اعترافات افسر ارشد گارد رياست جمهوري عراق
دكتر الجنابي، پژوهشگر عراقي گفت فرد دستگيرشده «سرهنگ عبدالرشيد الباطن» نام دارد و بازپرس ويژه گارد رياستجمهوري عراق در جنگ عليه ملت ايران بوده است. اين سرهنگ بعثي به خوبي به زبان فارسي و فرهنگ و تاريخ ايران مسلط است و قبل از شروع جنگ تحميلي عليه ايران توسط استخبارات ويژه عراق و صدام براي تحصيل زبان فارسي به تهران اعزام ميشود. او در جريان بازجوييهاي خود اعتراف ميكند كه اسراي ايراني را قبل از شهادت شكنجههاي شديد ميداده است به طور مثال وي در خصوص يك اسير ايراني كه بر اثر اصابت مين، پايش را از دست داده بود، ميگويد زماني كه اين اسير را بازجويي ميكردم بهعلت مقاومتش شروع به قطع انگشتان دستانش كردم پس از قطع هر انگشت و به فاصله هر دو دقيقه پس از قطع، محل قطعشده را با فندك ميسوزاندم تا اينكه تمام انگشتانش را بريدم اما مقاومت حيرتآور او كه بسيار جوان هم بود مرا خشمگين ساخت و با اره پاي او را نيز قطع كردم اما اين اسير ايراني هيچ اطلاعاتي نداد.او ميگويد بر روي برخي از اسراي تيرباران شده آهك يا مواد شيميايي يا اسيد ميپاشيدم تا اثري از آنها باقي نماند. او تصريح ميكند كه تا آنجا كه در جريان بوده است ماشين جنگي جنايات صدام معدوم شش هزار اسير ايراني را بهشكل فجيعي به شهادت رسانده است.
منبع:سایت ساجد
#کافه شهدا
#دل_نوشته
جادهےزندڱےام...
بدجور به پیـچ وخم افتاده!😔
💔دلم محتاج نیمنگاهــےازشماست؛
اے" #شهیـد"...🕊❣
اجابت ڪن دل خستهامرا...
#اللهمالرزقناشهادتـــ😭
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
امروز ۴ فروردین ماه سالروز شهادت مدافع حرم " #حسین_معزغلامی " گرامی باد
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستمدیدهی شما
و سلام بر ارواح طیّبه و به رضوان الهی، بالگشودهی شما...
خوشا به حال اروند
که قطره قطره هایش ،
فرش زیر پای شما بود ...🌷
سلام بر شهیدان 🚩🌷🌷🌷
💔
حکایت زندگانی شهید مدافع حرم حسین معز غلامی را از آنجا شروع میکنم که؛
۱۵ساله بود،
جانباز فتنه شوم و منحوس سال۱۳۸۸شد.
برای شهادت هیچ کم نداشت.
روضه خوان حضرت ارباب بود و مگر میتوانست حرم را در محاصره داعشی های یزیدی صفت ببیند؟
دیگر وقت رفتن، رسیده بود؛ عازم سوریه شد.
حسین شهید ِدهه هفتادی ما، سه روز قبل از شهادتش مجروح شده بود، اما عشق به دفاع از حرم بی بی و عطش شهادت، او را از رزم در میدانی که حق و باطل آن بذای جهانیان روشن و واضح بود؛باز دارد.
شهادت، آنجا برایش حتمی شد که در حَماء سوریه، برای آزادسازی خانطومانِ کربلایی، میجنگیدند؛ از ناحیه کتف مجروح شد، همان قسمتی که افتخار جانبازی در سال هشتادو هشت، قبلا نصیبش شده بود...
همان جا بود که تیر ها به قصد چشم حسین، شلیک میشد. در دفاع از حرم عمه جان؛عباسگونه جنگیده بود و حال اجر جهادش؛شهادتی بود که عطر روضه علقمه را میداد.
گلوله هایی که چهره نورانی او را هدف داشت،توان حرکت را از پایش گرفته بود.وقتی به زمین خورد ناخودآگاه ؛
یادِ کوچه و مغیره......افتادم.
به زمین که افتاد؛ دندان هایش شکست ،باز هم گریزی به روضه بزم شراب و چوب خیزران زدیم
آنگاه در پایان زندگی زمینی اش و آغاز حیات ابدی اش،خداوند بلند مرتبه اینگونه خریدارش شد:
وَفَدَیْنــاهُ بـِذِبحٍ عـــَظیـِم
و او را به قربانی بزرگی باز خریدیم /سوره مبارکه صافات آیه ۱۰۷
به قلم 🖋 sh.g
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
#شعر
#سالروزشهادت
#آھ_اے_شھادت...
4فروردین ماه سالروز شهادت
#شهیدمدافع_حرم_حسین_معزغلامی
روحش شاد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
#هو_الشهید #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#از_شدت_سبزی_به_سیاهی_ماند آبروی ما به شهداس