eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
115 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
سیزده سالش بود که رفت جبهه توی#عملیات_بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد هفده سال روی تخت بود، ولی همواره خندان بود... بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد: "چرا پای کوبم، چرا دست بازم  مرا خواجه بی دست و پا می پسندد"  همسرش میگه: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: نگران نباش، جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند...  #شهید_حاج_حسین_دخانچی 🌹 @saberin_shahid_ghafari1
🏴 اربعینی ها مسافر عرش #خدا هستند و حاجتشان ظهور آخرین #حجت خدا... #قرار_عاشقان_براےفرج #ڪربلا_اربعین_دعاےفرج 🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🏴 اربعینی ها مسافر عرش #خدا هستند و حاجتشان ظهور آخرین #حجت خدا... #قرار_عاشقان_براےفرج #ڪربلا_
🍃🌺🍃 ! کوله پشتی هایتان را آماده کنید ... سربندهایتان را نیز هم ... حمـــآسه ای دیگر در راه است . ! یک به یک ستون ها را، به نامِ یک گــُذر کنید ، و یاد کنید از لباس خــاکی های خمینی ... آی ! را به یادِ عاشقانی طی کنید که پشت پیراهن های خاکیشان نوشته بودند : ... آی اربعینی ها ! به وقت ِ عبـــور از مرزهای ، ، ، سلام دهید به شهدای ... شهیدانِ گمنـــام ... و فراموش نکنید دعا برای نصرت رزمندگان ِ جبهه مقاومت و تعجیل در فرج مولایمان مهــــ.عج.ـــدی ... چشمتان روشن ...آقا دوباره خــرید نوکر را ... نائب الزیارة رهبر ِ عزیزمان باشید ... التمـــــــــــاس دعای شهادت 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
زیارت الحسین یعنی هر قدم برای #یمن دعا کردن 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
وقتی اسیر بچه های ما می شدند گویی انگار آزاد شده اند خیلی هاشان نشانی های مردان خدا را دریاران امام روح الله می دیدند 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🏴در ما ؛ تو جلوہ میڪنی و گـــریـہ می ڪنیم ؛ این یا حسین گفتنِ ما هـم صدای توست . . .😭 . . #پاسدارشهیدمحمدغفاری #هـوایت_نڪنم_میمیرم🕊 🌹 @saberin_shahid_ghafari1
!! 🌷در یکی از عملیات ها که بر عليه منافقین بود، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. 🌷ایشان (شهيد احمد كاظمى) از عمق عراق تماس گرفت که: مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت: بگو چقدر می ارزد. گفتم: مثلاً شش هزار دلار. گفت: مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند. 🌷خیلی بعید است، شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هر كـسى دوست دارد اگر کارش تمام است، تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد.... 🌷....ولی سردار کاظمی در کوران عملیات، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد. راوى: شهيد سردار حسن تهرانى مقدم. 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
▪️ انا لله و انا الیه راجعون "حاج محمد تقی حاجی زاده " پدر بزرگوار سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه به دیار حق شتافت. 🌹 @saberin_shahid_ghafari
من چه دانم که چه باشد گذر و پول عراق من دلم تنگ ضریح است خودت کاری کن صاحب صبر گدا حوصله اش سر رفته 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزنـد و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند #شهید_حاج_مهدی_کازرونی #سالروز_شهادت 🌹 @Saberib_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزنـد و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوا
💢 گلوله که به زمین خورد هرکس چیزی گفت … عمل کرد ! عمل نکرد ! حاج‌ یونس از وسط گرد وخاک بیرون آمد وبا عصبانیت رو به ما که خیلی عادی داشتیم حرف می زدیم فریاد زد : چرا دارین می خندین ؟! مگه نمی بینین چی شده؟ خاڪ بر سرمون شد ! حاج مهدی از پائین تنه‌اش چیزی نمانده بود ! حاج یونس نشست بالای سرش، چشم دوخت به چشم‌های حاج‌مهدی وشروع کرد به گفتن شهادتین.... حاج یونس هول شده بود، شاید هم ترسیده بود .... سر حاج مهدی را بغل گرفت و داشت با دلهره اشهدش را می‌خواند اما حاج مهدی ... با آرامش خودش را بالا کشید وداشت به پائین بدنش نگاه می‌کرد برای اینکه حاج یونس را آرامش دهد با او هم‌نوا شد ! *اشهد ان ‌لااله‌الاالله..* از پائین تنه‌اش چیزی باقی نمانده بود ؛ اما هنوز زنده بود ... لحظه ی آخـر ... نگاهش را دوخت به پائین بدنش ذڪر " یا سیدی " با نفس آخرش همراه شد توان حرف زدن نداشت با چشم اشاره کرد به جیبش حاج یونس دست کرد داخل جیبش و قرآن کوچکی را در آورد و با اشاره‌ ی حاج مهدی به طرف لب هایش برد تا آن را ببوسد حاجی قرآن را که بوسید ، آرام گرفت ... ✍ راوی : همرزم شهید ۴۱ثارالله ۱۳۶۲ 🌹 eitaa.com/joinchat/saberin_shahid_ghafari1
هدایت شده از "مـــحمدم"
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم گر بی‌غمت ز سینه بر آید نفس مرا ... فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست دردم ببین وهم تو به فریاد رس مرا ... . . 🌹 @saberin_shahid_ghafari1