eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠: توسل به نماز و صبر در حوادث و همراهی خداوند با استقامت کنندگان: 🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم ✨﷽‌✨ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ{۱۵۳} : ای مؤمنین( برای پیشرفت در کارهایتان و پیروزی بر مشکلات زندگی و موفقیت در امتحانات الهی، همیشه) از صبر و نماز کمک بگیرید البته خداوند هم با صبر کنندگان است (و آنها را به شرط تحمل و استقامت همراهی می کند). /صفحه ۲۳/آیه ۱۵۳ ؛ مدینه 🔹طرح قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ چگونه سختی ها و مشکلات زندگی را تحمـل کنیم؟ 🔸گاهی برای اینکه مشکلات زندگی‌ را تحمل کنید و یا در برابر برخی از نقص ها و عیوب همسرتان مشاجره و دعوا نکنید، سعی نمایید شرایط بدتر و سخت‌تر‌ از شرایط موجود را که در بسیاری از زندگی ها وجود دارد، تصور کنید. 🔸این کار، عامل شکرگزاری و صبوری شما نسبت به شرایط موجود است و البته سعی و تلاشتان را برای بهبود وضعیت و حل مشکلات ادامه دهید. مهم این است که وجود مشکلات و یا نقص های همسرتان، عاملِ سردی روابط و مشاجره نگردد.
💢 و ✅پرسش: آیا پوشیدن ساعت و دستبند برای خانم ها جایز است؟ 🌺پاسخ: در صورتى كه عرفاً زينت محسوب شود بايد از نگاه نامحرم پوشانيده شود. 📞 پاسخگویی تلفنی : 096400 🌎 پاسخگویی به سوالات دینی : اپلکیشن‌پاسخگو
مقام معظم رهبری: «كتاب خواندن براى يك ملت، يك فريضه و يك واجب است». مدرسه علمیه ریحانه الرسول سلام الله علیها برگزار می‌نماید: نهمین دوره نمایشگاه های تخصصی کتاب با محوریت : زن و خانواده ، کودک و نوجوان. تاریخ برگزاری : ۴ لغایت ۱۵ آذر ساعت بازدید ۱۶ لغایت ۲۱ آدرس: بلوار ازادگان, میدان سعدی( برگ سبز قدیم), کوچه سلمان ۸ منتظر حضور سبزتان هستیم.
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 محاسبه نفس و خودسازی 🔹 آیت الله 🌷 این یک هست لطفاً با دقت گوش بدید.
⚫️ صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا علیهاالسلام⚫️ ⬛️مراسم عزاداری دهه اول فاطمیه ویژه بانوان 🎙با حضور حجت الاسلام والمسلمین آقای طباطبایی نسب 📆زمان : ۵ لغایت۷ آذر ساعت ۱۵:۳۰ مکان: میدان برگ سبز قدیم ، کوچه سلمان ۸, مدرسه علمیه ریحانه الرسول سلام الله علیها
داستان کوتاه قشنگه, قابل تامل "کشتی" در طوفان شکست و "غرق شد." فقط "دو مرد" توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و "نجات یابند." دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند؛ "بهتر است از خدا کمک بخواهیم." بنابراین دست به "دعا" شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر "مستجاب" می شود به گوشه ای از جزیره رفتند... "نخست،" از خدا "غذا" خواستند؛ فردا "مرد اول،" درختی یافت و "میوه ای" بر آن، آن را خورد. اما "مرد دوم" چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول از خدا "همسر و همدم" خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، "زنی" نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا "خانه، لباس و غذای بیشتری" خواست، فردا، به صورتی "معجزه آسا،" تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت. دست آخر، مرد اول از خدا "کشتی" خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در سمت او "لنگر" انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از "جزیره" برود و مرد دوم را همانجا "رها" کند..! پیش خود گفت: مرد دیگر حتما "شایستگی" نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است! زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید: «چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟» مرد پاسخ داد: «این همه نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام. درخواست های همسفرم که پذیرفته نشد. پس چه بهتر که همینجا بماند.» آن ندا گفت: اشتباه می کنی! تو مدیون او هستی... هنگامی که تنها "خواسته او" را اجابت کردم، این "نعمات" به تو رسید... مرد با تعجب پرسید: «مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟» * و آن ندا پاسخ داد: «از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..» * نکته: * شاید داشته هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی خواستند و فقط برای ما دعا می کردند... ممکن است همه موفقیت و ثروت و هر چیز دیگر که داریم را... "مدیون آن دو فرشته ای" باشیم که ما را بزرگ کردند... * (پدر و مادر) بدون هیچ توقعی!❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🌸🍂🍁🍂🌸
📚چقدر فقیر هستیم روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آنها یک روز یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر.. پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: فکر کنم. پدر پرسید: چه چیز از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه، یک سگ داریم و آنها چند تا. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی نهایت است. در پایان حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود، پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم. 🌸🍁🍂🍁🌸
2.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🕯 🌷🕊 فرق داره... 🏴 حتی شده به‌قدر یک پرچم‌زدن اعلان عزا کنیم 🎤صابرخراسانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا