eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
161 دنبال‌کننده
10هزار عکس
7.5هزار ویدیو
109 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 فرازی از وصیتنامه شهید قربانعلی شرفخانلو چون بدون زیارت و با آرزوی کربلا از این دنیا می روم خواهش میکنم که ان شاءالله بعد از آزادای کربلا، عکس مرا به عنوان زائر امام حسین(علیه السلام) بزرگ آموزگار شهادت؛ به کربلا برده و در زیر پای امام (علیه السلام) نصب نمایید و در زیرش جمله «با آرزوی زیارت تو شهید شدم یا حسین علیه السلام» را بنویسید. ۱۱
💟 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : 🔥 بیشترین را در روز قیامت آن مردمی دارند که بیشتر سخنان بیهوده می گویند.
ڪه  گردی بر دلتان پیدا می شود یڪ《سبحان الله》بگویید آن گرد ڪنار می رود . هر وقت خطایی انجام دادید ‌《استغفرالله》بگویید که چارہ است. هر جا هم نعمتی به شما رسید 《الحمدلله》بگویید چون شکرش را به جا آوردی گرد نمی گیرد . با این سه ذڪر باخدا صحبت ڪنید. صحبت ڪردن با خدا غم و حزن را از بین می برد ... اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج ³¹³شُهَــدایـےبـاشـیمـ↯💛⃟ ⃟⃟ ⃟🌻
به زبون خودمونی: زود قضاوت نکن، عجولانه به آدما انگ نزن، چون همون حرفی که به ناحق پشت سر بقیه می‌زنی، یه روزی برمی‌گرده و به خودت می‌خوره!.. ۳۵
✨خانه، وقتی خانه است که دل‌ها آرام باشند. گاهی یک لبخند ساده، خستگی روز را می‌برد. همین که یکی حواسش به دیگری باشد، زندگی جان می‌گیرد. حضرت فاطمه (س) در کنار حضرت علی (ع) همین‌گونه بود؛ همراه، نه منتظر. نه با حرف‌های زیاد، که با نگاهی پر از فهم. آرامش از همین فهمیدن‌ها شروع می‌شود. جایی که عشق، به شکل احترام جلوه می‌کند.
✨محبت یعنی دیدن، پیش از آنکه دیگری چیزی بگوید. حضرت فاطمه (س) خستگی حضرت علی (ع) را می‌فهمید بی‌آنکه بشنود. در نگاهش، آرامش بود نه توقع. او نشان داد همسری یعنی همدلی در سکوت و احترام. زندگیِ مشترک، مسابقه نیست؛ مسیرِ باهم‌بودن است. وقتی دو دل برای یک هدف می‌تپند، سختی معنا ندارد. همین، راز ماندگاری یک زندگی است.
📗شیخ ارده شیره ▪️در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره. جهت معروف شدن به این نام بود که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت. آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت. در حقیقت تارک دنیا بود. ▫️یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید. صبح که برای نماز بلند شد دید برف زیادی آمده و پشت در را محکم گرفته. شیخ هر کاری کرد در باز نشد و در میان مقبره ماند. از طرفی وسیله وضو حتی وسیله تیمم هم نبود چون مقبره با گچ و سیمان و سایر مصالح ساختمان پوشیده شده بود. نزدیک طلوع آفتاب شد دید نمازش قضا می شود با همان حال بدون وضو و تیمم صحیح نماز را خواند. ▪️بعد از نماز و دست به دعا بلند نمود و از روی مزاح به عرض کرد: ▫️خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی من چیزی نگفتم قبول کردم.گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم. گاهی نان و ارده شیره دادی شُکر کردم گاهی هم نان دادی اصلا خورش ندادی باز هم قبول کردم پس خدایا تو هم امروز این یک نماز بی طهارت مرا قبول کن و مرا مواخذه نکن. ▪️بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش او را در خواب دید و پرسید خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ ▫️گفته بود: خدا مرا به واسطه همان یک نماز بخشید.