉 از همه بالاتر چرا محل دفن زهرا مخفی ماند؟👉 چرا به کسی نگفتند؟👉 این دیگر از همه غیر طبیعی تر است و از همه سوال انگیزتر است (برای چه پاره تن مصطفی شبانه دفن شد و چرا قبر او مخفی نگاه داشته شد؟) ⁉️ 😭 ◾️🥀◾️🥀◾️🥀◾️
وصیت زهرا این بود که باید خیلی خصوصی تجهیز شود .. (برای چه پاره تن مصطفی شبانه دفن شد و چرا قبر او مخفی نگاه داشته شد؟) 👆👆❗️❗️❓ این بزرگترین است که زهرای مقدس برای با گرفته است ، این مقدار که ما می توانیم با _مبارزه کنیم ،آنها را در پیشگاه تاریخ محکوم بکنیم . ولی برای است که را با دست خودش بدهد و با دست خودش بکند. طبق آن روایت بعد از آنکه زهرا را غسل داد و کفن کرد..درحالی که شب بود، بچه های زهرا در گوشه ای از حیاط یا در اتاقی - حال ، علی چه داده بود..نمیدانیم -منتظر دستور او بودند . همین که زهرا را به کفن پیچید آن وقت بچه های زهرا را صدا کرد، 😭 یا حسن! ،یا حسین !،یا زینب !،یا ام کلثوم !یا فضه ! (آن فضه ی خادمه را هم در ردیف بچه ها صدا کرد ) هلموا تزودوا من امکم بیایید با مادر خود خداحافظی کنید ،بیایید وداع کنید ، بچه های زهرا آمدند ،حسینین خودشان را روی سینه ی زهرا انداختند. 😭 زینب و ام کلثوم ،دخترهای کوچولو ی زهرا خود را روی پاهای مادر انداختند علی هم به دیوار تکیه کرده است و اشک مثل باران از چشم های علی جاری است .😭 اینجاست که علی سخنی می گوید که برای دیر باورها ،دیر باور می شود ولی برای زود؛ قسم یاد می کند ، در این روایت می گوید : خدا را من گواه می گیرم که در عین اینکه روح زهرا مفارقت کرده بود ،من صدای ناله از جسد زهرا شنیدم : اشهد الله انها حنت و انت و مدت یدیها (خدا را شاهد میگیرم که زهرا ناله زد و دو دستش را از کفن بیرون آورد) 😭😭 لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ،باسمک العظیم الاعظم الاعزل الاکرم یا الله... پروردگارا دلهای ما را مهبط _معرفت و و آل پیغمبرت قرار بده! اموات ما را مشمول عنایت و خود بفرما! و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️