#رمان_جانم_میرود
#قسمت_سی_وسوم
مهیا دو قدم برداشت تا از اتاق خارج شود ولی پشیمون شد با اینڪه از شهاب خوشش نمی آمد اما
بی ادب نبود باید یه تشڪری بکنه دو قدم رو برگشت
ـــ شه.. منظورم آقای برادر
ـــ بله
ـــ خیلی ممنون
خیلی به خودش فشار آورده بود تا این دو ڪلمه را بگویید
ـــ خواهش میڪنم اما
مهیا وسط صحبتش پرید
ـــ برادر لطفا امر به معروف و نهی منیدونم چی نکن
شهاب سرش را پایین انداخت
ــ نمی خواستم امر به معروف و نهی از منڪر بڪنم فقط میخواستم بگم ڪاری نڪردم وظیفه بود
مهیا ڪه احساس می ڪرد بد ضایع شده بود زود خداحافظ کرد و از اتاق خارج شد به در تکیه داد و محکم به پیشانیش زد
ـــ خاڪ تو سرت مهیا
بعد از بیرون آمدن مهیا همه به اصل قضیه پی برده بودند و دلیل ماندن مهیا در اتاق را فهمیدند
مهیا و خانواده اش بعد از خداحافظی با خانواد مهدوی به خانه برگشتند
مهیا وارد اتاقش شد فردا ڪلاس داشت ولے دقیقا نمیدانست ساعت چند شروع ڪلاس هست
سراغ گوشیش رفت شارژ تمام ڪرده بود به شارژ وصلش ڪرد
ــــ اوه اوه چقدر smsو میس ڪال
ڪلی تماس از نازی و مامانش داشت بقیه هم از یه شماره ناشناس
پیام ها رو چڪ کرد که پیام از نازی داشت ڪه ڪلی به او بدو بیراه گفته بود و یڪ پیام از زهرا و
بقیه هم از هماڹ شماره ے ناشناس یکی از پیام ها را باز ڪرد
ـــ سلام خانمي جواب بده ڪارت دارم
بقیه پیام ها هم با همین مضمون بودند
* #از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامــه.دارد... *
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_سی_وچهارم
شروع ڪرد تایپ ڪردن
ـــ شما
برای زهرا هم پیامی فرستاد ڪه فردا ڪلاس ساعت چند شروع میشہ
بعد از چند دقیقه زهرا جواب پیامش را داد
گوشیش را ڪنار گذاشت یاد طراحی هایش افتاد ڪه باید فردا تحویل استاد صولتی مے داد
زیر لب ڪلی غر زد
لب تاپش را روشن ڪرد و شروع ڪرد به طراحے
ڪش و قوسے بہ ڪمرش داد همزمان صدای اذان از مسجد محله بلند شد هوا تاریڪ شده بود
ـــ واے ڪی شب شد
مثل همیشه پنجره ی اتاقش را بست
و دوباره مشغول طراحي شد
ـــ همینجا پیاده میشم
پول تاڪسی را حساب ڪرد و پیاده شد
روبه روی دانشگاه ایستاد خودش را برای یڪ دعواے حسابے با نازی آماده ڪرده بود
مغنعه اش را جلو آورد تا حراست دوباره به او گیر ندهد از حراست ڪه گذشت مغنعه اش را عقب ڪشید
با دیدن نازی و زهرا ڪه به طرفش می آمدند
برگشت و مسیرش را عوض ڪرد
ــــ و ایسا ببینم ڪجا داری فرار مے ڪنی
ـــ بیخیالش شو نازی
ـــ تو خفه زهرا
مهیا با خنده قدم هایش را تند ڪرد
ـــ بگیرمت میڪشمت مهیا وایسا
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامــه.دارد... *
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستید روزه باعث طول عمر میشه؟
میدونستید تازه بعد از هزار سال به حرف ابن سینا رسیده اند؟
چه حرفی؟
ببینید ویدئو رو ⬆️
✨﷽✨
🔴 پانصد سال گریه در قیامت‼
✍ آیت الله مجتهدی (ره) :گـریه کنید. دیده اید بچه ها با گریه کردن کار خود را پیش می برند. تا گریه می کنند، پدرشان راضی می شود درِ خانه خدا هم باید گریه کنید. تا گریه نکنید، کار پیش نمی رود. همین که میل پیدا کردی که گریه کنی و اشکی بریزی، معلوم می شود که خدا میخواهد تو را بیامرزد.
