6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
انشاءالله همین جمع با همدیگه اسرائیل!
♨️فیلمی از شهیدان مدافعحرم مصطفی عارفی و حسین هریری در سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
♨️اسلحه خودکار
🔹مصطفی به واسطه آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت، در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. از هوش فنی بالایی برخوردار بود و به خوبی اسلحههای مستعمل را تعمیر میکرد.
🔸آقا مصطفی تعریف میکرد: ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی به دست بگیرد و هر ۲۰دقیقه یکبار، تیراندازی کند تا داعشیها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از اومدن نیروهای ما، چند تا شهید عراقی داده بودیم.
🔹میگفت: من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیستدقیقه یکبار تیراندازی میکرد؛ این کار چند فایده داشت: اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمیشدند، دوم اینکه ما به راحتی میتوانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم.
🔸بعضی وقتها نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیرکننده انجام شود؛ برای اینکه داعشیها را سرگرم کرده باشیم، چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هرچند دقیقهای یکبار خودش شلیک میکرد و داعشیها فکر میکردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند!
🎙راوے: همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🌕شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
💜همسر شهید نقل میکند: اقا مصطفی نه تنها جلوی دیگران که حتی جلوی بچههای خردسال هم خیلی احترام من را نگه میداشت و تأکید میکرد که احترام پدر و مادر باید جلوی بچهها حفظ بشود و بچهها جرئتِ انجام جسارتی به بزرگترها و خصوصاً پدر و مادر را نداشته باشند. همیشه خودش این مطلب را رعایت می کرد و درخواستش از فرزندان هم احترام ویژه به مادر بود.
🌻هیچ وقت به فرزندمان، طاها، اجازه نمیداد در جواب بنده صدایش را بلند کند یا وقتی من صدایش میزنم، دیر جواب بدهد. سریع متذکر میشد. یا اینکه همیشه در برنامهریزیهایش حتی وقتی برای یک تفریح مردانه میخواست با خودش برنامه بریزد، به طاها میگفت: اول ببین نظر مادرت چیست؟ هرچه که مادرت بگوید همان است؛ بعد برنامهریزی میکنیم. شهید عارفی میگفت: بابت تربیت دینی بچهها خیالم راحت است؛ چون کار را به شما سپردم و میدانم به نحو احسنت انجام میدهید.
💜در مسائل دیگر زندگی مخصوصاً مواردی که مربوط به خانمِ خانه بود، دخالتی نمیکرد؛ مثلا بعضی وقتها که مجبور بودیم به دلیل مشغلهی کاری، من و بچهها تنهایی به شهرستان برویم، هیچوقت برای بچهها ابراز نگرانی نکرد. مثلا اینکه به من استرس وارد کند که حواستان به بچهها باشد که زمین نخورند یا مریض نشوند یا از این قبیل نگرانیهای پدرانه. در صورتی که من خیلی از خانوادهها را میدیدم که پدر خانواده خودش را از مادر، مهربانتر میداند و مُدام میگوید حواست به بچه باشد. یا اگر اتفاقی بیافتد به مادر میگوید چرا حواست نبود.
🌻یادم هست یکبار شهرستان بودم که طاها زمین افتاد و سرش چندتا بخیه خورد. خیلی ابراز ناراحتی میکردم و خودم را مقصّر میدانستم ولی مصطفی میگفت: تا جایی که در توانتان بوده، مراقب بچه بودید و کوتاهی نکردهاید؛ اتفاق است، میافتد دیگر. منم با خیال راحت مسافرت میرفتم. نگرانِ این نبودم که حالا اگر خدایی نکرده برای بچه اتفاقی بیفتد جواب پدرش را چه بدهم. او این حقیقت را بیان میکرد که همان طور که بیشترین رنج را برای بچه، مادرش تحمل میکند، همان مادر هم بیشتر از همه نگران و مراقب حال بچه است.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
♨️لحظه شهادت
☘سال۱۳۹۴ با گردان امام رضا علیهالسلام که فرماندهاش رزمندهای به نام جاسم بود، در منطقه بیارات ملاقات کردم. گردانی بسیار منظّم، سازماندهیشده و دارای نیروهای مخلص. این گردان باید به تیپ حضرت ابوالفضلالعباس علیهالسلام ملحق میشد. با خوشحالی این گردان را در آغوش تیپ پذیرفتم و بدون تغییرات جایگزین گردان فاتح۳ نمودم که ادامهی فعالیتهای جهادی خود را داشته باشند.
♥️در بین نیروهای این گردان، جوانی را به نام «مصطفی عارفی» یافتم. جوانی بسیار خوشاخلاق، دارای اندامِ قوی و قامتی بلند و رسا، مسلّط به تمام جنگافزارها و متخصّص در امر تخریب.
