eitaa logo
سَبزِ سُرخ
11.6هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.3هزار ویدیو
81 فایل
رسانه شهدا کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_16926478875715520862695.mp3
4.29M
💢منم ناموس بن الزهرا 💔
دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر می شود ❤️ https://eitaa.com/sabzsorkh
حی علی الصلاة همه جوان؛بریده از هوای نفس؛ پادررکاب جهاد؛ یکرنگ و یکدل ؛چه شبیه یکدیگرند مومنان مجاهد🍃 التماس دعای فرج و شهادت https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 زندگی بی تو دراین قافله سخت است پدر گذر عمر از این مرحله سخت است پدر دردانه شهید محمد رضا اسدالهی https://eitaa.com/sabzsorkh
🌸 خداروشکر که دزد بُرد! 🔹 روایت همسر شهید صدرزاده 🔸 آن شب قرار بود مصطفی بیاید. مادر‌شوهرم آمد خانۀ ما تا ساعت دو و نیم شب نشست. دید که مصطفی نیامده، او هم رفت خانۀ خودشان. من از پشت آیفون نگاه می‌کردم. همچین که آمد، قبل از اینکه بخواهد زنگ بزند، آیفون را زدم. آمد بالا و دیدم کولۀ جدیدی همراهش است. کوله را گذاشت زمین. گفتم: «بالاخره یه مرتبه شد که تو بیای خونه و برای من سوغاتی بیاری.» گفت: «دست به اون کوله نزن، مال شهیدصادقیه. من خیلی گرسنه هستم، بیا صبحانه بخوریم.» گفتم: «کی ساعت چهار صبحانه می‌خوره؟!» داشتم سفره پهن می‌کردم که گفتم: «وای من اصلاً خاطرۀ خوشی از این صبحانه‌های زود ندارم. یادته اون دو باری که ساعت پنج صبح برات صبحانه آماده کردم، خوردی رفتی بیرون و از همون جا رفتی سوریه؟ امروز از این جهت خوشحالم که چون تازه اومدی، الان نمی‌برن سوریه.» گفت: «تو هم که همه‌چیز یادت می‌مونه. من اصلاً نمی‌تونم چیزی رو این‌طوری تو ذهنم نگه دارم.» صبحانه را خوردیم، فاطمه را راهی مدرسه کردم و گرفتم خوابیدم. 🔹 صبح که از خواب بلند شدم، مادرم زنگ زد و گفت دارم می‌روم نمایشگاه بهاره. روز آخرش بود. پرسید: «میای بریم؟» گفتم: «اتفاقاً امسال برای مصطفی هیچی نخریدم.» همان طور که کنار بخاری خوابیده بود گفتم: «مصطفی مادرم زنگ زده و می‌گه میای نمایشگاه بهاره؟» گفت: «باشه.» رفتیم نمایشگاه. هر‌چه اصرار کردم که یک چیزی بخر، نخرید و گفت این‌ سری چیزی نمی‌خواهم بخرم. پاپی‌اش شدم که چیزی بخرد. گفت: «فقط یه صندل می‌خوام بخرم.» یکی از پاهایش شکسته بود و ورم داشت، سایزش یک شماره بالاتر رفته بود. بعد که آمدیم خانۀ مادرشوهرم، مصطفی گفت: «من یادم رفته بود، تو خرید عید نمی‌خواستی؟» گفتم: «نه، خیلی زود یادت افتاد!» 🔹 وقتی رسیدیم جلوی خانه، دیدیم دوست ‌مصطفی داخل ماشین منتظرش است. گفت تا من با دوستم صحبت کنم، شما بروید بالا. من و فاطمه از پله‌ها رفتیم بالا. کلید انداختم در را باز کنم، دیدم خانه نامرتب است. رفتم توی اتاق دیدم آنجا هم رختخواب‌ها به‌هم‌ریخته است. تمام کشوهای میز بازشده و وسایلش پخش زمین بود. همۀ لباس‌ها کف اتاق ولو بود. نگاه کردم هر‌چه طلا و پول بود، همه را برده بودند. سریع دست فاطمه را گرفتم و از خانه آمدم بیرون. جلوی در مصطفی را صدا زدم. وقتی آمد، نشستم روی زمین و گفتم: «برو بالا دزد اومده!» 🔸 دست فاطمه را گرفتم و برگشتم خانۀ پدرشوهرم. گفتم: «خونۀ ما دزد اومده برید اونجا.» اول خیلی به‌خاطر پول و طلاها ناراحت بودم. وقتی از خانۀ مادر‌شوهرم آمدم، مصطفی هم زنگ زده بود که از ادارۀ آگاهی بیایند. همسایه‌مان آمد گفت: «من سر‌و‌صدا رو شنیدم، ولی فکر کردم سروصدای فاطمه‌ست.» خانم صاحب‌خانه دید که خدا را شکر می‌کنم، گفت: «چی شد؟» گفتم: «خدا رو شکر همۀ طلاها رو دزد برد،‌ پولا رو دزد برد، ولی مصطفی هست.» بعد به مصطفی گفت: «تو چرا خدا رو شکر می‌کنی؟» گفت: «خدا رو شکر که خونۀ ما رو دزد زد؛ اگر خونۀ کس دیگه‌ای رو می‌زد، چقدر به نظام بدبین می‌شد.» گفتم: «ببین من به چی فکر می‌کنم و تو به چی فکر می‌کنی!» تا وارد خانه شد و دید که کیف شهید‌صادقی روی زمین افتاده است، گفت: «خدا رو شکر که دست به کیف نزدن، چون مادر این شهید چشم امیدش به همین کیفه. فقط منتظر وسایل پسرشه.» روز بعد قرار گذاشتیم با هم رفتیم قم و کیف شهید را تحویل دادیم. 👈 برشی از کتاب «سرباز روز نهم» 🔖 https://eitaa.com/sabzsorkh
💢به نیابت از پدر در همایش رقیه های حسینی 🔹فرزندان شهید مهدی ازمون https://eitaa.com/sabzsorkh
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست 🔻استوری سالگرد شهادت شهید حامد ضابط https://eitaa.com/sabzsorkh
💢روایت تصویری از خدمت رسانی شبانه‌روزی یگان ویژه به زائران اربعین حسینی در مرز شلمچه https://eitaa.com/sabzsorkh
علی اکبر رنجبر مدافع امنیت # مراسم ۳۱ مرداد ماه فرزندان حسینی ومادران زینبی شیراز https://eitaa.com/sabzsorkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢کلیپی از تشییع پیکر شهید مدافع امنیت در شهرستان باغملک استان خوزستان با حضور اقشار مختلف مردم https://eitaa.com/sabzsorkh