eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا! از تو پوزش می‌خواهم درباره مظلومی که در حضور من به او ظلم شد و من یاریش ندادم. فرازی از دعای ۳۸ صحیفه سجادیه
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اظهارات جالب تحلیلگر سیاسی تلویزیون وزارت خارجه آمریکا: در پروژه "زن‌زندگی‌آزادی" بدنه امنیتی و نظامی ایران چنان از خودش ستبری نشان داد که بی‌نظیر بود! آن‌ها تاکنون هیچ ریزشی نداشتند؛ اما متأسفانه در بین اپوزیسیون چنان گسستی وجود دارد که هیچ نوری در عملکرد آن‌ها دیده نمی‌شود!
@Madahi_Zakerin594_36952955279952.mp3
زمان: حجم: 2.55M
🎧 زیبا🌹 💐گفتم غزلی در خور نامت بنویسم 💐 اندازه وسعم ز مقامت بنویسم 🎤 کربلایی 💚 (ع) مبارک باد🌹
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 دو کلام حرف حساب استاد قرائتی با کسایی که در سطح جامعه عمدا روزه خوری می‌کنند
سلام جدول روزانه مسابقات تلویزیونی «پویش زندگی با آیه ها» از شبکه های سیما: شبکه افق ۱۱:۵۰ شبکه دو ۱۳:۳۰ شبکه قرآن ۱۷:۳۰ شبکه یک ۱۹:۰۵ شبکه افق ۲۱:۰۰ شبکه قرآن ۲۱:۴۰ شبکه تهران ۲۲:۳۰ شبکه امید ۲۲:۴۵ شرکت درمسابقه و برنده شدن هدایای کمک هزینه عمره، کربلا، مشهد و... با مراجعه به سایت: ayeh.tv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان 🔹أللَّهُمَّ ارْزُقْنی فيهِ طاعةَ الخاشعينَ وَاشْرَحْ فيهِ صَدری بِإنابَةِ المُخْبِتينَ، بِأمانِكَ يا أمانَ الخائفينَ 🔸خدایا! در این روز طاعت بندگان خاشع و خاضع را نصیب من گردان و شرح صدر مردان فروتن و خداترس را به من عطا فرما. به حق امان‌بخشی خودت، ای ایمنی دل‌های ترسان. پیام‌های دعا 1- عبادت خاشعانه 2- درخواست شرح صدر 3- در امان بودن دل‌های خداترس پیام منتخب يكی از صفات مؤمنان واقعی‌، «خشوع» است. اين صفت، يعنی فروتنی كه شامل قلب و دیگر اعضا و جوارح می‌شود. خشوع جوارح بدون خشوع قلب، تظاهر و نوعی نفاق است که باید از آن پرهیز کرد. در روایتى نقل شده، پیامبر اکرم(ص) مردى را دیدند که در نماز با ریش خود بازى مى کند و فرمودند: «أما إنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ؛ اگر قلبش خاشع بود، جوراح او هم خاشع بودند.» 📚محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۳، ص ۳۹ در اهميت اين صفت، در حديث معراج آمده است: «هيچ بنده‌ای مرا نشناخت و در برابرم خاشع نشد، مگر آن‌كه همۀ اشيا در برابر او خشوع كردند. 📚دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ص ۲۰۳. اين يعنی اگر انسان در برابر خداوند و دستورهای او سربه‌زير باشد، تمام هستی در مقابلش فروتنی خواهند كرد. خدای مهربان در توصیه‌ای به موسی(ع) فرمود: «ای پسر عمران! برای من در تاریکی‌های شب از دلت خشوع، از بدنت فروتنی و از دیدگانت اشک بیاور و مرا بخوان که بی‌تردید، نزدیک و اجابت‌کننده‌ام خواهی یافت.» 📚راوندی،قطب‌الدین، قصص الأنبیاء، ص ۱۶۱ ‌‌
25.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 یک نکته از یک جزء 🔻 💢 فتنه اولاد 🔹 برشی از سخنرانی در حرم مطهر رضوی 📝 دریافت فایل متنی ♦️ شایان ذکر است، این سخنرانی در کل ، دقایقی پس از اذان صبح تهران به صورت زنده از شبکه یک پخش می‌شود‌.
18.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسر چه خبره ورزشگاه آزادی 😳 ماشاااااالله میگفتن مردم بی دین شدن که!!! ایران کشور امام زمان 👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅یه لحظه با دقت به این جمله نگاه کن ؛ ✍اگه سر سفره افطار به مامانت بگی : مادرجون روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده. حتما میگه عزیزم ازشمام قبول باشه و کلی بهت محبت میکنه . حالا اگه سر افطار سرت رو بالا گرفتی و به امام زمان عج گفتی ؛ آقاجون روزت قبول باشه مطمین باش آقا هر جوابی بدن ، دعاشون در حقت مستجابه . من سر سفره افطار میگم اقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه اقا بفرمایند ؛ از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی 👈 این پیام رو اینقدر منتشر کنین که همه سر افطار با امام زمان عج حرف بزنن و به یاد حضرت مهدی باشن. ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
💠رمان #جانَم_میرَوَد 💠 قسمت #پنجاه_وشش چند روز از آن روز می گذشت... در این چند روز اتفاقات جدیدی بر
.جانَم.میرَوَد .پنجاه.وهفتم مریم شانه های مهیا را ماساژ داد _اینقدر گریه نکن مهیا با دستمال اشک هایش راپاک کرد _باورم نمی شه که چطور نازی همچین حرفی بزنه یعنی ۶سال دوستی، همشو برد زیر سوال _اشکال نداره عزیزم چه بهتر زودتر شناختی که چطور آدمی هستش هر چقدر ازش دور باشی به نفعته مهیا با یادآوری حرف های دوست 6سال زندگیش شروع به هق هق کرد ــ ا مهیا گریه نکن دختر مهیا را در آغوشش ڪشید _آروم باش عزیزم خیلی سخته ولی دیگه چیزیه که شده با صدای گوشی مهیا ،از هم جدا شدند مهیا گوشیش را برداشت _جانم مامان _پیش مریمم _سلامت باشی _هر چی .زرشک پلو _باشه ممنون گوشی را قطع کرد _مامانم سلام رسوند _سلامت باشه من پاشم چایی بیارم _باشه ولی بشینیم تو حیاط _هوا سرده _اشکال نداره _باشه مهیا پالتویش را تنش کرد کیفش را برداشت و به طرف حیاط رفت روی تخت تو حیاط نشست مریم سینی چایی را جلوی مهیا گذاشت _بفرمایید مهیا خانم چایی بخور مهیا چایی را برداشت محو بخار چایی ماند استکان را به لبانش نزدیک کردو مقداری خورد چایی در این هوای سرد واقعا لذت بخش بود مهیا _خب چه خبر _خبری بدتر از اتفاق امروز _میشه امروزو فراموش کنی بیا درمورد چیزای دیگه ای صحبت کنیم _باشه _رابطتت با مامانت بهتر شده _میدونی مریم الان به حرفت رسیدم من در حق مامان بابام خیلی بدی کردم کاشکی بتونم جبران کنم _میتونی من مطمئنم با باز شدن در صحبت دخترا قطع شد مریم با دیدن شهاب با ذوق از جایش بلند شد _وای شهاب اومدی به طرف شهاب رفت شهاب مریم را در آغوش ڪشید و بوسه ای بر سرش کاشت مهیا نگاه کنجکاوی به شهاب خسته و کوله پشتیش انداخت شهاب با دیدن مهیا شوکه شد ولی حفظ ظاهر کرد _سلام مهیا خانم _سلام مهیا خیلی خشک جوابش را داد هنوز از شهاب دلخور بود شهاب به طرف در ورودی رفت ولی نصف راه برگشت _راستی مریم جان _جانم داداش _در مورد قضیه راهیان نور دانش آموزان که گفتم یادت هست _آره داداش _ان شاء الله پس فردا عازمیم آماده باش _واقعا ؟؟ _آره شهاب سعی کرد حرفی بزند اما دو دل بود _مهیا خانم اگه مایل هستید میتونید همراه ما بیاید مهیا ذوق کرده بود اما لبخندش را جمع کرد _فکر نکنم... حالا ببینم چی میشه شهاب حرفی دیگه ای نزد و وارد شد ولی فضول شده بود و خودش را پشت در قایم کرد _خیلی پرویی تو... داداشم کم پیش میاد کسیو دعوت کنه اونم دختر بعد براش کلاس می زاری _بابا جم کن من الان اینهو خر که بهش تیتاپ میدن ذوق کردم ولی می خواستم یکم جلو داداشت کلاس بزارم شهاب از تعجب چشمانش گرد شد ولی از کارش پشیمان شد و به طرف اتاقش رفت _راستی مریم این داداشت کجا بود _ببینم اینقدر از داداشم میپرسی نمیگی من غیرتی بشم مهیا چندتا قند برداشت و به سمتش پرت کرد _جم کن بابا _عرض کنم خدمتتون برادرم ماموریت بود _اوه اوه قضیه پلیسی شد ڪه _بله برادر بنده پاسدار هستش _از قیافه خشنش میشه حدس زد _داداش به این نازی دارم میگی خشن _هیچکی نمیگه ماستم ترشه من برم ننم برام شام درست کرده _باشه گلم دم در با هم روبوسی کردن _راستی مهیا چادر الزامیه _ای بابا _غر نزن _باشه من برم ادامه.دارد...