علی بن مهزیار نقل می کند:
من بیست مرتبه به حج بیت الله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(ع) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمی شوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاری هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم.
شبی در عالم خواب شنیدم کسی می گوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی.
آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیده ام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر می کردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم.
پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم. در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم.
آنگاه به سمت عسفان و از آنجا به مکه رفتم و چند روزی در آنجا ماندم و به طواف خانة خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشة مسجدالحرام تنها می نشستم و فکر می کردم. گاهی با خودم می گفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیده ام.
شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه می رود و در اطراف خانه خدا طواف می کند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را می شناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شب ها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند می نالید و اشکش پیوسته جاری بود.
آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را می شناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به طوری که لباس هایش از سیلاب اشک تر شد.
آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن می دهد، خداوند به تو اذن می دهد. به محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید.
من با خوشحالی فوق العاده ای به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاری پیش آمده. که باید چند روزی به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا می زند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود.
پرسید آیا چیزی می بینی؟ گفتم: آری تل ریگی می بینم که خیمه ای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد.
سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شود که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع می گردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدین جا راه نمی یابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمی رود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد.
وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به سویش رفته و خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. دیدم حضرت(ع) بر جایی نشسته اند، قدشان مانند چوبة درخت بان بود و پارچه ای بر روی لباس پوشیده که قسمتی از آن را روی دوش مبارک انداخته اند. اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان سرخ نبود. قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاک سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود. بلکه متوسط القامة، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روی عنبر کوبیده شده بود. وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم.
فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
گفتم: توبه، توبه، عذر می خواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.
سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می کنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود می شدند به جز خواص شیعه؛ همان هایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.
سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟
فرمودند: پسر مهزیار، پدرم ـ ابومحمد(ع) ـ از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوه های سخت و بیابان های هموار نمانم. به خدا قسم، مولای شما امام حسن عسکری(ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر می برم تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.
عرض کردم: آقا چه وقت قیام می فرمایید؟ فرمودند: موقعی که راه حج را بر روی شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند.
عرض کردم: یابن رسول الله این کجا خواهد بود؟
فرمودند: در فلان سال، دابةالارض، در بین صفا و مروه قیام کند در حالی که عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی شرّ سوق دهد... به سوی کوفه می آیم و مسجد آن را ویران می کنم و طبق ساختمان اول، آن را بنا می کنم و ساختمان هایی را که ستمگران ساخته اند خراب می نمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام می دهم و به مدینه می روم، حجره (اطاق خاص حضرت رسول(ص)) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون می آورم و دستور می دهم آنها را با بدن های تازه به کنار بقیع بیاورند. به دو شاخة خشکیده امر می کنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیلة آن دو آزمایش می شوند، امّا سخت تر از آزمایش اول. منادی از آسمان صدا می زند! ای آسمان! نابود کن. و ای زمین! بگیر. در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمی ماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد.
عرض کردم: مولای من! بعد از آن چه می شود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، بعد این آیه را تلاوت فرمود:
ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر نفیراً1
پس (از چندی) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاری دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر کردیم.
علی بن مهزیار گوید: چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش می کردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم.
امام(ع) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم، و همیشه به یاد آن حضرت و محبت های ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم.
امروزه، بیش از هر زمان نیازمند معرفت دربارة مهدی آل محمد(ع)، مأموریت بزرگ و الهی شان و جایگاه «مردان زمینه ساز» آن انقلاب جهانی هستیم.
مأموریت سفینة انقلاب اسلامی، قرار گرفتن در مدار «زمینه سازان و یاری دهندگان» است و ناگزیر به شناسایی همة شرایط و مقتضیات این «مدار ویژه» در عصر غیبت حجت حقّ.
این معنا را همة مردانی که کسوت «طراحی خطوط استراتژیک» و «مبلغان این خطوط» در شیعه خانة امام زمان(ع) بر تن کرده اند، بیش از عموم مردم، باید درک کنند.
