⁉️ تفاوت صحبت كردن با دختر بچه ها و پسر بچه ها:
🔹وقتی با پسرتان صحبت میکنید، جملات واضح، منطقی و به دور از هر توضیح اضافی و حاشیه را انتخاب کنید، چون پسرها از توضيحات اضافی و مكالمات طولانی كلافه شده و شروع به لجبازی ميكنند.
🔹اما وقتي با دخترتان صحبت ميكنيد بيشتر با كلمات بازی كنيد و مكالمه تان را طولاني تر كنيد و از مثالهای زيادی استفاده كنيد و صحبتهايتان را با بازيهای دخترانه همراه كنيد دختر بچهها با صحبتهای طولانی شاد و سرگرم ميشوند.
⬅️ به همين دليل است كه در طول تاريخ ثابت شده كه خانومها بيشتر از آقايان صحبت ميكنند.
@nooredideh
با گفتن جملاتي همچون👇
"نترس، شجاع باش، ديگه بزرگ
شدي، براي تو زشته و..."
نه تنها مشكل حل نميشود.
بلكه خطر پاك كردن صورت
مسئله را هم به جان مي خريد.
پذيرش، بخش بزرگي از حل
مسئله است.
ترس كودك را اعم از اينكه
"درست و بجا" باشد و يا
"نادرست و نابجا" بپذيريد.
و در پی راه حلی برای درمان
آن باشید...
#کانال_تربیتی_نوردیده
توضیح به جای تهدید و تنبیه
میتوانید با یک توضیح مختصر علت زشتی رفتار او را روشن کنید تا در ذهنش دلیلی برای تغییر رفتار داشته باشد.
از عصبانیت دوری کنید :
به جای تمرکز روی اشتباه یا رفتار نادرست کودک که شما را برای هیجان و عکس العمل احساسی آماده میکند از هر یک از موارد خطای فرزندتان به عنوان موقعیت خوبی جهت راهنمایی او و فراگیری استفاده کنید.
انگیزه بدهید :
با جملات خاصی به او انگیزه بدهید و صحبتهای تشویق کننده داشته باشید.
@nooredideh
3.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شیرین_تر_از_عسل☺️
💠💠💠💠💠💠💠💠
#انجمن_سفیران_مردمی_نفس
اصفهان
روبیکا
🕯 معلمی که اندیشیدن را به دیگران میآموخت...
♦️ استاد سکینه از زنان نابغه دوره مشروطه است، حافظه ای عجیب داشت، هر چه در زندگی شنیده و خوانده بود را تا پایان عمر از بر بود.
اهل کسب معرفت بود و گاه کار تدریس به دختران و زنان شهر را بر عهده داشت.
نیروی بیان و نطق زیبایی داشت و در مجالس زنانه بزرگ بخوبی سخنرانی میکرد.
شجاع و پردل و قوی بود، بطوری که زور پسر نوجوان ورزشکارش در مقابل دستان قوی مادر کم میآورد!
مهمترین حرفه او، تسلط عجیبش بر طب سنتی بود، زنان بیمار بسیاری را بصورت رایگان طبابت میکرد.
و ...
بانو سکینه فرزندی را در دامان خود پرورش داد، که کمتر کسی است که با او و آثارش آشنا نباشد.
♦️مادرِ استادی که به حق، بزرگ آموزگار دوران ماست و سالروز شهادتش، روز معلم نامیده شده است.
🔷 شیخ مرتضی اگر استاد مطهری بزرگ شد، اثر تربیت چنین مادری است.
بطوری که از استاد نقل است که «من فکر کردن را از مادرم آموختم».
┈┈••✾••┈┈
" مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند.
همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی میشود، پایهی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات»."
