🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 یکشنبه
🔸 ۸ بهمن / دلو ۱۴۰۲
🔸 ۱۶ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۲۸ ژانویه ۲۰۲۴
💠 مناسبتهای دینی
🕋 خروج فاطمه بنت أسد سلاماللهعلیها از کعبه بعد از ولادت حضرت علی علیهالسلام
🌖 امروز قمر در «برج سنبله» است.
✔️ برای امور زیر نیک است:
ارسال کالا
خرید باغ و زمین
خرید منزل
امور زراعی
نوشتن قباله و قرارداد
بنایی
👼 زایمان
نوزاد عاقل و عابد شود. انشاءالله
🚙 مسافرت
امکان بدبیاری دارد.
💇♀ اصلاح سر و صورت
باعث اندوه میشود.
🩸 حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
باعث نشاط میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیبرکتی در زندگی گردد.
👕 دوخت و دوز
روز مناسبی نیست.
طبق روایات موجب غم و اندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
(این حکم شامل خرید لباس نیست)
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب یکشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۶ سوره مبارکه « نحل » است.
﴿﷽ و علامات و بالنجم هم یهتدون﴾
برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله
به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا مغرب
📿 ذکر روز یکشنبه
یا ذالجلال و الاکرام ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۴۸۹ مرتبه «یا فتاح»، موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
#انتشار_حداکثری_با_شما
https://20l.ir/MzMsO
https://20l.ir/bMokP
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
شیعیان شلخته و ناآراسته،
آبروی اهل بیت علیهمالسلام رو میبرن!
(اینو امام باقر علیهالسلام گفتنا)
منبع: جلسه ۳۶۶ از مبحث خانواده آسمانی
🍏☂سیب گاز زده☂🍏داستان
دخترکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت: یکی از سیب هاتو به من میدی؟
دخترک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب!
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش نا امید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی شیرین تره!!!!!!
مادر خشکش زد ...
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ...!
🏵 هر قدر هم که با تجربه باشید، قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد...
https://eitaa.com/noorlman
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_سی_و هشتم
♥️عــــشق پـــایــــدار♥️
کلی با خودم فکر کردم باید یه تصمیم کلی ومهم میگرفتم ,تصمیمی که شاید سالها پیش باید میگرفتم وبه دلیل بی پشت وپناهی نگرفتم,اما دیگر تعلل ودو دلی کافی,بود باید کاری میکردم ,باید هدفی به زندگی پراز,فراز ونشیبم میدادم ,لااقل به خاطر پدرم که هرروز با دیدن صورت کبود من اب واب تر میشد دم بر نمیاورد..
اگر اخلاق جلال خوب بود بااین زندگی سوت وکور میساختم,اگر به علاقه های من بها میداد بازن دوم وهوو هم میساختم شاید فرجی میشد وبچه ای پا به درون این خانه میگذاشت وزندگی سوت وکور من هم رونق میگرفت,من ادم خودخواهی نبودم ,اما زندگیم بی هدف بود..
هرچه فکر کردم واقعا ته این زندگی مرگ تدریجی بود.
شب بعدازاینکه جلال خوابید ,رفتم پیش بابا,بدون اینکه کوچکترین حرفی از گفته های فاطمه بگم,به پدرم از تصمیم گفتم.
بدون مقدمه گفتم:میخوام از جلال جدابشم.
پدرم که مردفهمیده ای بود گفت:من مدتها بود به این نتیجه رسیده بودم,اما منتظر بودم خودت تصمیم بگیری,دنیای تووجلال دوتا دنیای متفاوته......بااینکه طلاق منفوردرگاه خداوندهست اما اینجا بهترین راه حله.... تو.توی این زندگی از دست میری دخترم
روز بعد پدرم به روش خودش باجلال صحبت کرد ,انگاری جلال منتظر همچین پیشنهادی بود ولی باکلی ناز وافاده پذیرفت.
وما به همان سادگی که به عقد هم درامدیم ,خیلی ساده تر از هم جدا شدیم......
غافل ازاینکه یک باردیگر بازی روزگار درموقعیتی دیگر مارا روبروی,هم قرارمیدهد....
ادامه دارد.....
#براساس واقعیت
قسمتهای مهیج تری درپیش است حوصله بنمایید
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_سی_و نهم
♥️عـــشــق پــــایـــدار♥️
یک ماهی میشدکه از جلال جدا شده بودم,زندگی ام ارامشی مطلق گرفته بود ارامشی که سالها بود من تجربه اش,نکرده بودم
گاهی به خاله صغری سرمیزدم,مثل اینکه اوناهم راضی بودند ازاین جدایی,خاله صغری مثل مادر نداشته ام دوستم میداشت واز اینکه میدید من شادم او هم خوشحال بود... چون من از روبرو شدن با خانواده خاله کبری خصوصا جلال ابا داشتم,اکثر روزها خاله صغری با بهانه وبی بهانه به من سر میزد ومن را از دنیای شیرین کتابهای رنگ ووارنگی که رم را گرفته بود ومن با خواندنشان عشق میکردم بیرون میکشید. اما انگار دراین روزگار خوشم چیزی به دلم چنگ میزد و
حال این روزهام مساعد نبود,یه جور دلشوره داشتم ,میلم به هیچ غذایی نبود وهرچه هم میخوردم بالا میاوردم,پدرم وقتی اینجور دیدم گفت:مریم جان ,رنگت پریده دخترم, برو درمانگاه ببین دکتری چیزی هست خودت رانشون بده...
بااینکه مطمئن بودم چیزیم نیست حداقل از,لحاظ جسمی طوریم نیست تصمیم گرفتم اگر وقتم شد به پزشک مراجعه کنم ونمیدانستم که بازهم چرخ روزگار غافلگیرم میکند...
بعداز گذشتن چند روز این پاان پا کردن ودکتر نرفتن,چون حالم بدتر میشد وبهتر نمیشد ورنگم دم به دقیقه زردتر ورنجورتر میشدو
بااصرارپدر رفتم دکتر,یه آقا بود ولهجه داشت,ازلهجه ی شکسته اش به نظرمیامد هندی باشد,ازم پرسید,شوهر داری؟؟
دلیل سوالش رانفهمیدم اما به دروغ گفتم :اره ,چطور مگه؟؟
گفت:مبارکه,از شواهد برمیاد که شما باردارید...
وای خدای من این چی میگفت؟؟اخه بعدازاینهمه سال همین الان باید؟!!
دنیا دور سرم چرخیدونقش زمین شدم...
وقتی چشم بازکردم روی تخت تو اتاق ویزیت دکتر بودم ,دکتره با تعجب بهم گفت:مثل اینکه غیرمنتظره بود براتون وانگار بدنت هم ضعیف شده خانم,وقتی با شنیدن همچین خبر مسرت بخشی اینچنین فشارتان پایین میافتد وبرزمین میافتید باید کمی نگران شد یه کم فکر خودتان وبچه تان باشید ,شما وکودکی که در راه دارید نیازمند رسیدگی وتوجه بیشتری هستید,خیلی متعجب شدم وقتی,فهمیدم به تنهایی امدید ,مگر همسرتان باشما نیست؟؟
اینقد ذهنم درگیر این حادثه غیر منتظره بود که بدون جواب دادن به دکتر و ابراز حتی یک تشکری کوچک مثل ادمهای گیج ومنگ از اتاق ویزیت بیرون امدم وراه برگشت رادرپیش گرفتم.
توراه امدن به خانه هزارتا فکر به ذهنم رسید,نمیدونستم چکار کنم ,نمیدانستم سرنوشتم بااین کودک چه میشود اما این راخوب میدونستم که نباید بزارم خاله ها ازاین اتفاق بویی ببرند,هیچ کدامشان نباید میفهمیدند که من بار دارم,چه بسا اگر میفهمیدند دوباره خواستار برگشتنم به ان جهنم میشدند وشاید برای متقاعد کردنم ,کودکم را به گرو برمیداشتند ومن که یک ماه طعم ازادی وزندگی واقعی را چشیده بودم به هیچ وجه راضی نبودم که دوباره به روزمرگی قبل دچار شوم وزندگی ام را دوباره سرشار از ظلمت وتاریکی کنم ....
