eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خدا اینجوری خوشش میاد 🎙️سخنران استاد مسعود عالی 👌گاهی کسانی که از دریا عبور می‌کنند، در یک حوضچه غرق می‌شوند! برای این‌که بفهمند که آن دریاپیمایی، کار آنها نبود! 📲 @ahkam_yar
💢 حکم انگشتر حلقه با روكش آب طلا 💠 سوال: 🔷 استفاده از انگشتر نقره که روی آن آب طلا داده شده است، برای مرد چه حکمی دارد؟ اگر نمازگزار فراموش کند انگشتر طلا در دست دارد و در حال نماز انگشتر را کنار بگذارد، تکلیف نماز چیست؟ ✅ پاسخ: ◀️ آیت الله خامنه ای: اگر عنصر طلا در انگشتر به قدری کم باشد که عرفا به آن انگشتر طلا گفته نشود و پوشیدن طلا صدق نکند، اشکال ندارد. 🔷 در فرض سوال نمازش صحیح است و نماز را ادامه دهد. ◀️ آیت الله مکارم شیرازی: اگر آب طلا باشد اشکالی ندارد همچنین اگر مخلوط به طلا باشد، اشکالى ندارد امّا اگر قسمت طلا به صورت روکش باشد، جایز نیست. 🔷 در صورتی که از روی فراموشی یا جهل به موضوع باشد مانعی ندارد و در مورد جهل به حکم، اگر جاهل قاصر باشد اشکالی ندارد ولی در مورد جاهل مقصر مشکل است. ◀️ آیت الله سیستانی: پوشيدن طلا اگرچه با آبکارى رنگ آن سفيد شده باشد ـ مثل آويختن زنجير طلا به سينه، و انگشتر طلا به دست كردن، و بستن ساعت مچى طلا به دست ـ براى مردان حرام است و نماز خواندن با آنها باطل است، ولی پوشيدن فلز پلاتین اشکال ندارد. -------------- 📚 پی نوشت: 🔺 استفتاء از سایت آیت الله خامنه ای، کد استفتاء: استفتاء: p2ny77z 🔺 استفتاء از سایت آیت الله مکارم، کد رهگیری : 140104150025 ---------------  زمزم احکام https://eitaa.com/zamzame_ahkam‌
⭕️ برداشتن بدون اجازه پولِ شوهر و پدر ❓ سوال: برداشتن بدون اجازه پولِ شوهر و پدر از جیب آنها یا به صورت دیگر، برای امور خانه یا نیازهای شخصی چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: ⬇️ اگر بدون رضایت باشد، جایز نیست. -------------- 📚 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ---------------  زمزم احکام https://eitaa.com/zamzame_ahkam‌
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔹 ۲۷ دی / جدی ۱۴۰۲ 🔹 ۵ رجب ۱۴۴۵ 🔹 ۱۷ ژانویه ۲۰۲۴ ⚠️ تقارن نحسین 🌗 امروز قمر در «برج حمل» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: خرید لوازم ضروری ارسال کالا آغاز درمان صید دیدار با مسئولین ختنه کردن نوزاد 👶 زایمان نوزاد حالش خوب است. ان‌شاءالله 🚘‌ مسافرت خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و انعقاد نطفه کراهت شدید دارد. 🩸 حجامت، خون دادن و فصد باعث زردی رنگ می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث شادی می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۵ سوره مبارکه " مائده " است. ﴿﷽ الیوم احل لکم الطیبات﴾ منفعتی به خواب بیننده برسد و به شکلی خوشحال شود. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. 💚 ‌ https://eitaa.com/joinchat/3563061300C33136bcf2a کانال دلدادگان امام حسین علیه السلام https://eitaa.com/deldadeganemamhoossen ✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵ ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
🔰شفا و مداوای احمق! ✍️حضرت عیسی مسیح (علیه السلام): من بيماران را معالجه كردم و آنان را شفا دادم، كور مادرزاد و مرض پيسى را به اذن خدا شفا دادم و مرده را زنده كردم؛ اما زمانی که خواستم انسان احمق را شفا دهم، دیدم قادر به اصلاحش نیستم. کسی گفت: يا روح الله! این احمقی که نتوانستی شفا بدهی، چه کسی است؟ 🔹فرمود: شخص خودپسند و خودخواه است که به عقیده و نظر خودش عجب دارد، هر فضيلت و امتيازى را برای خودش مى‌داند و هر گونه حق را در همه جا به خود نسبت مى‌دهد اما هیچ حقی را به نفع دیگری و علیه خود قبول ندارد، براى ديگران هيچ گونه احترامى قائل نمى‌شود. چنین کسی همان احمقی است که هیچ چاره‌ای در مداوای او نیست. 📚بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۲۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با ارزش ترین دارایی دنیا که هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت 🥺 مامان فاطمه
💦⛈💦⛈💦⛈ ♥️عشق پایدار♥️ دوباجناق, صبح زود درپی یافتن خانه راهی شهرشدند وزنها وبچه ها هم درکاروانسرا به انتظار بازگشت مردانشان خود را باحرف زدن درباره ی عجایبی که از شهر دیده بودند سرگرم میکردند.. بعداز نماز ظهر ,چهره ی بشاش مردان که خبراز موفقیت میداد,نمایان شد. آنها توانسته بودند به طور مشارکتی یک خانه نشان کنند و بخرند. بعدازخوردن نهار که نان وتخم مرغ بود با وسایل اندکی که به همراه اورده بودند راهی خانه ی جدید شدند,چون تاریخ فسق قرار داد درصورت نپسندین خانواده تا روز بعد تنظیم شده بود با عجله وشوق به سمت منزل جدید حرکت کردند. البته قبل از رفتن الاغها را با قیمت کمی به صاحب کاروانسرا فروختند,مثل اینکه استفاده از این چهارپایان درشهرمرسوم نبود ودرخانه ی جدید جایی برای نگهداری از اینها وجود نداشت.,.......... خوانندگان عزیز,امیدوارم تا اینجاازخواندن داستان خسته نشده باشید.چون تا این قسمت,شنیده ها بود از زبان روای ,قصه راخواندید,ازاین به بعدش را مادرم مریم ,از زبان خودش ادامه میدهد. فقط این موضوع رامتذکر شوم,هیجان داستان از اینجا به بعد است امیدوارم دنبال کنید.... واقعیت
💦⛈💦⛈💦⛈ ♥️عشق پایدار♥️ خانه ی کودکی هایم,خانه ای بودباحیاطی بزرگ که دورتا دور حیاط پنج اتاق تودرتو وجودداشت ,سه اتاق آن که یک طرف حیاط بود ,خاله کبری وخانواده اش آنجا زندگی میکردند ودواتاق اینطرف, من وپدرومادرم ساکن بودیم ,مطبخ مشترکمان هم در زیر زمین خانره بودکه اجاق تنور و...داشت,وسط حیاط باغچه ای زیباکه درخت,انگوروتوت وزرد آلو داشت وتابستانها صفای خاصی به خانه میداد کلا خانواده ی خونگرم وخوشبختی بودیم ,در زمانی که فقروفلاکت وبدبختی گریبان خیلیها راگرفته بود با زحمتهای پدرم غلامحسین که بقالی کوچکی داشت وگلیم بافی مادرم صغری روزگار ما خوب بود,عشق پدر نسبت به من بی حد ومرز بود ومادرم نمونه ی یک فرشته ی آسمانی بود,خاله کبری وبچه هایش هم خونگرم ومهربان بودند اما مهربانی پسر وسطی خاله ام جوردیگری بود,بااینکه ده سال ازمن بزرگتربود ,درزندگی ام گاهی نقش همبازی,گاهی مدافع,گاهی مراقب رابازی میکرد ومن هم ازاین توجه زیرپوستی جلال,یه جور لذت نامحسوس میبردم,یادم هست زمانی که کلاس ششم راتمام کردم,یکی ازمخالفان سرسخت ادامه تحصیلم,جلال بود ومعتقد بود مدرسه دراین شرایط برای دخترها مناسب نیست,اصلا یه جور تعصب خاص رو من داشت. با فاطمه,دخترخاله کبری هم خیلی جور بودم ویکی از,بهترین دوستانم بوده وهست. پدرم غلامحسین,مرد باایمان وفهمیده ای بود ودست وپاشکسته سوادخواندن داشت,شبهای کودکیم ,پدرمرا کنار خود مینشاند وبرایم شاهنامه ودیوان حافظ میخواند وبیشتراوقات از روی قرانی که برایش خیلی عزیز بود,به من قران یاد میداد,بعدها که بزرگترشدم آن قران رابه من داد وگفت:صاحب اصلی قران تویی,مراقبش باش که از عزیزانی برای تو مانده,اول قران باخط زیبایی نوشته بود(تقدیم به دخترم مریم). مامان صغری وخاله تابستانها روی حیاط بساط گلیم بافی راه میانداختند والحق هنرمندان چیره دستی بودند منم گاهی به بقالی پدرم سرکی میکشیدم ونقش شاگرد بقالی راداشتم البته به مشتری مفت خور بیشتر شبیه بودم تاشاگرد تاکلاس ششم درس خواندم,ولی بااینکه علاقه ی وافری به تحصیل داشتم بامخالفت پدرم نتوانستم ادامه دهم,پدرم معتقد بود به خاطرشرایط بی بند وبار مملکت صلاح نیست بیش از این درس بخوانم.... ادامه دارد واقعیت 🌿🍁🍂🍁🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا