5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠موشن گرافیک احکام: این شکها رو بیخیال شو!
🔸احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
سن مناسب برای آموزش صبر به کودکان 👇
١۴ ماه اول زندگی کودک زمانی است که باید به کودک حس اطمینان و امنیت داد.بنابراین در این زمان خواستههای او را بلافاصله پس از درخواست و حداکثر با تأخیر چندثانیهای برآورده کنید. از بعد از این زمان تا دوسالگی علیرغم اینکه نباید در برآورده کردن خواستههای کودک کوتاهی کرد، اما گاه گاهی میتوان در چند ثانیه تا یک دقیقه آنها را منتظر گذاشت
🍀
دو تا پنج سالگی
بعد از پایان دوسالگی والدین باید در هنگام درخواست کودک، برآورده کردن خواسته او را کمی به تعویق انداخته و از او بخواهند صبر کند. مثلاً؛ اول دستمو بشورم بعد بهت آب بدم. اول به بابا زنگ بزنم بعد بهت بستنی بدم. بذار چاییمو بخورم بعد توپتو میدم.بذار لیوانمو بذارم سرجاش بعد دستتو میشورم و …
گام به گام ۲۰ ثانیه شروع میکنیم و این زمان را بالا و بالاتر میبریم تا بچهها به مرور بتوانند مثلاً یک روز صبر کنند. مثلاً به بچه سه ساله میگیم: “امروز پارک نمیریم، فردا میریم.” یا به بچه ۵ ساله میگیم: “آخر هفته میتونیم خانه مادربزرگ بریم.” تا وقتی بچه۱۲ سالش شد میگیم: ” تو یک سال باید صبر کنی تا برایت دوچرخه بخریم.
🍀
یک نکته
اگر فرزند شما ۱۲ سال، یا ۷ سال، یا ۴ سالش است و شما فرایند آموزش و تقویت صبر را آغاز نکردهاید، اشکال ندارد. از همان پله ابتدایی شروع کنید. یعنی از همان ۱۵- ۲۰ ثانیه آغاز کرده و گام به گام و پله پله زمانش را اضافه کنید.
بعد از پایان دوسالگی والدین باید در هنگام درخواست کودک، برآورده کردن خواسته او را کمی به تعویق انداخته و از او بخواهند صبر کند
🍀
راهکارهایی برای صبور شدن فرزندان :👇👇👇
🍀
خرما بخورید
در روایات بیان شده اگر مادر ماه آخر بارداری و نیز اولین چیزی که بعد از زایمان میخورد خرما باشد، فرزندش صبور خواهد شد.
(مکارم الأخلاق، ج ۱ ، ص ۳۶۵ ، حدیث ۱۲۰۲. بحارالأنوار، ج ۶۶ ، ص ۱۴۱ ، حدیث )
🍀
خودتان صبور باشید
رفتار پدر و مادر در مسیر تربیت فرزند بسیار مهم است چراکه کودک در یادگیری مسائل زندگی از آنها الگوبرداری میکند. مهمترین گام در آموزش صبر به کودکان این است که والدین خود صبور بوده و از برخورد منفی با کودک خودداری کنند. وقتی با خراب شدن وسیله ای در خانه یا پیش آمدن مشکلی والدین لب به اعتراض باز کرده و کم طاقتی خود را ابراز می کنند، قطعاً کودک به جای صبر، اعتراض و غُرغُر کردن را یاد میگیرد.
اگر کودک گریه میکند، پا میکوبد و عصبی است خونسردی خودتان را حفظ کرده و از جیغ و دادزدن خودداری کنید. شما باید خواسته او را تأمین کنید اما این اجابت نباید بلافاصله بعد از گریههای او باشد و آن را به تعویق بیاندازید.
