🌴
عارف بزرگ میرزا جوادآقا تهرانی، زیاد به جبهه تشریف میآوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمیکردند.
شهیدبرونسی گفت:
حاج آقا جلو بایستید.
ایشان گفتند:
اگر شما دستور دهید، جلو می ایستم.
شهید برونسی گفت:
من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش میکنم.
گفتند:
نه خواهش شما را نمیپذیرم.
بچهها به برونسی گفتند بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو!
میرزا جواد آقا گفتند:
چشم فرمانده عزیزم!
نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد.
بعد از نماز با چشمان اشکآلود خطاب به شهید برونسی گفتند:
مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی!
شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت:
حاج آقا شما کجا و ما کجا؟
شما باید به فکر ما باشید و ما را فراموش نکنید!
🍀 #تواضع_و_فروتنی
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