6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 روایت آیت الله مرعشی نجفی از عنایت ویژه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به زائران حرمشان💚
#میلاد_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه
داستان کوتاه.
چند سال پیش که بنده ساکن شهر مقدس قم بودم
وضع مالی چندان مناسبی نداشتم.
وضع معیشتی به جایی رسید که حتی پول خرید چند تخم مرغ برای شام هم نداشتیم از طرفی دوستم قرار بود فردا بیاید قم جهت زیارت.
قرار بود یک شب درخانه ما بماند.
بنده خیلی ناراحت بودم.
رفتم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ویک مقداری درد ودل کردم وگفتم خانم بنده دراین شهر غریبم وجز شما کسی راندارم و...
یک ساعت بعد برادرم زنگ زد گفت به حسابت یک میلیون پول زدم.
خداشاهد هست دوماه بود که برادرم کلا به بنده زنگ هم نزده بود.
این چیزی به غیراز عنایت حضرت نبود.
السلام علیک یافاطمة المعصومه.
#میلاد_بانوی_قم
#لحظه_دیدار
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چطور وحشت و تنهایی شب اول قبر را از بین ببریم؟!
🎤حجه الاسلام رفیعی
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمازی بینظیر جهت حاجت روایی در روز پنجشنبه🤲🏻
✍کانال تجربیات خانوم خونه
🌺🌺
🗓امروز 11 اردیبهشت 1404
🌷 #44_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
به گوش ای همه عالم!خدا بشیرشماست
محیط ارض وسما صحنۀ غدیرشماست
نگــه در آینــه ی آفــرینش اندازیـــد
تجلــی علــوی در رخ منیــر شمــاست
#حیدر_ڪرار🌺🍃
#اسدالله_غالب🌺🍃
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من کارشناس مامایی هستم، اینکه تو ۲۶ سالگی یه پسر ده ساله دارم یک دستاورده که دارم با چشم میبینم
میگفتن تو رو بخاطر فقر و بیسوادی زود شوهر دادن
پدر و مادر من تحصیلکرده هستند
پدرم وکیل و مادرم دانشجوی دکتری
به من اعتماد کردند و من در ۱۵ سالگی ازدواج کردم
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴روایت رهبر انقلاب بوسیدن دست کارگر توسط پیامبر اسلام(ص)
یازدهم اردیبهشت، روز کار و کارگر
#داستان
*مرد شدن شاید تصادفی باشد ، اما مرد ماندن و مردانگی ، کار هر کسی نیست....!!!* 🌹
*بهرام گرامی ، معروف به "بهرام قصاب" ، میلیاردر ایرانی که بزرگترین کوره آجر پزی خصوصی در منطقه "تمبی" مسجدسلیمان را با بیش از ۲۰۰ هزار سفال و آجر ، وقف خیریه کرده است....!!!*
♦️ *او داستان جالبی از زمانی که در فقر زندگی کرده است ، بازگو میکند....!!!*
🔸 *میگويد : من در خانوادهای بسیار فقیر و در روستای "گلی خون" در حوالی "پاگچ امام رضا" زندگی میکردم .*
*هنگامی که از بچههای مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو "یک ریال" با خود بیاورند ، خانوادهام به رغم گریههای شدید من ، از پرداخت آن عاجز ماندند....!!!*
*یک روز قبل از اردو ، در کلاس به یک سؤال درست جواب دادم و معلمِ من که از اهالی "کلگیر" بود و از وضعیت فقرِ خانواده ما هم آگاه بود ، به عنوان جایزه به من "یک ریال" داد و از بچهها خواست برایم کف بزنند، غم وغصه من ، تبدیل به شادی شد و به سرعت با همان "یک ریال" در اردوی مدرسه ثبت نام کردم....!!!*
*دوران مدرسه تمام شد و من بزرگ شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار ، ثروت زیادی هم به دست آوردم و بخشی از آن را وارد اعمال خیریه نمودم، در این زمان به یاد آن «معلم کلگیری» افتادم و با خود فکر میکردم که آیا آن "یک ریالی" که به من داد ، صدقه بود یا جایزه....؟؟!!*
*به جواب این سئوال نرسیدم و با خود گفتم : نیتش هرچه که بود ، من را خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن "یک ریال" چه بود . تصمیم گرفتم که او را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد ، او را در بازار "نمره یک" یافتم . در زندگی سختی به سر میبرد و قصد داشت که از آن مکان هم کوچ کند....!!!*
*بعد از سلام و احوال پرسی به او گفتم : "استاد عزیز ، تو حق بزرگی به گردن من داری" . او گفت : "من اصلاً به گردن کسی حقی ندارم" . من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت : "لابد آمدهای که آن "یک ریال" را به من پس بدهی"...؟؟ گفتم : " آری" و با اصرار زیاد ، او را سوار بر ماشین خود کردم و به سمت یکی از ویلاهایم در "چم آسیاب" به راه افتادم .*
*هنگامی که به ویلا رسیدم ، به استادم گفتم : "استاد ، این ویلا و این ماشین را باید به پاداش آن" یک ریال" از من قبول کنی و مادام العمر هم حقوق ماهیانه ای نزد من خواهی داشت" . استاد که خیلی شگفت زده شده بود گفت : "اما این خیلی زیاد است" .*
*من گفتم : "به اندازه آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی نیست" . من هنوز هم لذت آن شادی را در درونِ خودم احساس میکنم....!!!*
*مرد شدن ، شاید تصادفی باشد ، ولی مرد ماندن و مردانگی ، کار هر کسی نیست....!!!*
*ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ....!!!*
*اما ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" باشند....!!!*
*که ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭت است....!!!*
*ﻭ اما ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ ...!!!؟*