صبرا قشم ( نشر خوبیها)
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #هشتاد نگاهی به آدرس انداخت. _آره خودشه... سرش را بالا آورد و به رستور
💠رمان #جانَم_میرَوَد
💠 قسمت #هشتاد_ویک
کنار در وروی، از سبد، یک چادر برداشت و سرش کرد.
وارد صحن امام زاده علی ابن مهزیار شد....
با برخورد چشمش به مناره ها، قطره های اشک در چشمانش نشستند.
قدم های آرامی برمی داشت. با ورودش به امامزاه، آرامشی در وجودش می نشست.
قسمت خلوتی را پیدا کرد و آنجا، نشست.
سرش را به کاشی سرد، چسباند....
صدای مداحی در فضا پیچیده بود، چشمانش را بست؛ و به صدای مداح گوش سپرد.
دل بی تاب اومده...
چشم پر از آب اومده...
اومده ماه عزا...
لشکر ارباب اومده...
دلی بی تاب اومده...
اومده ماه عزا...
لشکر ارباب اومده...
لشکر مشکی پوشا ؛ سینه زن های ارباب...
شب همه شب میخونن؛ نوحه برای ارباب...
جان آقا... سَنَ قربان آقا...
سیّد العطشان آقا...
جان آقا... سَنَ قربان آقا...
سیّد العطشان آقا...
جان آقا... سَنَ قربان آقا...
سیّد العطشان آقا...
از صدای قشنگ و دلنشین مداح؛ لبخندی روی لبانش نشست؛ و چشمه اشک هایش، جوشید و گونه هایش، خیس شد.
با صدای تلفنش به خودش آمد.
هوا، تاریک شده بود.
پیامکی از طرفش مادرش بود.
_مهیا جان کجایی؟!
_بیرونم، دارم میام خونه...
از جایش بلند شد. اشک هایش را پاک کرد.
پسر جوانی، سینی به دست، به سمت مهیا آمد. مهیا، لیوان چایی را از سینی برداشت و تشکری کرد.
چای دارچین آن هم در هوای سرد؛ در امامزاده، خیلی می چسبید.
از امامزاده خارج شد؛ که صدای زنی او را متوقف کرد...
_عزیزم! چادر را پس بده.
مهیا نگاهی به چادر انداخت. آنقدر احساس خوبی با چادر به او دست می داد؛ که یادش رفته بود، آن را تحویل بدهد.
دوست نداشت، این پارچه را که این چند روز برایش دوست داشتنی شده بود؛ از خود جدا کند....
چادر را به دست زن سپرد؛ و به طرف خیابان رفت.
دستش را برای تاکسی تکان داد.
اما تاکسی ها با سرعت زیادی از جلویش رد می شدند.
با شنیدن کسی که اسمش را صدا می کرد به عقب برگشت.
_مهیا خانم!
با دیدن شهاب، با لباسهای مشکی که چفیه ی مشکی را دور گردنش بسته بود؛
دستش را که برای تاکسی بالا برده بود را پایین انداخت.
_سلام...
۱۰۰۰ گل سرخ تقدیم به معلم عزیزم😍
که به من درس صبر🌸🍃
و وفاداری آموخت🌸🍃
و مرا در سرزمین دانش بارور ساخت🌹
روزت مبارک
#روز_معلم
🌸🍃
@ostad_shojaenamaz1.mp3
زمان:
حجم:
3.94M
🎙️استاد شجاعی
#نماز_سکوی_پرواز
#قسمت_اول
قیمت انسان به نمازش است
🍃باید باور کنیم ؛
نماز یک سکوست برای پرواز...
باید پرواز را آموخت.
675.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊خدایـا
🌸در این شب زیبـای
🎊بهاری
🌸بهتـرین ها و زیباترینها
🎊را برای دوستان و عزیزانم
🌸از درگاهت خواهـانـم
🎊خدایـا
🌸قلبشـان را
🎊خوشحال و سرشار از
🌸آرامش و خوشبختی کن
🎊شبتون شـاد
🌸🍃
#بهترین_سرآغاز
#موضوع؛ علت گرفتار شدن کافران به مجازاتهای سخت و شدید:
🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
✨﷽✨
(آیه) كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ ۗ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ [۱۱]
#ترجمه:
🔹علت گرفتار شدن کافران به مجازاتهای سخت و شدید:
(علت اینکه اموال و فرزندان کافران موجب نجات آنها از آتش نمیشوند، این است که این کافران بجای اینکه از سرنوشت فرعونیان عبرت بگیرند و کفرورزی نکنند) همانند فرعونیان و کفّار پیشین، آیات الهی (و احکام و دستورات قرآن) را دروغ پنداشتند( و با تکذیب و تحریف آیات قرآن، گناهی بزرگ مرتکب شدند) و خداوند نسبت به آنان سخت کیفر است،(و عذابهای شدیدی برای آنان در نظر گرفته است).
#جزء3
#سوره_آلعمران /آیه ۱۱ /صفحه ۵۱
#نزول؛مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)
farahmand4_270538606995571405.mp3
زمان:
حجم:
1.22M
{اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَالذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِیقَضَاءِ حَوَائِجِهِ}🤲
❇️ تجدید عهد روزانه با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هرروز بعد از نماز صبح✨
#دعای_عهد
🎧 باصدایدلنشین:استاد فرهمند
🍃أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج