eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸به امروز 🌱از سرِ مهر سلام بده 🌸و خـدا را بخاطر دیدن 🌱روزی دیگر شکر کن 🌸الهی همواره 🌱دلتون شاد باشه 🌸و شادیاتون ماندگار ... 🌸سلام صبح ‌تون بخیر
🌸سلامی پر از حس زندگی 🌱صبح زیباتون بخیرو شـادی 🌸 روزتون لبریز محبت 🌱 پر از خیر وبرکت 🌸 پر از لبخند مهر 🌱و سرشار از لحظه های ناب 🌸چهارشنبه تون سرشار از محبت خـــدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه کسی بعد وضو گرفتن . . آیت الکرسی رو بخونه . خدا ثواب ۴۰ سال عبادت رو مینویسه . و مقامش رو ۴۰ درجه بالاتر میبره . حالا اگه کسی موقع وضو گرفتن سوره قدر رو قرائت کنه . . از گناهانش خارج میشه . جوری که انگار تازه متولد شده ___________________________________
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 چیزی به ما از خستگی‌هایت نگفتی... آخرین گفتگوی تلویزیونی رئیسی با مردم 🌎🔜
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅اگر دلت گرفت این کارها رو انجام بده...! 🔰
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝 ✍ یکی از قهرمانان ملی ما، شهید مصطفی چمران است. در یک شب تاریک مصطفی کوچولو، داشت به خانه شان بر می گشت ، هوا خیلی سرد بود و برف شدیدی می بارید . 🔺در بین راه ، یک دفعه چمشش ، به یک فقیری افتاد . او در یک گوشه خیابان نشسته، و داشت از سرما می لرزید . و هیچ خانه یا اتاق گرمی، برای خوابیدن نداشت.مصطفی خیلی ناراحت شد ، دلش برای آن مرد فقیر سوخت. دلش می خواست برای او، یک کاری بکند. 🔺ولی نه پولی داشت که به او بدهد ، نه جایی می شناخت که آن را ببرد. خیلی فکر کرد… ولی کاری که از خودش بر بیاید و بتواند انجام دهد به ذهنش نرسید. خیلی غصه دار شد، با ناراحتی ، به سمت خانه راه افتاد، به خانه رسید. 🔺و آرام در رختخوابش خوابید، اما هر کاری کرد، خوابش نبرد . نتوانست از فکر فقیر بیرون بیاید. فردا ، صبح اول وقت، به مسجد محله رفت و دوستانش را جمع کرد. و چیزی که دیروز دیده بود را ، برایشان تعریف کرد . 🔺مصطفی گفت : ما پولمان نمی رسد که خودمان تنهایی برای آن نیازمند، لباس تهیه کنیم ، بیاین هر کی هر چه قدر میتونه پول بذاره. پولامونو جمع کنیم و با هم دیگه براش لباس تهیه کنیم. بچه ها ، قلک هایشان را شکاندند و پول هایشان را روی هم گذاشتند. 🔺به بازار رفتند. و یک کاپشن گرم خریدند . آن را کادو کردند و همه با هم به آن نیازمند دادند . -اموزنده
🔸داستان گردنبند حضرت زهرا سلام الله علیها 🌱روزی پیامبر در مسجد نشسته بودند. عرب بادیه نشینی وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من گرسنه ام، لباس مناسبی ندارم، پولی هم ندارم و مقروض هستم. کمکم کنید. 🌱پیامبر به بلال فرمودند: که این مرد را به خانه فاطمه ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است. بلال آمد و داستان را برای حضرت زهرا تعریف کرد. حضرت گردنبند خود را که هدیه بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: که این گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند. بلال بازگشت و امانتی را تحویل پیامبر داد. رسول خدا فرمودند: هر کس این گردنبند را بخرد، بهشت را برای او تضمین می کنم. 🌱عمار یاسر آن را خرید و مرد فقیر را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر میزان قرض به او پول داد. سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: این گردنبند را به خانه فاطمه زهرا می بری و می گویی که هدیه است تو را نیز به فاطمه بخشیدم. غلام گردنبند را به حضرت داد و گفت: عمار مرا نیز به شما بخشیده است. حضرت نیز غلام را در راه رضای خدا آزاد کردند. 🌱غلام گفت: چه گردنبند با برکتی! گرسنه ای را سیر کرد، بی لباسی را پوشاند و غلامی را آزاد کرد. منبع: کتاب قصّه مدینه نوشته حجت الاسلام علی نظری منفرد 👇 🔆 به کانال مهارت‌های یک مربی بپیوندید🔆 ╭━═━⊰🔅⭐️🔅⊱━═━╮ @maharthayemorabi ╰━═━⊰🔅⭐️🔅⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا