💖#عاشقانه_های_شهدایی💖
💖نزدیک "عملیات خیبر" بود. زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم.
💖از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است نخوابیده. تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. دستم را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیایم
💖". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود. رفت خودش سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد.
💖 بعدش هم غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. "
📽به روایت همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت
🌟کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان 🌟
👈ورود به سایت دکتر حمید صادقیان
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
❣عاشقانه های_شهدایی ❣
🔸این دو جوان مشهدی تصمیم گرفتند که در روز ولادت امام جواد(ع) زندگی خود را در کنار مزار شهید سنجرانی آغاز کنند؛
🌷با آرزوی بهترینها برای این زوج جوان...
#عاشقانه_های_شهدایی
🌟کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان 🌟
👈 ورود به سایت دکتر حمیدصادقیان
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
#عاشقانه_های_شهدایی:
💖 همسرداری اش خاص بود؛
💖 وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم
💖توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
💖تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد.
《راوی: همسر شهید مهدی نوروزی》
👈ورود به سایت دکتر حمید صادقیان
🌸کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان 🌸
👇خوش آمدید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸باید گذشت از این دنیا به آسانی ......
🔸باید مهیا شد از بهر قربانی......
❣زمزمه های عاشقی که به وصال معشوق رسید.❣
🌷شهید مدافع حرم مرتضی عطایی🌷
#عاشقانه_های_شهدایی
👈ورود به سایت دکتر حمید صادقیان
🌸کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان 🌸
👇خوش آمدید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
#عاشقانه_های_شهدایی
برای شهید ابراهیم همّت
❤️چشم هایش...
🥰چشمهایش زیبا بود و از حرف او در آنها دلواپسیای نشست.
خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که
«تو بالاخره ازطریق همین چشمهایت شهید میشوی».
چشمهای حاجی درخشید.
پرسید: «چرا؟»
و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد، بگوید:
«ولش کن! حرف دیگری بزنیم.»
دلش نیامد، بگوید:
«من نماز میخوانم، دعا میکنم که تو بمانی، شهید نشوی».
آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشمها هم جمال داده هم کمال. این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته.»
🔹راوی: همسرشهید
حاج ابراهیم همت
❤️#عاشقانه_های_شهدایی❤️
(قسمت اول)
☀️امام خامنه ای :
یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختـر و پسـر جوان -زن و شوهر- متولّـدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسی شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند!
به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) می شود؛
گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر -به خانمش- می گوید که گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم!
ادامه دارد......
🌟کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان
👈 ورود به سایت دکتر حمیدصادقیان
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
❤️#عاشقانه_های_شهدایی ❤️
🌷قسمت دوم:
من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمهی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است،
مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛
اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه،
بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل.
این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است.
وضعیّت اینجوری است.
🌟کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان
👈 ورود به سایت دکتر حمیدصادقیان
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
#عاشقانه_های_شهدایی
💝 ﺟﺎﯼ " ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ" ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ :
" ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ "...
💌 حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید:
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ تکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..
💌 ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ...
💝ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ .. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ.🌹
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
👈ورود به سایت دکتر حمید صادقیان
🌸کانال رسمی دکتر حمیدصادقیان 🌸
👇خوش آمدید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1075183617C4313ab9a93
#عاشقانه_های_شهدایی :
💞 سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند
صدای اذان بلند شد.
حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد
دوستم کنارم ایستاد و گفت:
این مردبرای تو شوهر نمی شود!
متعجب و نگران پرسیدم:چرا؟
گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد
جایش توی این دنیا نیست!
🔸خاطرهای از شهید حسین دولتی