از وقتی که عزیزش رفته بود
همیشه این را زیرِ لب میخواند :
مثل گل های ترک خوردۀ کاشی شدهام
بعد تو پیر که نه ، من متلاشی شده ام .
‹ أين ستمضي بهذا الخرابِ الذي هو أنتَ >
به کجا خواهی رفت با این ویرانی که خودِ تویی .
سبزِیشمی .
-
قبلِ تو کوهِ وقار اُسوۀ معروف نداشت
صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت .