مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی:
ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ وقتی ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ تنور ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ سختیهای ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، حرارت تنور ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ را ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خود ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ! سنگها ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ و... ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ قرار ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ تنور ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ در تنور ﺩﻧﯿﺎ آنقدر ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد!
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🌻 صاحبدلی می فرمود:
برای کسانیکه بدنبال #معرفت_الهی هستند، #بین_الطلوعین زمان خوابیدن نیست.
چه بسا بسیاری از حقایق نظام هستی و معرفت نفس که در برنامه سکوت و تفکر بین الطلوعین به شخص القاء میشود.
ادمین✍️🏻
اوقات #سَحر هم همین خاصیت رو داره. خیلی از گره ها (معنوی و مادی) در سحر باز میشه... تصمیمات مهم زندگیتون رو برای وقت سحر بگذارید، چون بهترین مصالح انسان در وقت سحر به او القاء میشه.
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_بیست_هفتم
ـــ بهتری بابا
ـــ الان بهترم
ــــ خداروشڪر خدا خیلی دوست داشت ڪه پسر آقای مهدوی رو سر راهت گذاشت خدا خیرش بده
پسر رعناییه
ــــ اهوم
ـــ تازه با آقای مهدوی تلفنی صحبت کردم مثل اینکه آقا پسرشون بهوش اومده فردا منو مادرت می
خواستیم بریم عیادتش تو میای
مهیا سرش را پایین انداخت
ــــ نمیدونم فڪ نڪنم
احمد آقا از جایش بلند شد بوسه ای بر روی موهای دخترش کاشت
ـــ شبت بخیر دخترم
ـــ شب تو هم بخیر
قبل از اینکه احمد آقا در اتاق را ببندد مهیا صدایش کرد
ـــ بابا
ـــ جانم
ــ منم میام
احمد آقا لبخندی زد و سرش را تکان داد
ــ باشه دخترم پس بخواب تا فردا سرحال باشی
مهیا سری تکان داد و زیر پتو رفت
آشفته بود نمی دانست فردا قراره چه اتفاقی بیفتد
شهاب چطو ر با او رفتار می کند
ــــ مهیا زودتر الان آژانس میرسه
ــــ اومدم
شالش را روی سرش گذاشت کیفش را برداشت و به سمت بیرون رفت
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_بیست_هشتم
پدرش دم در منتظرش بود با رسیدن مهیا سه تایی سوار ماشین شدن سر راه دست گلی خریدن با رسیدن به بیمارستان نگاهی به اطراف انداخت دیشب ڪه اینجا آمده بود اصلا حواسش نبود که کجا اومده بود
به سمت ایستگاه پرستاری رفت
ـــ سلام خسته نباشید
ـــ سلام عزیزم خیلی ممنون
ـــ اتاق آقای مهدوی ، شهاب مهدوی
پرستار چیزی رو تایپ کرد
ـــ اتاق ۱31
ـــ خیلی ممنون
به طرف اتاق رفتن دم در نفس عمیقی کشید در رازدن و وارد شدن
مهیا با دیدن افراد داخل اتاق شالش رو جلو اورد
ـــ اوه اوه اوضاع خیطه
جلو رفتن و سلام علیک کردن با همه شهاب هم با خوش رویی جواب سلام واحوالپرسی احمد آقا و مهلا
خانمو داد و در جواب سرتکان دادن مهیا آن هم سرش را تکان داد
مهیا و مادرش در گوشه ای کنار بقیه خانم ها رفتن احمد آقا هم کنار بقیه مردا ایستاد مهیا تو جمع همه خانم و دخترای چادری غریبگی می کرد برای همین ترجیح داد گوشه ای ساڪت بایستد
ـــ مریم معرفی نمی ڪنی؟؟
مهیا به دختر چادری که قیافه بانمک و مهربانی داشت چشم دوخت
مریم به طرف مهیا آمد و دستش را روی شانه مهیا گذاشت
ـــ ایشون مهیا خانمه گله تازه پیداش ڪردم دوست خوبے میتونہ باشہ درست میگم دیگه
مهیا لبخندی زد
ــــ خوشبختم مهیا جان من سارا دختر خالہ ی مریم هستم
به دختری که با اخم نظاره گرشان بوداشاره کرد
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *
✅استاد فاطمی نیا:
✍این همه در اینترنت و کتابها می گردی دنبال این که آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته
این همه این در و آن در می زنی؛
چی شد آخر؟!
تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی! می خواهی بشی سالک؟
جوان عزیز! اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن!
دل خواهرت را شکستی، برو درستش کن،دل مادر و پدر را شکستی برو درستش کن، از خانه شروع کنید.
🌻 صاحبدلی می فرمود:
برای کسانیکه بدنبال #معرفت_الهی هستند، #بین_الطلوعین زمان خوابیدن نیست.
چه بسا بسیاری از حقایق نظام هستی و معرفت نفس که در برنامه سکوت و تفکر بین الطلوعین به شخص القاء میشود.
ادمین✍️🏻
اوقات #سَحر هم همین خاصیت رو داره. خیلی از گره ها (معنوی و مادی) در سحر باز میشه... تصمیمات مهم زندگیتون رو برای وقت سحر بگذارید، چون بهترین مصالح انسان در وقت سحر به او القاء میشه.
💟 هر شب قبل از خواب به گوشه ای ساکت و خاموش می روم. در سکوت به خدا فکر می کنم. همه ی نگرانی ها، تشویش ها و مسائل روز را یک به یک در دامان خدا می گذارم.
💟 اگر از کاری که کرده ام یا حرفی که زده ام احساس گناه کنم، اگر کسی را رنجانده باشم، آنها را در سکوت به خدا می گویم و از او طلب بخشایش می کنم.
💟 اگر نگران چیزی باشم، آن را به خدا می سپارم و رهایش می کنم.
💟 اگر احساس تنهایی کنم یا تصور کنم که کسی مرا دوست ندارد، همه را به خدا می گویم و آنگاه خدا مرا در آغوش پر مهرش می گیرد
🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