استراتژی هزار خنجر علیه ایران، عوامل و راهکارهای آن
🔹 بنظر میرسد تحولات اخیر منطقه خصوصا شرایط افغانستان و اقدامات باکو بیش از هر چیز در راستای استراتژی هزار خنجر باشد که صهیونیستها اخیرا از آن پرده برداشتند. در حقیقت شرایط منطقه به جایی رسیده است که حرکت در سایه و پنهانی دیگر پاسخگوی نیاز آمریکا و اسرائیل نیست و ظاهرا هر چه لازم بوده که در خفا صورت پذیرد به انجام رسیده و یا امکان انجام آن دیگر نیست، پس ضرورتی برای اخفای نیات و اهداف نیز نمیباشد. به همین دلیل است که آمریکاییها چنین آشکار ، طالبان را به قدرت رسانده و مسلح میکنند و دولت باکو و ترکیه نیز بر خلاف سال گذشته که تغییر ژئوپلیتیک در منطقه را انکار میکردند و هدف خود را آزادی قره باغ ميخواندند چنین آشکار از تغییر مرزها سخن میگویند.
در حقیقت آمریکاییها تمام توان نیابتی خود را بخدمت گرفتهاند تا با ضربات متوالی و پیاپی ایران بزرگ را دچار خونریزی نمایند تا به خیال خود بدون دادن هزینه سنگین این قدرت بزرگ را از پای اندازند و این معنای استراتژی هزار خنجر است. وقتی که قدرت حریف زیاد است و اقدام مستقیم علیه وی هزینهای سنگین دارد و به نوعی ناممکن است، پس ناچار باید ضربات کوچکتر و متوالی را آنچنان تداوم بخشید تا حریف ضعیف شده و از پای بیفتد. این سناریو اکنون به شکل میدانی از طریق نایبان منطقه ای در حال اجرا است ولی لازمه آن این است که دستهای ایران برای عکس العمل بسته باشد و این نکته مهمی است که آمریکاییها با برجام بدنبال آن بوده و هستند.
✅به نظر میرسد عملکرد درست در قبال هزار خنجر اجتناب از درگیری همزمان در چند جبهه باشد، در عین اینکه ضربات وارده حتما با عکس العمل متناسب و هوشمند یک به یک پاسخ گیرد تا عوامل منطقهای اطمینان یابند که در برابر هر اقدام هزینه لازم را میپردازند.
اقدام هوشمند لزوما به معنی هیاهو و رجزخوانی نیست (اگرچه در شرایطی این هم ضروری است)، اما نیازمند طراحی و دقت برای کارایی و احتراز از خطر درگیری مستقیم تا حد ممکن است، اگر چه باید نشان دهیم که در صورت لزوم آماده رویارویی نیز هستیم. این نکته کاملا مهم باید برای همه روشن شود که به هرحال ضربات بی پاسخ نمیماند و البته روشن است که در شرایط کنونی اگرچه هر اقدامی برای همه از جمله ما هزینه زا است اما مماشات بیش از حد نیز میتواند به پیشروی طرح هزار خنجر و از دست رفتن توان مقابله و مقاومت منجر گردد.
چرا جمهوری اذربایجان و ترکیه با این که از اقتدار نظامی ایران با خبر هستند و میدانند توان رویارویی با ایران را ندارند این حماقت بزرگ را کردند؟اگر بگوییم دلخوش به وعده های اسراییل بودند مطمینا هیچ ادم عاقلی بعد از بدعهدی های غربی ها و اسراییل دلخوش به وعده نمیشوند. ایا دلیلی غیر از این دارد که جرات پیدا کردند راه را بر روی ایرانیان ببندند؟
متأسفانه آذربایجان و ترکیه با تحلیل نادرست و اشتباه محاسباتی مجری اهداف امریکایی صهیونیستی در بی ثبات نمودن منطقه قفقاز با هدف مهار ایران هستند. پروژه ناامن سازی منطقه قفقاز به دنبال بی ثبات نمودن مرزهای شمالی ایران و در نهایت مهار آن است و در این راستا گروهی از جنگجویان تروریست خارجی از جمله عناصر داعش،جبههالنصره و پ.ک.ک به منطقه منتقل شدند تا با توجه به کاهش درگیری در سوریه، زمینبازی جدیدی برای اهداف خاص فراهم شود.
ایجاد تنش و اختلاف میان ایران و آذربایجان و درگیر کردن دستگاه محاسباتی ایران به کشورهای کوچک مانند آذربایجان که در دایره تهدید نظامی علیه ایران نمی گنجند، هدف استراتژیک آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.
در شرایطی که آمریکا بر روی مهار چین متمرکز شده و در حال کاهش حضور نظامی خود در منطقه غرب آسیا است، برخی وظایف خود را به کشورهای دیگری مانند ترکیه محول کرده و این کشور با هدف افزایش قدرت و کسب هژمونی منطقه ای در رقابت با ایران، محاصره اقتصادی، امنیتی و اطلاعاتی ایران را در دستور کار خود قرار داده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفاع از حقوق حیوانات
🔸 گزارش تفریغ بودجه سال ۱۳۹۹ که بخش هایی از آن در مجلس شد، نشان می دهد:
1️⃣ ۱۲۴ مدیر دولت روحانی دوشغله بودند.
2️⃣ دولت فقط ۲۸ درصد احکام قانون بودجه را رعایت کرده و در اجرای ۷۲درصد دیگر تخلف داشته است.
3️⃣ دولت بر خلاف برنامه توسعه، در سال گذشته ۳۵هزار میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی برداشت کرده، بی آن که صرف حمایت از تولید شود.
4️⃣ دولت از بیش از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان معوقات مالیاتی، اغماض و چشم پوشی کرده است!
✅ گوشه ای از کارکرد و کارنامه این دولت عبارت است از:
1️⃣ تحمیل رکود به بخش های پیشران تولید از جمله مسکن،
2️⃣ تشدید بدکارکردی نظام بانکی و تورمسازی آن،
3️⃣ حذف سامانه های شفافیتساز مثل کارت سوخت و طرح ایران کد و شبنم،
4️⃣ بیمبالاتی نسبت به راهاندازی «سامانه جامع تجارت»،
5️⃣ کوتاهی در مقابل اقتصاد زیرزمینی چند صد هزار میلیاردی و فرار مالیاتی 30 هزار میلیارد تومانی،
6️⃣ فساد دهها هزار میلیارد تومانی در واگذاری ده ها شرکت و کارخانه،
7️⃣ دهها هزار میلیارد تومان اختلاس و فساد در برخی بانک ها، پتروشیمی، صندوق ذخیره فرهنگیان و...،
8️⃣ واگذاری رانت های هنگفت با حراج 60 تن طلا (سکه) و 18 میلیارد دلار ارز دولتی.
9️⃣ بیش از نُه برابر کردن حجم نقدینگی، که عمدتا به نابودی تولید و اشتغال پرداخته است.
🔴 گزارش دیوان محاسبات از خسارات واعظی و آذری جهرمی به بیتالمال!
🔹 دیوان محاسبات کل کشور در گزارش تفریغ بودجه سال ۱۳۹۹با اشاره به برخی تخلفات وزارت ارتباطات در دولت روحانی که محمود واعظی و محمدجواد آذری جهرمی، وزیر بودند، نوشته است: در رسیدگی از عملکرد وجوه اداره شده وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات که به منظور کمک به سرمایهگذاریهای خطرپذیر، ایجاد کارورهای ارائهکننده خدمات الکترونیکی در کلیه بخشها و حمایت از طرحهای توسعهای اشتغالآفرین از سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۹ مبلغ ۳۳۰ میلیارد تومان از منابع مذکور در حسابهای بانک (صندوق) های عامل رسوب و انباشته گردیده که این رویه منجر به کاهش ارزش واقعی منابع به دلیل تورم بالای سنوات اخیر و بالا رفتن هزینه فرصت از دست رفته برای منابع (سرمایه) دولت گردیده است.
🔹 در بررسی از منابع و مصارف شرکت سهامی ارتباطات زیرساخت مشخص گردید بخشی از مطالبات شرکت به مبلغ ۳۳ میلیارد تومان بابت ارائه امکانات مخابراتی و مبلغ ۳.۴۴۳.۴۲۵ یورو درخصوص قراردادها و توافقنامههای مبادله شده با شرکتهای طرف قرارداد برخلاف مفاد قراردادها و تفاهمنامههای منعقده در موعد مقرر وصول نشده است.
🔴آزادی آذری جهرمی با قرار تامین کیفری
🔹سخنگوی قوه قضاییه: وزیر سابق ارتباطات با شکایت جمعی از مردم و چند دستگاه اجرایی به اتهام نشر اکاذیب با قصد تشویش اذهان عمومی، استنکاف از دستور قضایی و استنکاف از اجرای اوامر حکومتی مقامات قانونی، پروندهای در دادسرای فرهنگ و رسانه تشکیل شده است
🔹 این فرد احضار و تفهیم اتهام شده و با قرار تامین کیفری آزاد شده است. در آن مرحله، آخرین دفاع از این فرد اخذ نشده بود. بعد از آن، مجددا شکایت دیگری به دادسرا واصل شد و پرونده در جریان رسیدگی است/
♨️خارج از ولایت
🔻 پیام تسلیت فرزند محمود امجد از جانب پدر به مناسبت مرگ بنی صدر خیانتکار
انا لله و انا الیه راجعون
از سید ابوالحسن بنی صدر آن چه برای ما، «ما نسل انقلاب بهمن 57» به یادگار ماند، استقلال و اجنبی ستیزی آن زنده یاد بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!
بنده و حضرت والد معزز به خانواده داغدار آن مرحوم و همه دوستان و ارداتمندان ایشان تسلیت عرض می کنم.
محمود امجد_محمد امجد
🔻 کسی که دستش را از دست ولی فقیه بیرون بیاورد، لاجرم دستش را در دست شیطان و ایادیش خواهد گذاشت.
🔻امجد و فرزندش کسی راتمجید می کنند که با کوله باری از خیانت به مردم و تاریخ ایران، از دنیا رفت و به عبرتی برای تاریخ تبدیل شد.
🔴توصیههای سلوکی علامه حسنزاده آملی
یک. قرائت مستمر و انس همیشگی با قرآن:
«هر اندازه که به قرآن نزديک شوى، به انسان کامل نزديک شدهاى، به حظ و بهرهات از قرآن بنگر! حقايق آن، درجات ذات و مدارج عروجند.»
دو. دائم الوضو بودن:
«اى دوست! بدان که، وضو نور است و دوام در طهارت، تو را به عالم قدس ارتقا دهد. و اين دستور عظيم النفع، نزد اهلش مجرب است؛ بر تو باد مواظبت بر آن.»
سه. قلت طعام:
«اى دوست! طعام بسيار، قلب را میميراند و باعث طغيان و لجام گسيختگى خواهد شد. گرسنگى از اجلّ خصال مومن است.»
چهار. قلت کلام:
«رسول خدا (ص) فرمود: «جز به ذکر خدا، زياده مگوييد، چه سخن بسيار که در آن ذکر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد.»
پنج. محاسبه نفس:
امام کاظم(ع): «کسى که هر روز به محاسبة نفس نمیپردازد، از ما نيست: اگر عمل نيکويى از او سرزده باشد؛ از خداوند طلب زيادىاش کند و اگر عمل نادرستى از او سر زده باشد استغفار نموده، توبه کند.»
شش. مراقبه:
«بر تو باد مراقبه! بر تو باد مراقبه! بر تو باد مراقبه! مراقبه یعنی اينکه، بنده بداند خداوند بر او رقيب و به او نزديک است و به افعالش علم دارد و حرکاتش را میبيند و اقوالش را میشنود و بر اسرارش اطلاع دارد و نمیتواند خود را از خدا پوشيده نگه دارد و از سلطة او خارج شود.»
هفت. رعایت ادب در محضر خداوند:
«امام جواد(ع) در تبیین حقیقت ادب فرمودند: «قرآن را همان گونه که نازل شده است قراءت کنيد و سخن ما را همانطور که گفتهايم، روايت کنيد و خداوند را به حالتى که محتاج و نيازمند اوييد بخوانيد».
هشت. عزلت:
«معناى اصلی عزلت، عزل حواس است به خلوت، از تصرف در محسـوسات؛ چه هـر آفت و فتنه و بلايى که روح بدان مبتلا گردد، حواس در آن دخالت دارد. با خلوت و عزل حواسّ، مدد نفس از دنيا و شيطان هوا و هوس منقطع میگردد»
نه. تهجد:
دستور خدای متعال به پیامبرش برای وصول به مقام محمود است:
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا (اسراء، ۷۹)
و علت بهرهمندی پارسایان از نعمتهای اخروی را شبزندهداری آنان معرفی میکند:
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ آخِذينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنينَ كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (ذاریات، ۱۵-۱۹)
ده. تفکر:
الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار (آل عمران، ۱۹۱)