eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠رمان 💠 قسمت _به به! چشم و دلم روشن! دیگه کارت به جایی رسیده که میای تو اتاق پسرمون! مهیا، زود عکس را سرجایش گذاشت. _نه به خدا! من می... _ساکت! برام بهونه نیار... سوسن خانم وارد اتاق شد. _فکر کردی منم مثل شهین و مریم گولتو می خورم. _درست صحبت کن! _درست صحبت نکنم، می خوای چیکار کنی؟! می خوای اینجا تور باز کنی برای خودت... دختر بی بند و بار... مهیا با عصبانیت به سوسن خانم نزدیک شد. _نگاه کن! فکر نکن نمیتونم دهنمو باز کنم، مثل خودت هر حرفی از دهنم در بیاد؛ تحویلت بدم. _چیه؟! داری شخصیت اصلیتو نشون میدی؟؟؟ مهیا نیشخندی زد. _می خوای شخصیتمو نشون بدم؟! باشه مشکلی نیست، میریم کلانتری... دستشو بالا آورد. _اینو نشونشون میدم، بعد شاهکار دخترتو براشون تعریف میکنم. بعد ببینم می خواید چیکار کنید. سوسن خانم ترسیده بود. اما نمی خواست خودش را ببازد. دستی به روسریش کشید. _مگ... مگه دخترم چیکار کرده؟! مهیا پوزخندی زد. _خودتونو نزنید به اون راه... میدونم که از همه چیز خبر دارید. فقط خداتونو شکر کنید، اون روز شهاب پیدام کرد. وگرنه معلوم نبود، چی به سرم میاد. _اینجا چه خبره؟! مهیا و سوسن خانم، هردو به طرف شهاب برگشتند. تا مهیا می خواست چیزی بگوید؛ سوسن خانم شروع به مظلوم نمایی کرد. _پسرم! من دیدم این دختره اومده تو اتاقت، اومدم دنبالش مچشو گرفتم. حالا به جای این که معذرت خواهی کنه، به خاطر کارش، کلی حرف بارم کرد. شهاب، به چشم های گرد شده از تعجب مهیا، نگاهی انداخت. _چی میگی تو... خجالت بکش! تا کی می خوای دروغ بگی؟ من داشتم با تلفن صحبت می کردم. تا سوسن خانم می خواست جوابش را بدهد؛ شهاب به حرف آمد _این حرفا چیه زن عمو... مهیا خانم از من اجازه گرفتند که بیان تو اتاقم با تلفن صحبت کنند. سوسن خانم که بدجور ضایع شده بود؛ بدون حرفی اتاق را ترک کرد. مهیا با تعجب به شهاب که در حال گشتن در قفسه اش بود نگاهی کرد. _چـ...چرا دروغ گفتید؟! _دروغ نگفتم، فقط اگر این چیز رو بهشون نمی گفتم؛ ول کن این قضیه نبودند. مهیا سری تکان داد. _ببخشید، بدون اجازه اومدم تو اتاقتون! من فقط می خواستم با تلفن صحبت کنم. حواسم نبود که وارد اتاق شما شدم. فکر... شهاب نگذاشت مهیا ادامه بدهد. _نه مشکلی نیست. راحت باشید. من دنبال پرونده ای می گشتم، که پیداش کردم. الان میرم، شما راحت با تلفن صحبت کنید. غیر از صدای جابه جایی کتاب ها و پرونده ها، صدای دیگری در اتاق نبود. مهیا نمی دانست، که چرا استرس گرفته بود. کف دست هایش شروع به عرق کردن، کرده بود. نمی دانست سوالش را بپرسد، یا نه؟! لبانش را تر کرد و گفت: _میشه یه سوال بپرسم؟! شهاب که در حال جابه جا کردن کتاب هایش بود؛ گفت: _بله بفرمایید. _این عکس! همون دوستتون هستند، که شهید شدند؟! شهاب دست هایش از کار ایستادند...به طرف مهیا برگشت. _شما از کجا میدونید؟! مهیا که تحمل نگاه سنگین شهاب را نداشت، سرش را پایین انداخت. _اون روز که چفیه را به من دادید؛ مریم برایم تعریف کرد. شهاب با خود می گفت، که آن مهیای گستاخ که در خیابان با آن وضع دعوایم می کرد کجا!!! و این مهیای محجبه با این رفتار آرام کجا!!! به طرف عکس رفت... و از روی پاتختی عکس را برداشت. _آره... این مسعوده... دوست صمیمیم! برام مثل برادر نداشتم، بود. ولی حضرت زینب(س) طلبیده بودش... اون رفت و من جا موندم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ در حاشیه طرح قرآنی نور چه می گذرد؟ 📌 پلیس کیش خدا قوت 🔰 سازمان اطلاعات فراجا در ایتا، روبیکا، بله، ویراستی، سروش و آپارات
💠 الله‌بهجت(ره):👇 مگر پول نمیخوای مگر شغل و مقام و... نمیخوای؟؟!! مگر دنیا نمیخوای... مگر آخرت نمیخوای... نمازشب بخون برادر و خواهرم 🔺گوی سبقت را نماز شب خوان ها ربودند. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؛ عقیده راسخون نسبت به آیات متشابه: 🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم ✨﷽‌✨ (آیه) رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ [۸] : 🔹عقیده راسخون نسبت به آیات متشابه: (راسخون) در علم هیچگاه به مقام علمی خودشان مغرور نبوده و همیشه با تواضع و تضرع به درگاه خداوند می‌گویند:) پروردگارا، قلبهای ما را، پس از آنکه (به نور علم) هدایت نمودی، منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما عطا کن(تا در ایمان خود ثابت قدم بمانیم و به سبب غرور علمی، نلغزیم) همانا تو بسیار بخشنده ای. /آیه ۸ /صفحه ۵۰ ؛مدینه 🔹طرح قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸خوشبختی 🦋پروانه ای است 🌸که اگر آن رادنبال کنی 🦋فرار میکند 🌸ولی اگر آرام وصبورباشی 🦋خودش روی شانه ات مینشیند 🌸زندگیتون پراز آرامش 🦋 🌸🍃
728.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلگیر مباش دلت که گیر باشد رها نمی‌شوی خداوند بندگان خود را با آنچه به آن "دل" بسته‌اند می‌آزماید! او خدایی است که می‌گوید: "با هر سختی آسانی است پس‌ اگر در سختی هستی بدان که دست پر مهر خدا بر شانه‌هایت قرار دارد" "برای غم‌هایت مرهمی‌ سراغ دارم دستانش پر از معجزه مهربانیش بی‌اندازه بخشِشَش پایانی ندارد نزدیک است حتی از تو به خودت آشناست او آفریدگار من و توست ." 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا