💢سلام امام زمانم..❤️
الھـیعظـمالبلاء
نبودنـت،ھمـانبـلایعظیـماسـت؛
کـهزمینراتنـگکـرده!
امـا
جـدا افتـادنعیـبنیسـت!
جـدا مانـدنعیـباسـت!
#اللهمعجللولیکالفرج
سلام صبحتون مهدوی
🌸الـهـی
✨صبح را با زمزمه
🌸یاد تو آغاز می ڪنم
🌸ڪه تنها تویی
✨معبـد آرزوهای
🌸دست نیافتنی من
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
📗#داستان_واقعی
خواندنی و بسیار مهم
تقصیر شماست...!
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربههایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل میكرد و این گفتهها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان میگفت: یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد نیكسون - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان، كلاسها در آمفی تئاتر برگزار میشد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن میآمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را میپرسید.
در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیهالسلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه انگلیسی #نهجالبلاغه را تهیه كردم و هفتههای بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفتوگویی پیش نیامد و من هم تصور میكردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم، در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد. با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم، با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفتهاش، بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامهای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت میبینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک خودسوزی یک جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: میدانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپیگری و موسیقیهای اعتراضی و آسیبهای اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را میشنیدم و با خود میگفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهجالبلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علیبنابیطالب، به مالک اشتر را كپی گرفتهام و هر روز میخوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور میكنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و میپرسد: این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامهای برای اداره حكومت بنویسند، نمیتوانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: میدانی درد امثال این جوان كه زندگیشان به نابودی میرسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمیشناسند!
آری، تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشتهاید و پیام علی را به این جوانان نرساندهاید! دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است.
این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره باران غدیر در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت علیبنابیطالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: شما در معرفی امام علی و نهجالبلاغه موفق نبودهاید! باید پیامهای امام علی را چون سیمكشی برق و لولهكشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند.
✨به عشق امیرالمومنین نشر دهید...
🌟آیت الله محمد شجاعی (ره):
قَالَ🌟 أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين (ع)💎«إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ»
💎 آن چيزي كه مردم را جمع ميكند، انسانها را باطنا دور و بر هم جمع ميكند «الرِّضَا وَ السَّخَطُ» رضا و سخط است
انسانها در باطن دو دسته هستند
اهل معروف، و اهل منكر.
جمع اهل معروف، جمع اهل منكر. علي (سلام الله عليه) اينجا يك ضابطهي كلّي بيان ميفرمايد. ميفرمايد انسان با رضا و سخط وارد اين جمع يا آن جمع ميشود.
💮اگر شما دوستدار معروف و ناخشنود از منكر بوديد به آن دسته وارد ميشود. اگر اينطور نبود انسان به دستهي ديگر وارد ميشود. «إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ» بيان خيلي پرمعنايي است.
💮 هر كسي به امري راضي باشد «فَقَدْ دَخَلَ فِيه» در آن داخل شده است «وَ مَنْ سَخِطَه» هر كسي از امري ناخشنود باشد «فَقَدْ خَرَجَ مِنْه» از آن خارج شده است.
💮انسان به هر كاري راضي شد در آن كار داخل است. از هر كاري ناراضي شد از آن كار خارج است. بيان كلّي است. هم در جانب معروف اين درست ميآيد و هم در جانب منكر. به منكري راضي شديد در منكر و جمع منكر داخل شدهايد. خير به معروفي راضي شديد به جريان معروف و جمع اهل معروف داخل شدهايد.
💮از معروفي ناراضي شديد از آن كنار رفتيد و از آن جمع كنار رفتيد، از منكري ناراضي شديد باز از آن كنار رفتيد. رضا و سخط. بيان كلّي است. به همديگر خلط نشود. هم در باب معروف درست است و هم در باب منكر.
💮حتّي در روايتي ديدم كه اگر كسي الآن بشنود رسول الله چه كرده است، تك تك كارهاي رسول الله را ميشنود ، اگر به آنها خشنود و خوشبخت نباشيم عين صريح اين روايت است كه در آتش هستيم. چون از معروف و جمع معروف با خشنود نشدن خود كنار كشيديم.
