#چهل_حدیث
#طرح_هشت_محصول_پنج_حدیث
✅محصول هفتم شیر✳️
حدیث اول
لم يكن رسول الله (ص) يأكل طعاما ولا يشرب شرابا إلا قال : اللهم بارك لنا فيه ، وأبدلنا به خيرا منه ، إلا اللبن ، فإنه كان يقول : اللهم بارك لنا فيه ، وزدنا منه
یعنی پیامبر (ص) نمیخورد و نمینوشید مگر اینکه میفرمود خداوندا در این غذا و نوشیدنی به ما برکت بده و بهتر از آن به ما عنایت فرما غیر از موقع خوردن شیر که میفرمود خداوندا در شیر به ما برکت بده و برای ما آن را زیاد کن.
📚 المحاسن،ج2،ص491
#شیر
کانال فرهنگی هنری صدرا
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ،،،،
#آیات_پیامکی
#حکمتهای_نهج_البلاغه
#چهل_حدیث
#دستنوشته
#مهدویت
#طبـــ-سنتی-اسلامی
🌱🌱🌱🌱🌱🌷
🌱
🌱
🌱
🌷
🌱یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ
⁉️سُئِلَ عليه السلام عن السَّفِلَةِ ،
فقال : مَن كانَ لهُ شَىءٌ يُلهيه عنِ اللهِ .
💥از امام رضا عليه السلام
درباره فرومايگی پرسیده شد .
امام فرمودند : هر کس که چیزی داشته
باشد که از خدا بازش دارد .
📗 : تحف العقول : ص ۸۰۳
🌸🍃
287.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 خواهان تشکردیگران نباش
🌹️امام علی(ع) فـــرمودند:
🔹اگر به كسى خوبى كردى در واقع با اين كار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى، پس به سبب خوبى اى كه به خودت كرده اى از ديگران خواهان تشكر مباش.
📚غرر الحكم و درر الكلم ص382
🍁🍂
🚨شیخ موسی الخلف یکی از روحانیون اهل سنت #لبنان که روز گذشته در حال اهدای خون به مجروحان حمله تروریستی رژیم صهیونیستی
❌شیخ الخلف نوشت:
روح و خون ما فدای مقاومت اسلامی و #حزب_الله و #سید_حسن_نصرالله
🌷دعایی که نشانه بلوغ عقل است
وپاداشش قبولی بهترین اعمال وآمرزش گناهان است
رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)احقاف
پروردگارا،توفیق شکرنعمتهایت وانجام عمل صالح وفرزندصالح به ماعطاکن
ازگناهان توبه میکنم وتسلیم توهستم.۱۵و۱۶ احقاف
@mahidaneshmand110218_62658679870158.mp3
زمان:
حجم:
10.16M
یکاری برا امام زمان انجام بده
حجت الاسلام مهدی دانشمند
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج🤲
⊰🌹🕊🍀⊱
داستان کوتاه عاشقانه جزیره عشق
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی
احساسات . روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.
اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت
تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی یا شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.
“ثروت، مرا هم با خود می بری؟” داستان کوتاه عاشقانه
ثروت جواب داد:
“نه نمی توانم. مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست. من هیچ جایی برای تو ندارم.”
عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.
“غرور لطفاً به من کمک کن.”
“نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.”
پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.
“غم لطفاً مرا با خود ببر.”
“آه عشق. آنقدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.”
شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غدق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید:
” بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.”
صدای یک بزرگتر بود. عشق آنقدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند
ناجی به راه خود رفت.
عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:
” چه کسی به من کمک کرد؟”
دانش جواب داد: “او زمان بود.”
“زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟”
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد که:
“چون تنها زمان بزرگی عشق را درک می کند.”
🌸🌸🌸🌸