6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دستورالعمل توسل به #امام_زمان (عجـــــــــّــــــــل الله تعالی فرجه الشریف)
🔸️استاد مسعود عالی
#کلیپ_تصویری
#نیمه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
✨😍⚜😍⚜😍⚜😍ا
✌️ اجتماع بزرگ نونهالان و نوجوانان همراه با بزرگترها
در مراسم منتظران مهدی(عج)
🎤 با اجرای مجری برتر استان
برادر علیرضا سرودی
😊 همراه با گروه طنز شاد
پویش جمع خوانی سلام فرمانده ۱،۲،۳
پنجشنبه ۳ اسفند ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۹
محوطه مسجد امام حسین(ع) قشم
✨نورافشانی و فیلمبرداری هوایی از مراسم
📱همراه با پخش زنده از کانال اطلاع رسانی مراسمات قشم👇
https://eitaa.com/marasemat_qeshmi
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کل اون هشت دفاع مقدس و دفاع از رو حرمم را با اون یک رای شما ، در محضر خدا عوض میکنم ...
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#حضور_حداکثری
#صبرا_قشم
https://eitaa.com/sabraqeshm
🌷 #حضرت_مهدی (عجل الله تعالی
فرجه):
🔸اکْثِرُواالدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَــــــرَجِ، فَإنَّ
ذلِکَ فَرَجَکُمْ.
🔹 برای #تعجیل_ظهور من - در هر
موقعیّت مناسبی - بسیار دعــــــا کنید
که در آن فــــــــرج و حلّ مــشکلات شما
خواهد بود.
📚بحارالانوار: ج 53، ص 181
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
2.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای تأمل برانگیز و زیبای آیتالله جهانگیرخان قشقایی
شخصی که تا چهل سالگی اهل دیانت نبوده... اما ....
🎙 استاد عالی
ببینید حتما⚠️
46.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قلب_عالم
🔴 سرود قلب عالم
📌 در پویش مردمی قرار دوازدهم
✨ بزرگترین گروه سرود مهدوی کشور
#پویش_مردمی_قرار_دوازدهم
**
📢 مهدی یاوران عزیز با عضویت در گروه سرود قرار دوازدهم و
ارسال فیلم های خود در قرعه کشی
۱۴ کمک هزینه سفر کربلای معلی شرکت نمایید.
✅ آیدی قرار دوازدهم در ایتا و اینستاگرام
🆔 https://eitaa.com/qarar_davazdahom
**
#قرار_دوازدهم
#قلب_عالم
✍ حاجآقا مرتضی تهرانی(ره):
کسانی که خود را به صورتِ کامل در اختیارِ خدایِ سبحان قرار دادهاند، اعمال و رفتارشان خالصانه برای خدا است و شیطان نمیتواند چنین انسانهایی را گمراه کند.
کسانی که در بزنگاهها پایشان میلغزد، اعمال و رفتارشان خالصانه برای خدای متعال نبوده است، زیرا خودشان را به صورت کامل در اختیارِ حقتعالی و بندگیِ او قرار ندادهاند.
📚 کتاب چشمهایت را باز کن! ص۲۰۱
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_سوم
زهرا با ناراحتی گفت
ــــ چی شد مگه کار بدی نکرد
مهیا حوصله ای برای شنیدن حرفهایشان نداشت می دانست نازی یکم زیادروی می کند ولی ترجیح
می داد با او بحثی نکند به پارک محله رفتن که خلوت بود و به یاد بچگی سرسره بازی کردن و زهرا
ان ها را به بستنی دعوت کرد
هوا تاریک شده بود ترجیح دادن برگردن هر کدام به طرف خانه شان رفت مهیا تنها در پیاده رو شروع
به قدم زدن کرد که با شنیدن صدای بوقی برگشت با دیدن چند پسر مزاحم اهی کشید با خود زمزمه
ڪرد
ـــ اخه اینا دیگه چقدر خزن دیگه کی میاد اینجور ی مخ زنی کنه
بی توجه به حرف های چندش آورشان به راهش ادامه داد ولی انها بیخیال نمی شدند
مهیا که کلافه شده بود تا برگشت که چیزی تحویلشان بدهد با صدای داد یک مردی به سمت صدا
چرخید
با دیدن صاحب صدا شکه شد
با تعجب به پسره همسایہ شان نگاهے ڪرد باورش نمی شود او براے ڪمڪ بیاید مگر همچین آدم
هایی فقط به فڪر خودشان نیستند
پسرای مزاحم با دیدن پسره معروف ومسجدی محله پا بہ فرار گذاشتن
مهیا با صدای پسره به خودش آمد
ـــ مزاحم بودند
ـــ بله
پسر با اخم نگاهی به مهیا انداخت
مهیا متوجه شد که می خواهد چیزی بگوید ولی دودل بود
ــــ چیه چته نگاه میکني؟؟برو دیگه میخوای بهت مدال افتخار بدم
پسره استغفرا... زیر لب گفت
ــــ شما یکم تیپتونو درست کنید دیگه نه کسی مزاحمتون میشه نه لازمه به فکر مدال برای من باشید
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا *
* ادامه.دارد.... *