بله، یکی از کارهای ما باید گریه باشد. شب ها طولانی است. از رختخوابتان بلند شوید. در گوشه اتاق بنشینید. کمی به حال خودتان گریه کنید. شب ها به این فکر کنید که اگر در این حال بمیرم، دست خالی، چه خاکی بر سرمان بریزیم.
اگر وارد محشر شویم و به ما بگویند: «هیچ عمل خوبی نکرده ای» چه کنیم. در روایت آمده است که عده ای در روز قیامت در صحرای محشر پانصد سال گریه می کنند، هق و هق می گریند که چرا پرونده شان درست نیست و اعمالشان خوب نمی باشد.
در این حال ملکی نزد آنها می آید و می گوید: «اگر یک ساعت در دنیا اینگونه گریه کرده بودی، گرفتار این پانصد سال گریه نمی گشتی! می خواستی در دنیا این گریه ها را بکنی.»
خدایا، ما را گرفتار آن گریه ها نکن.
📚 در محضر مجتهدی، جلد دوم
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💟 خدایِ قشنگم مطمئنم که بهترینها رو برام میخوای و به تو ایمان و اعتماد دارم طوفان برام معنایی نداره وقتی آغوشِ گرمِ تورو دارم ...
💟 لبخند میزنم ، حالم خوبه ، عاشقِ خودم و این زندگیِ زیبا هستم و قدرِ لحظه به لحظه زندگیم رو میدونم
💟 ازت ممنونم برای تمام روز و شبهایی که همیشه هوامو داشتی
💟 مهربانم صدهزار مرتبه شکرت که هستی و حضورت سرشار از عشق و آرامشه
🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
264.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸مهربان خدای من
✨هر روز تو را شاکرم
🌸برای شب هایی که
✨به صبح می رسانم
🌸گرچه آینده پنهان است
✨اما چون تو کنارمی آرامم
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃
259.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 خدایا کمک کن
در آخرین روزها و شبهایِ سال
دلهایمان مهربانتر از همیشه
و دستهایمان بخشایندهتر از
هر زمانِ دیگری دستگیرِ افتادهای باشد
نگاهایمان یاریرسانِ بغضی نیمه جان
و آغوشمان شانهای برای دردهایِ بیکسی باشد
🌺 خدایا کمک کن
در آخرین روزها و شبهایِ سال
آنچنان یکرنگ و یکدل باشیم که
آغازِ سالِمان آمیخته با عشق،
محبت و مهربانی باشد...
🌺 خدایا کمک کن
در آخرین روزها و شبهایِ سال
روزنهی اُمیدی در این دل راه بیفتد
آنقدر که بتابد و مهتابی کند
تمام آن تاریکیهایِ بیسبب را
🌺 #آمین
🌸🍃
#بهترین_سرآغاز
#موضوع؛ شکست لشکر جالوت و کشته شدن جالوت بدست داوود(علیهالسلام):
🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
✨﷽✨
( آیه ) تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ [252]
#ترجمه؛
(پس ای مؤمنین به هوش باشید و از این همه داستانهایی که در مورد مرگ هزاران نفر از فراریان جنگی و دوباره زنده شدنشان به دعای پیامبرشان و داستان به پادشاهی رسیدن طالوت که یک کشاورز بود و ماجرای پیروزی عده خاصّی از لشكر طالوت بر لشکر عظیم جالوت عبرت بگیرید زیرا ) اینها از نشانه های قدرت خداوند است و این داستانهایی که نقل می کنیم حقیقت دارد( زیرا این داستانها را از طریق وحی) بر تو میخوانیم و( ای پیامبر اسلام) مسلّماً تو از پیامبران الهی هستی.
#جزء2
#سوره_بقره /صفحه ۴۱ /آیه ۲۵۲
#نزول؛ مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)