💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
*روایت هلاڪ 34 تڪفیرے به دست شهید*🕊️
*شهید امیر لطفی*🌹
تاریخ تولد: ۲۷ / ۷ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۹ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
*🌹همرزم← یکی از دوستان ما زخمی شد و تیر به بالای قلبش خورد🥀همگی فکر کردیم شهید شده اما امیر اصرار داشت به او کمک کند🌙بالاخره توانست دوستش را به داخل گودالی در نزدیکی ساختمان ببرد💫 تا از تیررس دشمنان دور بماند🍂 سپس به ساختمان برگشت و از محفظهای که جای کولر بود، به سمت تروریستها شلیک کرد💥 2 نارنجک به داخل ساختمان افتاد💥 که امیر توانست زود به خارج از ساختمان بیندازد💥در همین زمان تیر به کنار گوشش خورد🥀و با همان وضع به مبارزه ادامه داد🥀تا اینکه ترکش خمپاره به قلب و کلیههایش اصابت کرد🥀و سنگریزهها بهصورتش خورد🥀 امیر با رشادت زیاد به شهادت رسید🕊️و همان دوستی که نجات داده بود، الان زنده است و خودش را مدیون امیر میداند🌷برادرش← امیر برای رفتن به سوریه خیلی تلاش کرد🌙و اوایل که او را اعزام نمیکردند آنقدر گریه میکرد که چشمانش پف میکرد🥀خلاصه او اعزام شد🕊️و یکروز در سوریه با رجز خوانی نحن حیدریه، نحن شیعه علی بن ابی طالب» بالغ بر 34 نفر از تکفیریها را به هلاکت رساند💥تا اینکه تکفیریها به پشت درب اتاق سنگر ایشان میرسند🍂و یک نارنجک به داخل اتاق پرتاب میکنند💥 برادرم نارنجک اول را به سمت خود تروریستها بازپرتاب میکند💥اما با انفجار نارنجک دوم🥀💥او به شهادت میرسد*🕊️🕋
*شهید امیر لطفی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهیدی که هر روز صبح پای مادرش را می بوسید...
🌹مدافع حرم
شهید امیر لطفی🌹
🌷🌷🌷 امیر خیلی با معرفت بود، جلوی درب مسجد ایستاده بودیم، یه چرخی هم که بارش میوه ی طالبی بود جلو مسجد داشت میفروخت، یه آقایی که داشت سوا میکرد یه طالبی از دستش افتاد و له شد، بدون اینکه فروشنده ببینه گذاشت رو چرخ و بقیه رو خرید و رفت.
امیر که این صحنه رو دید رفت جلو همون طالبی له شده رو خرید، اون طالبی رو خرید بدون اینکه فروشنده متوجه بشه.🌷🌷
🌷شهیدیکه هر روز صبح
پای 🌾مادرش را میبوسید...
#شهید_مدافع_حرم_امیر_لطفی
شهادت ۹۴/۹/۲
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#الگـــــو_برداری_از_شهـداء
امر به معروف به روش رفتاری
📌شهید عبدالحسین از کودکی حیا خاصی داشتند و به همه توصیه میکردید که حجابشون را حفظ کنند
📌طبق گفته مادرشون وقتی کلاس اول بودند خانم معلمشون در بهار مقنعه اش را برمیداشته و #شهیدعبدالحسین که از این کار معلم ناراحـــــت میشد سر کلاس درس حاضر نمیشدند و پشت در کلاس می نشسته و نقاشی میکشدند که از طرف مدیر مدرسه مادرش را احضار میکنند و جویای این کار او می شوند.❗️
📌وقتی مادر از عبدالحسین دلیل کارش را میپرسند عبدالحسین اعتراض به بی حجـــــــابی معلم سر کلاس می کنند و از آن روز معلمش خانم متدین و با حجابی میشوند و متوجه می شوند که حجاب خودشون را جلوی بچه ها هم رعایت کنند
شهید مدافع حرم عبدالحسین یوسفیان🌹
#تاریخ_شهادت۹۴/۱۰/۲۹
#روزشهادتامامحسنعسکریع💔
#محل_شهادت #خالدیهجنوبحلبدرعملیاتنصربه
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم عبدالحسین یوسفیان
♨️اینم عاقبت تأخیر در نماز
صدای اذان را که میشنید، دست از کار میکشیــــد؛ وضو میگرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز میخواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم😍
یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را میخوانیــــم»🤨
در طول مسیــــر، عبدالحسین دائمــــاً میگفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: «اینم عاقبت تأخیــــر در نمــــاز»😏
#بهمناسبتسالروزشهادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🌿اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهید مدافع حرم عبدالحسین یوسفیان🕊️🌹
1365/4/15 :تاریخ تولد
محل تولد شهر دستگرد از توابع شهرستان برخوار
1394/9/29 :تاریخ شهادت
حل شهادت خانطومان سوریه
شهید عبدالحسین یوسفیان در تاریخ 1365/4/15 در شهر دستگرد از توابع شهرستان برخوار اصفهان متولد شد.
بعد از پایان دوران تحصیل وارد دانشگاه افسری امام حسین (ع) شد و وارد سپاه شد
عبدالحسین یوسفیان از شهر دستگرد برخوار و از اعضای گردان 104 امام حسین (ع) شاهین شهر بود
در تاریخ 1388/8/8 مصادف با ولادت امام رضا علیه السلام عقد کرد و در تاریخ 1389/3/30 (13) (رجب) مصادف با ولادت امام على عليه السلام در جوار خانه خدا در سفر حج ازدواج کرد
زینب یادگاری است که از شهید یوسفیان به یادگار مانده است که در تاریخ 1392/2/2 متولد شد
زینب زمانی که پدرش در سوریه بود در تمام تماسهای تلفنی از پدرش درخواست عروسک میکرد اما در دو هفته آخر فقط برگشتن پدرش را آرزو داشت و عروسک را فراموش کرده بود.
و پدرش هم به قول خود وفا و عروسکی که برای دخترمان را خریده بود به دوستانش داده بود و آنها هدیه پدر را برایش آوردند.
تیر ماه سال 1394 بود عبدالحسین برای دفاع از حرم ثبت نام کرده بود و 14 آبان ماه 1394 به او اطلاع دادند که برای این سفر انتخاب شده است. سه روز بعد هم در 17 آبان ماه بود که به صورت داوطلبانه راهی سوریه شد. این اولین و آخرین اعزامش بود.
ده دقیقه ای با زینب حرف زدن و زینب به باباش میگفت: « بابایی پاشو بیا دلم خیلی برات تنگ شده آخرش هم گفت بابایی من دیگه عروسک نمی خواهم فقط بیا
و این آخرین تماسشان بود
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهدا
يكي از همكارانش ميگفت ابوذر هميشه سر كار روي يك برگه مينوشت: شهيد ابوذر امجديان. خوش به سعادتش و به او غبطه ميخورم و ميگويم ابوذرجان مگر قول ندادي بروي و بعد بيايي من را ببري سوريه زيارت همرزمانش از جسارت و شجاعتش هم برايم بسيارميگويند. تعريف ميكردندكه هميشه آقا ابوذر با روي گشاده به عمليات میرفت و به رزمندهها ميگفت:بچهها بدويد برويد عمليات بدويد برويم حمله و همه می خنديدند. دوستش ميگفت: لحظات آخر آب برايش بردم و او نخورد و با لب تشنه به ديدار اربابش امام حسين(علیه السلام) رفت.
#حرف_دل
مي خواهم بگويم عمه جان، ابوذرم آمد تا مدافعت شود.هواي من را داشته باش. هواي بيقراريهايم را و دل بيتابم را. خانم جان دست من را هم بگير تا بتوانم مدافعت شوم.توخودميداني كه من چقدر ابوذرم را دوست داشتم و او را به تو هديه كردم.من از دوستداشتنيترين زندگيام گذشتم تا به لبخند رضايتي از تو برسم. من از او گذشتم تا تو بار ديگر بندهاي اسارت را نبيني. بيبي جان عاقبت من را هم چون ابوذرم شهادت قرار بده و زيارتي كه حلاوتش طعم تلخ فراق را از من دور كند.
#شهیدابوذرامجدیان🌷
#سالروزشهادت.🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾•••
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم ابوذر امجدیان
🎙راوے: همسر شهید
💙من و همسرم هردو اهل روستای سهنله از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه هستیم. خانهی ما و خانهی پدری همسرم چند کوچه با هم فاصله داشت. ابوذر برحسب اتفاق یکبار مرا دیده بود و با خانوادهاش مسئله را در میان گذاشته بود.
💜پس از طرح موضوع با خانواده به خواستگاریام آمدند که بنده نیز چون شناخت کافی از ایشان داشتم، در زمان خواستگاری خیلی سریع جواب مثبت به او دادم. اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخطبعی او مرا شیفته خود کرده بود. ابوذر پاسدار بود و منم همیشه آرزو داشتم که با یک پاسدار ازدواج کنم.
💙همان روز از سختیهای زندگی با یک نظامی برایم گفت و اینکه احتمالاً پیش بیاید که چندماهی در مأموریت باشد و منم پذیرفتم اما هرگز فکر نمیکردم که ابوذرم به شهادت برسد و همسر شهید شوم. در نهایت من و ابوذر با مهریه ۷۲سکه، در اول آبان سال۱۳۸۹ ازدواج کردیم. من توفیق داشتم ششسال در کنار بهترین همراه و همسنگرم باشم.
✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات
☔️اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد☔️
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💠همیشه سعی میکرد تا حد امکان گره گشای مشکلات همنوعان دوستان آشنایان باشد وآنچه برایش مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. ابوذر از یاد همنوعان غافل نمیشد با اینکه سن زیادی نداشت
💠هر زمانی که برای دیدار خانواده اش به روستا می آمد در آنجا لحظه ای از گره گشایی مشکلات خانواده اش باز نمی ایستاد و به آنها خدمت میکرد.ابوذر از لحاظ خوش خلقی زبان زد همسایگان و اقوام بود وهمه را دوست داشتند.
💠 ابوذر در رابطه با پدرومادرش احترام خاصی برای آنها قائل بود و به آنها محبت میکرد و تحمل گرفتاری آنها را نداشت.فرزند نیکی برای پدرو مادرش بود ،حتی با کارو تلاش فراوان مخارج شخصی خودشو برای تحصیل به دست میاورد.
💠واز این راه به خانواده خود کمک قابل توجهی میکرد.همسر عزیزم با شورو نشاط ومهر ومحبتی که داشت به محیط گرم خانواده ،صفا و صمیمیت دیگری میبخشید.و پدر ابوذر میگفتند با اینکه خسته از سر کار می آومدم با دیدن ابوذر تمام خستگی ها و مرارتها از وجودم پاک شد
#شهادت_تاسوعای_حسینی۹۴
#شهید_ابوذر_امجدیان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهیدے کـه در روز تاسوعا اِرباً اِربا شد🥀
🌷شهید ابوذر امجدیان
تاریخ تولد: ۲۸ / ۵ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: کرمانشاه/سنقر/سهنله
محل شهادت: سوریه
*🌷همسرشهید← ابوذر همیشه سر کار روی یک برگه مینوشت: شهید ابوذر امجدیان🌙او داوطلبانه به سوریه اعزام شد و زیاد به ماموریت میرفت💥 دوستش میگفت لحظات آخر آب برایش بردم و او نخورد💧 و با لب تشنه به دیدار اربابش امام حسین(ع) رفت🥀ابوذر بیسیم چی بود📞 اما در عملیات ها شرکت میکرد و در تماس ها میگفت که به منطقه می رویم و به دفاع مشغولیم.💥در یکی از عملیات ها خمپارهای به اطرافشان اصابت میکند💥 و ایشان از سمت راست دچار مجروحیت میشود🥀لبش پاره و چند ترکش به سینهاش خورده🥀و پای راستش قطع شده بود🥀 او و همرزمانش همگی اِرباً اِربا شدند🥀ابوذر در روز تاسوعا🏴و در سالروز ازدواجمان💍ساعت ۸ صبح به شهادت رسید🕊️ پیکرش از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۴ عصر در همان منطقه میماند☀️و زمانی که همرزمانش قصد برگرداندن پیکر او را با ماشین دارند باز هم یک موشک به ماشین آنها اصابت میکند💥 و همرزمان شهید میشوند🥀ابوذر همیشه میگفت درجه برای من مهم نیست من سرباز امام زمان (عج) هستم🌙 ایشان در روز تاسوعا روز جمعه شهید شد، روز جمعه پیکرش برگشت و روز جمعه اربعین نیز چهلم او بود*🕊️🕋
#شهید_ابوذر_امجدیان
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
زمیـن
حقیـر بود
بـرای داشتنـت
آسمان به تو بیشتر می آید . . .
💢خاطرهایبهنقلازمادرشهیدسجادعفتی🍃
سجادبهاجباررفتولینهبهاجبارمااااا....!
سوریهکهرفتزنگزدگفتمادرامامرضا(ع)
غریبنیستبیاییدببینیدحرمحضرتزینب(س)
وحضرترقیه(س)چقدرمظلومه،
هیچکسجزمامدافعینتویحرمنیست😭
اینهاراتعریفمیکردواشکمیریخت😭
عکسشکنارضریحرافرستادهکهباچهمظلومیتی
گردنشراکجکردهوبهضریحتکیهداده
یکیازاقوامآمده بودخانهوبهعنواندلسوزی
میگفتچراگذاشتیمسجادبهجنگبرود ؟
سجادرابهاجباربردندگفتمبلهسجادبااجباررفت
ولینهبهاجبارما،دوهفته.روزهنذرکرد
تاخداکمککندوبرودبعدازدوهفتهروزهگرفتن
خداحاجتشرو دادورفتجوانبودکهخودش
میخواستهمهجوانهاییکهرفتند
خودشانمیخواستندخیلیازدوستانسجاد
کهالاندرسوریههستند
چندنفریهمتازهبرگشتهاندماالاندرمحله
چندشهیدودوتاجانبازداریم
#پاسدارمدافعحرمشهیدسجادعفتی
#سالروزشهادت......🕊🕊🌺🌺
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
بعد از تیر خوردنش
بچهها اومدن به کمکمون
خیلی خون ازش رفته بود
فقط برگشت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينم
برگشتم بهش گفتم: واسه چی..؟!
خون زیادی ازت رفته
که آقا سجاد گفت:
اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم..
#شهید_سجادعفتی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•