داستان زیبا
چند سال پیش ، در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت
" این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند"
گاهی مثل یک کودک قدرشناس
خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده
خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند
🌸🌸🌸
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دلیل یاد اموات بصورت ناگهانی
👤استاد قرائتی
@sabraqeshm
🌠☫﷽☫🌠
❌امام خامنه ای:هر روز قرآن بخوانید حتی نیمصفحه! تلاوت روزانه را فراموش نکنید ولو یک صفحه، ولو نیمصفحه..
✖️قرآن را هر روز بخوانید با قرآن
ارتباطتان را برقرار کنین. #ماه_رمضان
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تجربه گر مدافع حرم از میزبانی ۲۱ شهید در آسمان از او
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🔷احترام عجیب علما به همسرشان