eitaa logo
سبزپوشان
504 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
25.3هزار ویدیو
127 فایل
فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
چند گامی میروم، هر یک قدم می‌ایستم تا که شاید باورم گردد که دیگر نیستم خاطراتم یک به یک در پيش چشمم تازه شد چند گامی را عقب برگشتم و بگریستم گریه‌ام از حسرت آن خاطرات کهنه نیست گریه کردم چون نفهمیدم که آخر کیستم سایه‌ای، در سایه‌ای، در سایه‌ای پنهان شده من همانم که میان سایه با خود زیستم ای دریغا من، دریغا من، که صد افسوس من کاش یک دم فرصتی باشد بفهمم چیستم...
💎آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): من هیچ ذلّتی را بالاتر از این ندیدم؛ که دلم به کسی مشغول باشد، که دلش از محبت من خالیست. 📗تنبیه‌الخَواطر، ص۱۶
🌺🌼 داستان شب🌼🌺 سلام و ارادت؛ شبتون بخیر و شادی....؛ وجودتون بسلامت......؛ الهی خیر ببینید و عاقبت بخیر باشید...؛ الهی آمین ................................. داستان امشب را تقدیم میکنم. ۱۴۰۲/۰۲/۲۳ "استجابت دعای در حق دیگران" داستانسرایان راست گفتار آورده اند: در عهد ماضی و در دور دست ؛ "کشتی" در طوفان شکست و "غرق شد." فقط "دو مرد" توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و "نجات یابند." دو نجات یافته دیدند هیچ کاری نمی توانند بکنند، با خود گفتند؛ "بهتر است از خدا کمک بخواهیم." بنابراین دست به "دعا" شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر "مستجاب" می شود؛ هرکدام به گوشه ای از جزیره رفتند... "نخست،" از خدا "غذا" خواستند؛ فردا "مرد اول،" درختی یافت و "میوه ای" بر آن، آن را خورد. اما "مرد دوم" چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول از خدا "همسر و همدم" خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، "زنی" نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا "خانه، لباس و غذای بیشتری" خواست، فردا، به صورتی "معجزه آسا،" تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت. دست آخر، مرد اول از خدا "کشتی" خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در سمت او "لنگر" انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از "جزیره" برود و مرد دوم را همانجا "رها" کند..! پیش خود گفت: مرد دیگر حتما "شایستگی" نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است! زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید: «چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟» مرد پاسخ داد: «این همه نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام. درخواست های همسفرم که پذیرفته نشد. پس چه بهتر که همینجا بماند.» آن ندا گفت: اشتباه می کنی! تو مدیون او هستی... هنگامی که تنها "خواسته او" را اجابت کردم، این "نعمات" به تو رسید... مرد با تعجب پرسید: «مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟» * و آن ندا پاسخ داد: «از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..» * .................................. بله عزیزانم؛ * شاید داشته هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی خواستند و فقط برای ما دعا می کردند... ممکن است همه موفقیت و ثروت و هر چیز دیگر که داریم را... خودمان بدست آورده باشیم اما : "مدیون آن دو فرشته ای" باشیم که ما را بزرگ کردند؛ دعایمان کردند و همواره از خدا برایمان بهترین ها را خواستند هر چند ممکن است خودشان نداشتند... * (پدر و مادر) شبتون خوش و برقرار ♥️ 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 👓 شما به این صلابت رهبری و گفتن: تهران نه!!! گوش بده! ❗️ بی‌چاره کسایی که تو را نمی‌شناسند؛ و چشمهای کورشون نمی‌بینه چطور جنگ را از مرزهای ایران بردی وسط تل‌آویو! تهران نه! یعنی حتی زمین کارزار رو هم خودمون تعیین می‌کنیم!