eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
174 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
103 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ هر چیزی در طبیعت مزاج داره! مزاج ساعت های مختلف روز چیهء 🔸سیدمحمدباقرحسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امام زمانم❣ ☀️صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم 🤲 🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان امام زمان(عج)♥️ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای چهاردهم صحیفه سجادیه به نیابت از شهدا و اموات
➕بندر پهلوی در آتش سوخت ➕حریق ، ۵۰ کارخانه و مغازه را سوخت و خسارات سنگینی به جای گذاشت. 📚روزنامه اطلاعات ۸ آذر ۵۶ 🔅قابل توجه‌ طرفدران پهلوی که در حال حاضر طعنه به آتش سوزی دیروز بندرعباس می زنند و بجای همدردی از آب گل آلود ماهی می گیرند
5.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه رکن ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حجت الاسلام: 🎙
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔻اطفاء حريق اسكله شهيد رجايى با استفاده از تکنیک كيسه‌ هاى پودر ‌‌ ‌
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥جلو زبونت یگیر... 🎙استاد دانشمند
جوان بی ادب ✍️گروهی از جوانان در فصل سرسبز بهار ، با اسباب و اثاثیه برای تفریح و غذا خوردن ، به صحرا رفتند. سفره غذا را در چمن صحرا گستردند و مشغول خوردن ناهار شدند. در این هنگام ، پیرمردی روستایی از راه رسید . گفتند:" خوب است برای سرگرمی و خوشگذرانی ، کمی او را مسخره کنیم." یکی گفت:" پیرمرد! طاعت شما قبول باشد ، خبر دارم که این ماه به استقبال رمضان رفته ای!" دیگری گفت:" اگر هم روزه نبودی ، نمی توانستی با ما روی زمین غذا بخوری ؛ چون اتوی شلوارت خراب می شد!" خلاصه ، هریک با شوخی های نیشدار ، او را آزردند. وقتی از خنده آرام گرفتند ، پیرمرد گفت:" اگر شما به روستای من می آمدید ، بهتر از این پذیرایی می کردم." جوانان پرسیدند:" روستای شما کجاست؟" من صاحب غنی آبادام . اگر بدانید چه جای خوش آب و هوایی است! تا این جا پنج فرسنگ راه است ؛ بیایید صفا و سرسبزی واقعی را تماشا کنید هزار میش و گوسفند دارم ، در این دهات هیچ کس گاوهای مرا ندارد. بیایید از آن نان های شیرمال و ماست های بهشتی بخورید ، بیایید ، میهمان من هستید...! لحن جوانان عوض شد. آهنگ صدا و معنای نگاه ها تغییر کرد . گفتند: " بفرمایید با ما ناهاربخورید." پیرمرد غذای مفصلی خورد و گفت:" من نمک نشناس نیستم و حق احسان را بی جواب نمی گذارم. به جای این طعام چرب که با شما خوردم ، نصیحتی پدرانه می کنم ، بپذیرید که اجر دنیا و آخرت خواهید برد: "همه کس را صاحب غنی آباد فرض کنید و با همه مودب باشید ، اما من به خدا ، جز این لباس ژنده (کهنه)، در این دنیا هیچ ندارم!"