اگر فرزند شما ۱۲ سال، یا ۷ سال، یا ۴ سالش است و شما فرایند آموزش و تقویت صبر را آغاز نکردهاید، اشکال ندارد. از همان پله ابتدایی شروع کنید. یعنی از همان ۱۵- ۲۰ ثانیه آغاز کرده و گام به گام و پله پله زمانش را اضافه کنید
🍀
بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد
به تناسب سن و توان کودک وظایفی مثل «تمیز کردن اتاق خودش» یا «جمع کردن اسباب بازیها» برای او مشخص کنید و در این مسیر صبور بوده و خودتان به انجام آنها اقدام نکنید. باید کودک عادت کند که برخی از کارها لذّتبخش نیستند و سختی دارند. لذا برای او در انجام کارها و وظایفش زمان تعیین کرده و در انتها او را تحسین کنید
🍀
در مواجهه کودک با مشکلات نترسید
اگر کودکتان زمین افتاد یا دستش بُرید، خونسردی خود را حفظ کنید. به آرامی کارهای لازم را انجام داده و اجازه دهید کودک کمی درد را تحمل کند چراکه به گفته بزرگان “هیچ چیز به اندازه رنج و سختی، روح انسان را بزرگ نمیکند
🍀
بگذارید کمی انتظار بکشد
کودک هرچیزی را خواست، بلافاصله به او ندهید! اجازه بدهید فرزند احساس ناخوشایند انتظار را تجربه کرده و شرایط را مدیریت کند.
اگر کودک در مدت زمانی که باید صبر کند تا به خواستهاش برسد بیقراری و گریه و .. کرد به رفتارهایش کاملاً بیتوجه باشید و سعی کنید با آرامش و خونسردی صبر را به او آموزش داده و الگوی مناسبی برای او باشید.
یکی از مشکلاتی که والدین در نوجوانی با فرزندانشان مواجه میشوند این است که وقتی به هر دلیلی نمیتوانند خواسته فرزندرا برآورده کنند با خشم، پرخاش و حتی رفتارهای تهدیدآمیز نوجوان مواجه میشوند که متأسفانه منشأ این ناهنجاری ها در این است که پدر و مادر اجازه ندادهاند این نوجوان در کودکی با “درد” و واقعیاتی در کودکی مواجه شده و آن را تجربه کند. مثلاً اسباببازی دوستشو میخواهد اما دوستش بهش نمیده. دلش چیپس میخواد ولی دیروز خورده و …
🍀
به حرفهایش گوش کنید
@nooredideh
علت خشونت کودکان چیست؟
کودکان خود به خود خشونت را بروز نمی دهند ، ما در شکل گیری آن دخیل هستیم
مسلما هیچ کس دوست ندارد که فرزندی خشن و پرخاشجو تربیت کند و کودکش در آینده بهخاطر این عصبی مزاج بودن، لطمات شدیدی را متحمل شود.
اما متأسفانه برخی از والدین خواسته یا ناخواسته با عملکرد تربیتی خود، فرزندشان را به سمت پرخاشگری و خشونتطلبی سوق میدهند و گاهی این والدین چشم باز کرده و میبینند نوجوانی عصبی و ناآرام روبهرویشان قرار دارد که دیگر قابل تغییر و کنترل نیست.
اگر شما بهعنوان یک والد خوب بتوانید خشمهای غیرمنطقی و غیرقابل کنترل را از صحنه زندگی خود حذف کنید، میتوانید خلاقیت و شادابی و رضایت از زندگی را به وی هدیه دهید.
راهكارهایی برای والدین در مقابل عصبانیت و خشونت فرزندان👇
1⃣ابتدا بر رفتارها و برخوردهای خودتان دقت كنید. با شخصیت و ویژگیهای رفتاری خود آشنا شوید و اگر نیاز به بهبودی دارند، آنهارا بهبود بخشید.
2⃣در كنار فرزند خود باشید، نه در مقابل او. این را بدانید كه هر رفتاری دلیلی دارد پس هنگام بروز رفتارهای عصبی با حفظ آرامش خود سعی كنید علت را بیابید.
3⃣ تلاش كنید مساله را از دریچه ذهن فرزند خود ببینید. این یك رفتار همدلانه است. با او همدلی كنید.
4⃣زمان بروز خشم و عصبانیت اصلا زمان مناسبی برای نصیحت نیست. وقتی رابطه مطلوب است با فرزند خود صحبت كنید و ارتباطی صمیمانه را بین خودتان شكل دهید حالا در خلال این رابطه صمیمی بیشتر میتوانید بر او تاثیر بگذارید.
5⃣وقتی عصبانیت و پرخاشگری بروز میكند سعی كنید با لحنی آرام و در عین حال قاطع با او صحبت كنید. این گونه خشم او نیز كنترل میشود.
6⃣ در برخورد با فرزندان خود چه در تشویق و چه در تنبیه، منصفانه و عادلانه برخورد كنید.
7⃣اطلاعات و آگاهیهای خود را در مورد مراحل رشد فرزندان و ویژگیهای هر دوره افزایش دهید تا بهتر بتوانید با فرزند خود ارتباط برقرار كنید.
Join @nooredideh
هر که اخلاقش بد باشد روزی اش تنگ شود. و هرکه خوش خوی باشد روزی اش گشاده گردد.
امیرالمومنین علیه السلام
@nooredideh
مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی:
ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ وقتی ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ تنور ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ سختیهای ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، حرارت تنور ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ را ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خود ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ! سنگها ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ و... ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ قرار ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ تنور ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ در تنور ﺩﻧﯿﺎ آنقدر ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد!
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🌻 صاحبدلی می فرمود:
برای کسانیکه بدنبال #معرفت_الهی هستند، #بین_الطلوعین زمان خوابیدن نیست.
چه بسا بسیاری از حقایق نظام هستی و معرفت نفس که در برنامه سکوت و تفکر بین الطلوعین به شخص القاء میشود.
ادمین✍️🏻
اوقات #سَحر هم همین خاصیت رو داره. خیلی از گره ها (معنوی و مادی) در سحر باز میشه... تصمیمات مهم زندگیتون رو برای وقت سحر بگذارید، چون بهترین مصالح انسان در وقت سحر به او القاء میشه.
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_بیست_هفتم
ـــ بهتری بابا
ـــ الان بهترم
ــــ خداروشڪر خدا خیلی دوست داشت ڪه پسر آقای مهدوی رو سر راهت گذاشت خدا خیرش بده
پسر رعناییه
ــــ اهوم
ـــ تازه با آقای مهدوی تلفنی صحبت کردم مثل اینکه آقا پسرشون بهوش اومده فردا منو مادرت می
خواستیم بریم عیادتش تو میای
مهیا سرش را پایین انداخت
ــــ نمیدونم فڪ نڪنم
احمد آقا از جایش بلند شد بوسه ای بر روی موهای دخترش کاشت
ـــ شبت بخیر دخترم
ـــ شب تو هم بخیر
قبل از اینکه احمد آقا در اتاق را ببندد مهیا صدایش کرد
ـــ بابا
ـــ جانم
ــ منم میام
احمد آقا لبخندی زد و سرش را تکان داد
ــ باشه دخترم پس بخواب تا فردا سرحال باشی
مهیا سری تکان داد و زیر پتو رفت
آشفته بود نمی دانست فردا قراره چه اتفاقی بیفتد
شهاب چطو ر با او رفتار می کند
ــــ مهیا زودتر الان آژانس میرسه
ــــ اومدم
شالش را روی سرش گذاشت کیفش را برداشت و به سمت بیرون رفت
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_بیست_هشتم
پدرش دم در منتظرش بود با رسیدن مهیا سه تایی سوار ماشین شدن سر راه دست گلی خریدن با رسیدن به بیمارستان نگاهی به اطراف انداخت دیشب ڪه اینجا آمده بود اصلا حواسش نبود که کجا اومده بود
به سمت ایستگاه پرستاری رفت
ـــ سلام خسته نباشید
ـــ سلام عزیزم خیلی ممنون
ـــ اتاق آقای مهدوی ، شهاب مهدوی
پرستار چیزی رو تایپ کرد
ـــ اتاق ۱31
ـــ خیلی ممنون
به طرف اتاق رفتن دم در نفس عمیقی کشید در رازدن و وارد شدن
مهیا با دیدن افراد داخل اتاق شالش رو جلو اورد
ـــ اوه اوه اوضاع خیطه
جلو رفتن و سلام علیک کردن با همه شهاب هم با خوش رویی جواب سلام واحوالپرسی احمد آقا و مهلا
خانمو داد و در جواب سرتکان دادن مهیا آن هم سرش را تکان داد
مهیا و مادرش در گوشه ای کنار بقیه خانم ها رفتن احمد آقا هم کنار بقیه مردا ایستاد مهیا تو جمع همه خانم و دخترای چادری غریبگی می کرد برای همین ترجیح داد گوشه ای ساڪت بایستد
ـــ مریم معرفی نمی ڪنی؟؟
مهیا به دختر چادری که قیافه بانمک و مهربانی داشت چشم دوخت
مریم به طرف مهیا آمد و دستش را روی شانه مهیا گذاشت
ـــ ایشون مهیا خانمه گله تازه پیداش ڪردم دوست خوبے میتونہ باشہ درست میگم دیگه
مهیا لبخندی زد
ــــ خوشبختم مهیا جان من سارا دختر خالہ ی مریم هستم
به دختری که با اخم نظاره گرشان بوداشاره کرد
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *