eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
142 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
-هر‌وقت‌تونستی‌درک‌کنی‌که... ‹داعش‌تو۱۸‌کیلومتری‌کردستان‌بود...› -حاجی‌گفت‌نزارید‌کسی‌خبردار‌شه💔′ اونموقع‌میفهمی‌‌کی‌بود‌و‌چیکار‌برات‌کرد🌱. !'_امنیت‌یعنی‌وجودتانک‌توخیابوناسوژه خنده‌باشه،نه‌دلیل‌ترس‌ووحشت‌وآوارگی، هروقت‌اینوفهمیدی‌حاج‌قاسم‌سلیمانی روهم‌میشناسی!(: ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ 🌷 ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾❤️‍🩹﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ راه های ارتباطی👇🤍 ایتا👇 https://eitaa.com/sabkeshohadaa اینستاگرام👇 https://instagram.com/sabke_shohsda_99
تا قیامت سر ، سربند تو مادر دعواست... معنی این سخنم را شهدا میفهمند....🕊 ♥️ ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾❤️‍🩹﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ راه های ارتباطی👇🤍 ایتا👇 https://eitaa.com/sabkeshohadaa اینستاگرام👇 https://instagram.com/sabke_shohsda_99
بسم رب شهدا
📚نام کتاب : 🔰 : این‌کتاب، روایتی از زندگی دانشجوی شهید یکی از شهدای حادثه دل‌خراش است. ✂️ : در این‌کتاب یک روز یک خانواده ایرانی روایت شده است؛ دل دادن‌ها و دل بردن‌ها از فرزندی که بعد از تیک‌آف تی از پله‌ها پایین می‌آید. صدا می‌زند خانمش قرآن بیاورد. می‌گیرد بالاسر امیرحسین. بعد دست می‌گذارد روی شانه‌اش و دعا می‌خواند و فوت می‌کند به سروصورتش. _آقای دکتر خدا پشت‌وپناهت!
حضرت‌حیدر‌بہ‌نام‌فاطمہ‌حساس‌بود" خلقت‌از‌روزازل‌مدیون‌عطریـاس‌بود ، ای‌ڪہ‌بستے‌راه‌را‌در‌کوچہ‌هابرفاطمہ ... گـردنت‌رامی‌شڪست‌آنجااگرعباس‌بود ؛💔
🌱 🖇 ــــــــــــــ میدونی‌خوب‌بودن‌به‌این‌نیست‌ ڪه‌همش ‌نمازبخونی‌وقرآن‌بخونی‌و ...همینڪه‌... چه‌پسر‌چه‌دختر‌بلندبشی چارتادونه‌ظرف‌بشوری‌ جارویی‌بڪشی تمیزڪنی‌خونه‌رو‌بی‌منت، به‌خاطراینڪه‌لبخندبه‌لب‌مادریاپدریا همونی‌ڪه‌پیشش‌زندگی‌می‌ڪنی،بیاری، خودش‌ڪُلی‌می‌اَرزه(: 🖐🏽🚶🏾‍♂!! ツ ‌•↷
- که چی؟ هی جانباز جانباز شهید شهید، میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که! + چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد! - کی؟!! + همون که تو نداریش! - من ندارم؟! چی رو؟! + غیرت ... ...
رَخت‌ها‌رو جمع‌کردم‌توی‌حیاط، تاوقتےبرگشتم‌بشویم.. وقتےبرگشتم،دیدم‌علےاز ‌جبهہ‌برگشتہ‌و‌گوشـہ‌حیات‌نشستہ‌ ورخت‌هاهم‌روی‌طناب‌پهن‌شده..! رفتم‌پیشش‌گفتم: «الهےبمیرم! مادر،‌تو‌با‌یہ‌دست‌ چطورۍاین‌همہ‌لباس‌رو‌شستے؟!» گفت:«‌مادر‌جون، اگہ‌دوتادست‌هم‌نداشتم، ‌بازوجدانم‌قبول‌نمے‌کرد‌من ‌خونہ‌باشم‌وتۅزَحمت‌بکشے:)‌» | شهیدعلی‌ماهانی |