بازهم لحظه ای,سخت تصمیمی سخت تر در پیش رو داشتم وخدا را شکر که پدری داشتم دانا وفهیم وهمچنین تکیه گاهی قرص ومحکم ....
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
▪کُپی برداری بدون نام نویسنده حَرام اَست▪
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
مولا علی(علیهالسلام): من “نقطه🕋” باء بِسمِ اللّهَم.
🔻به مناسبت:
🔹 خروج جناب فاطمه بنت اسد به همراه نوزادش، امام علیبنابیطالب علیهالسلام پس از سه روز از کعبه؛ ٢٣ سال پیش از هجرت
🌺چشم نگشودی مگر بر روی یار(صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)
🔹️ انا نقطه🕋 تحت الباء
🔸️امام خمینی (رضوان الله علیه):
و اما اسرار «باء» و نقطۀ تحت الباء ـ که در باطن، مقام ولایت علوی است و مقام جمع الجمع قرآنی است
📖آداب الصلاة، ص ۲۴۴.
روایتی هست از حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ که:
«أنا النقطةُ التی تحت الباء»؛
اگر این وارد شده باشد، تعبیرش این است که «باء» به معنای ظهور مطلق است؛
تعیّن اول عبارت از مقام ولایت است. ممکن است مقصود امیر علیه السلام این معنا باشد که مقام ولایت، به معنای واقعی ولایت، ولایت کلی، این تعیّن اول است.
«اسم» تجلّی مطلق است؛ اولین تعیّن، ولایت احمدی علوی است.
📖تفسیر سورۀ حمد، ص ۱۵۷.
💠نقطه معانی مختلفی دارد؛
۱_سرآغاز موجودات؛ خط، سطح، جسم
۲_سرآغاز سخن؛ لب برای شروع به سخن، کلامش را با نقطه آغاز میکند.
۳_ جدا کنندهی باء از حروف همشکلش(ی،ت،ن،ث)
۴_مظهر ولایت الهی
۵_مظهر علم؛
العلم نقطة کثرها الجاهلون
#المودة _فیالقربی
#کتابالله_عترتی
#بهترین_سرآغاز
#موضوع؛نقش دین و پیامبران دینی در هدایت جوامع بشری_ چه کسانی از هدایت الهی بهرمند میشوند:
🔹اعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
#آیه۲۱۳
✨﷽✨
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ {۲۱۳}
#ترجمه؛
🔹مردم(در آغاز آفرینش) یک امّت بودند(و همگی بر یک راه و روش و دارای آئینی واحد بودند و در زندگی اولیه و اجتماعی خودشان وحدت داشتند اما بعدها در اثر گسترش اجتماعات مختلف بشری و کثرت انسانها، خواسته ها و سلیقه ها، نیز توسعه یافت و در اثر اختلاف سلیقه ها، اختلافات گوناگونی بوجود آمد بنابراین برای رفع اختلافات گوناگون بشر و رسیدن انسانها به تکامل،) خداوند پیامبران دینی را با قانون الهی(یعنی دین) در میان ملّتهای مختلف قرار داد تا برای آنها حکومت (دینی ایجاد) کنند و با انذار و تبشیر مردم را هدایت و اختلافات آنها را بر طرف کنند ولی عمده اختلاف نظرها از سوی کسانی بود که دارای کتاب آسمانی بودند(یعنی برخی عالمان دین)که در اثر حسادت، از حق منحرف شدند و با
وجود دلایل روشن بازهم به اختلاف می پرداختند.
🔹خداوند آن دسته از مؤمنانی که در اختلاف نظرها بدنبال حق بودند، با اراده خودش آنها را هدایت نمود و براستی خداوند
هر که را بخواهد (و شایسته بداند) به راه مستقیم هدایت میکند.
#جزء2
#سوره_بقره /صفحه ۳۳ /آیه ۲۱۳
#نزول؛ مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)