مقام معظم رهبری ۱۳۸۴/۰۵/۰۵
┈┈••✾••┈┈
✨روز معلم بر همه مادران که اولین و مهمترین آموزگار فرزندانشان هستند، مبارک♥️
#روز_معلم
#مادر
عنوان: چمدان رحمت
در روزهای سخت پس از رحلت آیت الله حائری، حوزه علمیه قم همچون کشتی بی بادبانی در طوفان بود. آیت الله سید صدرالدین صدر، با چهره ای غمگین و دستانی لرزان و فکری نگران از مشکلات ، یکی از بزرگانی بود که مسئولیت پرداخت شهریه طلاب را بر دوش میکشید. سه تومانِ ماهانه، ناچیز اما حیاتی، حالا به کابوسی تبدیل شده بود. سه ماه بود که پولی نرسیده بود. دو ماه اول را با قرض از دکاندارها سپری کرد، اما ماه سوم، دیگر جسارت قرض گرفتن نداشت.
صبح آن روز، گروهی از طلاب جوان، با چهره های گرسنه و نگاههای ملتمسانه، به خانهاش هجوم آوردند. یکی از آنها با صدایی شکسته گفت: «آقا! اگر شهریه ندهید، مجبوریم برگردیم به روستاها… آنجا هم دار و دسته رضاخان یا برخی مردم به ما توهین خواهند کرد !» صدای گریه اش بلند شد و دیگران نیز زاریکنان اضافه کردند: «اینجا هم اگر بمیریم، کسی خبردار نمیشود…»
صدر، ناخواسته اشکش سرازیر شد. با دستمالی کهنه، چهرهاش را پاک کرد و قول داد: «تا فردا… انشاءالله راهی پیدا میکنم.»
آن شب، ساعتها در اتاقک کوچکش قدم زد. دیوارهای کاهگلی، گواه ناله هایش بودند. سحرگاه، با وضویی لرزان به حرم حضرت معصومه پناه برد. در خلوتگاه آینه کاریهای حرم، رو به ضریح فریاد زد: «عمه جان! اگر نمیتوانی این بار را بر دوش بکشی، بگو برادرت رضا(ع) یا جدت امیرالمؤمنین(ع) به فریادمان برسند! این طلاب گرسنه، در همسایگی تو دارند جان میدهند!» با قلبی شکسته و حالتی قهرآلود، از حرم بیرون زد.
در راه بازگشت، سایه سنگین ناامیدی او را میفشرد. به اتاقش که رسید، قرآن را باز کرد، اما چشمهایش اشک را نمیدیدند. ناگهان درب اتاق کوبیده شد. «کربلایی محمد»، پیشخدمت پیر، با اضطراب خبر داد: «آقا! مردی با کلاه شاپو و چمدانی بزرگ پشت در است… میگوید کار فوری دارد!»
مردی موقر، با چمدانی چرمی، وارد شد. بدون مقدمه چمدان را باز کرد و انبوهی اسکناسهای قدیمی روی زمین ریخت: «آقا! من متمولم .. همین امروز که از کنار گنبد حضرت معصومه رد میشدم، ناگهان یادم افتاد… اگر در راه بمیرم و سهم امام را نپرداخته باشم، چه کنم؟! این پولها، سهم خدا و امام زمان(عج) است… بگیرید و به مصرف برسانید!»
صدر، بی اختیار به چمدان خیره شد. پولها نه تنها قرضهایش را میپوشاند، بلکه شهریه یک سال طلاب را تأمین میکرد! اشک شوقش جاری شد و پیشانی بر مهر حرم گذاشت: «عمه جان! تو را به برادرت قسم… این چه معجزه ای بود؟!»
سالها بعد، طلاب قم از این کرامت حضرت معصومه حرف میزدد؛ چمدان رحمت ، چمدانی که نه از آسمان آمد، نه از زمین، بلکه از ایمان مردی گمنام جوشید… مردی که گنبد طلایی حضرت معصومه، قلبش را تکان داد.
بازنویسی کرامتی واقعی به صورت داستان کوتاه
#میلاد_بانوی_قم #لحظۀ_دیدار
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امامرضا!
منیهکربلامیخوام...🥺💔
#امام_رضاییم|#دلتنگی
✨🌙بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
اگر پرده ڪنار برود و به حقایق
واقف شویم بیش از آنڪه خدا
را برای دعـــــاهایی ڪه اجابت
ڪرده شـــــاڪر باشــــیم برای
دعاهایی ڪه #اجابت نڪرده
شـــــاڪریم!
#الحمدلله🤲
#شبتونبهرنگخدا.✨
#تبلیغات👇