☘شهر تدمر سوریه در تیررس نیروهای تکفیری داعش بود و یک عملیات، طرحریزی شد. گردان تازه محلقشده اعلام آمادگی کرد و واقعا هم در آزادسازی مرحله اول نقش بهسزایی داشت. باید عملیات پاکسازی شروع میشد که مسیر را مهیا کند. در این میان، مصطفی عارفی داوطلب شد و نیروهای خودش را به سمت دشمن به حرکت درآورد.
♥️ساعت ۱۱ شب، هوا بسیار تاریک و جو سنگین بود. تاریکی به قدری بود که در چند قدمی یکدیگر را نمیدیدیم. ارتباط فقط از طریق بیسیم مقدور بود. لحظاتی گذشت که دشمن متوجه عملیات شد و آتش سنگین بر مواضع مقاومت میریخت. مصطفی از همه جلوتر بود. در اوج نبرد بودیم که صدای بیسیم مصطفی بلند شد: "به نقطه هدف رسیدم و مستقر شدیم. سنگر را حفظ کردیم اما یک زخمی داریم که حالش خوب نیست".
☘نیروهای کمکی را اعزام کردم. هوا کمی روشن شده بود. دیگر صدای بیسیم مصطفی قطع شده بود. با خودم گفتم شاید بیسیمش شارژ تمام کرده. به هر حال خود را به ارتفاعات صعبالعبور ۱۸۰۰متری رساندم. ارتفاعاتی که عبور هیچ وسیلهی نقلیهای روی آن ممکن نبود.
♥️وقتی نزدیک موقعیت مصطفی رسیدم، پیکر پاک شهیدی را دیدم که لباسِ رزم فاطمیون داشت. با خودم گفتم حتماً پیکر همان جانبازی هست که مصطفی اعلام کرده بود. نزدیک پیکر شهید شدم که ناگهان تمام وجودم سرد و بیحال شد. پیکر شهید متعلق به خودِ مصطفی بود. مصطفی همان مجروحی بود که خودش اعلام کرده بود.
🎙راوے: فرمانده تیپ حضرت ابالفضلالعباس علیهالسلام لشکر فاطمیون
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🎥رفاقت آسمانیها
📀روایتی کوتاه از ۴شهید مدافعحرم
🌹شهید مدافعحرم جواد کوهساری
🌹شهید مدافعحرم مصطفی عارفی
🌹شهید مدافعحرم محمد اسدی
🌹شهید مدافعحرم محمد جاودانی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
و عشـــق،
شروع ماجرای لبخند های شماست
که با روز ، آغاز می شود...
🌷شهید محمد اسدی
🌷شهید محمد جاودانی
🌷شهید مصطفی عارفی
#سالروزشهادتشهیدمصطفیعارفی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
اگه میخوای امروزت عطر #شهدا رو بگیره
این عکس رو ببین و ارسال کن به همه.👌
یک عکس خاص!
۴شهید مدافع حرم در یک قاب❤️😍
شهیدان محمد اسدی
جواد کوهساری
مصطفی عارفی
محمد جاودانی
#سالروزشهادتمصطفیعارفی🕊🕊🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهید مدافع حرم مصطفی عارفی (ابوطاها)؛
امنیت اسرائيل هر روز کمتر خواهد شد با اتحاد هر چه بیشتر نیروهای مقاومت منطقه و حضورشان در کنار مرزهای اسرائیل ان شاءالله ...✌️
#سالروزشهادت🕊🕊🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📜فـرازے از وصیــت نامه شهــید:
💐تـوصیه بنـده به فرزنـدان عزیـزم این اسـت ڪه تحقـیق و تفـکر درباره دیـن و مـذهب خـود را از اولویـتهاے اول خـود قـرار دهیــد و همــواره گوش به فرمـان ولایت فقیه باشـید و سـعـے ڪنید با ولـے زمانه خود ارتبـاط قلبـے پیدا ڪنـید ڪـه ضـامن سـلامت دنیـا و آخـرت شماست و بدانید ڪه دیانت ما عین سیاست ماست و سـیاست ما عین دیـانت ماسـت.
🌹🕊#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_عارفـی
#سالــروز_شهــــادت🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔰شهیدی که سنگ مزارش #همیشه معطر است
●او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
●خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بودبرایش مهم نبود که بدنش همیشه #بوی_بد توالتها را بدهد.
●او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
●بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
●هنگامی که پیکرآن شهید را در #بهشت_زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از #گلاب مرطوب می شود.
#شهید_احمد_پلارک
#سالروز_ولادت 🎈🎂🎈
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📎شلوار یخ زده و پاهای خونی
🔹آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
🔸اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
🔹یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند."
🔸یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود
#شهید_سیداحمد_پلارک🌷
#سالروز_ولادت🎈🎂🎈
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#سالروز_تولد
آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم؛ زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند.
یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
🌷شهید سیداحمد پلارک🌷
یاد امام و شهدا با صلوات🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•