💮بايد خشنود باشيم همچنین از نقطه مقابل یعنی آن يكيها هم بايد ناخشنود باشيم. دقّت بكنيد.
💮با اين بياني كه گفتنم بيتفاوتي هم ضرر دارد. انسان باید به معروف خشنود باشد از منكر ناخشنود. بيتفاوتي هم نسبت به هم معروف و هم نسبت به منكر خطرناك است.
💮بيتفاوت هم بوديد مضرّ است. یعنی از منکر نه ناراحت بشويد نه خشنود باز مضرّ است. اصلاً بايد در جانب معروف خشنود ، در جانب منکر ناخشنود باشيد. حتّي در خصوص اصحاب يكي از انبيا هست كه خدا بر آنها عذاب فرستاد فرمود 40 هزار نفر از اينها را به حساب اينكه اهل منكر هستند اين عذاب را به سوي آنها فرستادم. 60 هزار نفر ديگر آنها را هم با اينها گرفتار عذاب دنيوي كردم به حساب اينكه اينها «لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِهِ» آنچه كه من نسبت به آن غضبناك بودم آنها غضبناك نبودند. فلذا اينها هم بايد مشمول عذاب بشوند. بنابراين انسان بايد به غضب حق غضبناك بشود و با خشنودي حق خشنود بشود.
✅️ #مجله_علمی_نکتههای_ناب_مهدوی
حکایت اخلاقی ناب و آموزنده
مشهور است مرحوم
طبرسی سکته عارض شد
و به گمان اینکه وفات کرده او را غسل داده،
کفن و دفن نمودند،
چون به هوش آمد خود را در میان کفن و در قبر دید،
متوجه شد،
سکته کرده و او را اشتباهاً دفن کردهاند،
راه نجاتی نداشت تا خود را از این گرفتاری نجات دهد نذر کرد اگر خداوند قادر متعال از این بند نجاتش دهد،
یک دوره تفسیر قرآن بنویسد.
اراده خداوند چنین تعلق گرفت که یک نفر دزد معروف به این فکر افتاد شب موقعی که همه خوابند
و قبرستان هم خلوت است،
بیاید قبر طبرسی را بشکافد و کفنش را بردارد،
وقتی آمد قبر را شکافت رسید به لحد و روی لحد را برداشت کفن را باز کرد،
ناگاه شیخ دست او را گرفت،
آن مرد از دیدن این حال بسیار ترسید،
شیخ شروع کرد به حرف زدن با او،
وحشت کفن دزد زیادتر شد. شیخ فرمود:
نترس من مرده نیستم،
بلکه زندهام به علت سکته مرا آوردهاند دفن کردهاند،
اکنون به هوش آمدهام، خداوند تو را وسیله نجات من قرار داد
. آن شخص از حرفهای آن مرحوم اطمینان خاطر پیداکرده و قلبش آرام گرفت و چون شیخ از شدت ضعف نمیتوانست راه برود،
مرد او را به دوش گرفته به منزل شیخ آورد.
شیخ خلعت و مال زیادی به آن مرد داد کفن دزد به دست شیخ توبه کرد و آن کار قبیح را ترک نمود.
پس از آن شیخ به نوشتن مجمعالبیان مشغول شد الحق، تفسیر خوبی نوشته است،
خداوند مسببالاسباب،
آن دزد را وسیله نجات شیخ از آن گرفتاری عجیب قرار داد، شیخ نیز وسیله و اسباب توبه کفن دزد شد که به این وسیله از عمل شنیع دزدی و نباشی خلاص شده و عاقبت امرش ختم به خیر شد.
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 توصیههای مهم استاد شجاعی برای دهه آخر رمضان.
#استاد_شجاعی
#کلامبزرگان
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سجاد اهل شیراز فلج مادرزادی بودی
در نجف شفا گرفت.
امیرالمؤمنین به خوابش اومد
شفا دادن برای علی علیه السلام بچههاش کاری نداره
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