eitaa logo
صادقیه ( محبّی )
2.6هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
10.3هزار ویدیو
314 فایل
09153052990 علی محبی ( صادقیه ) راه ارتباط با مدیر👇 @Sadeghiyon314
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای نماز بدون وضوی امام جماعت بزرگی میگفت حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد را انجام میداد و معتمد محل بود یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حين، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد. من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم. این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند . دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ... شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد . روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم ،پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد .! نکند ؟! ؟! نکند ؟! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم .. خانواده اش را نابود کردیم از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت : شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست ، شما او را می شناسید ؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد ، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم وعلتش را ازپرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام ،خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند ، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند ودیگر نمی توانم در این شهر بمانم ، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت : قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین (ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ... ناگهان بغضم سرباز کرد و اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست. دوستان ، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟ !
صادقیه ( محبّی )
#معما 🔹 از حضرت امیرالمومنین علی امیر المومنین (علیه السلام ) پرسیدند: 🔹واجب و واجبتر چیست؟ 🔹نزدی
👈 # معما سوال : 🔹 از حضرت علی (ع) پرسیدند: 🔹واجب و واجبتر چیست؟ 🔹نزدیک و نزدیکتر کدامند؟ 🔹عجیب و عجیب تر چیست؟ 🔹سخت و سخت تر چیست؟ 🔹اگر شما بودید چه جوابی می دادید؟ 🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃 👈 جواب : 🍃 واجب اطاعت از خدا و واجبتر از آن ترک گناه است 🍃 نزدیک قیامت و نزدیکتر از آن مرگ است 🍃عجیب دنیا و عجیب تر از آن محبت دنیاست 🍃 سخت قبر است و از آن سخت تر، دست خالی از دنیا رفتن است. 🍀🌼☘️🌷 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_
قیمت یک پیتزای خوب با یک کتاب خوب یکی ست، فرق آنها در طول مدتی ست که میتوانند ما را خوشحال کنند اولی یک ربع و دومی یک عمر! حیرت آور است که برای اغلب ما آن یک ربع مهم تر است
‏"کتاب خوب شما را از همه چیز نجات میدهد، . 🌷🍀🌹 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ .
حاکمی پس از حمله به کشوری مستأصل بود. پرسید که چگونه بر مردمی که ازمردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران می گوید: کتاب هایشان را بسوزان... خردمندانشان را بکش ... و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند... اما مشاور دیگری پاسخ داد نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آنها را که نمی فهمند به کارهای بزرگ بگمار.. آنها که می فهمندبه کارهای پست بگمار.. نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود.. فهمیده ها یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند یا خسته وسرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد. . 🌷🍀🌹 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ .
🌷 کتاب‌ها برای فهمیدن هستند ، مطالعه کنید ! . 🌷🍀🌹 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ .
😳 برای کشتن یک جامعه روشی ساده به کار گیرید بر فرهنگ آنان تمرکز کنید، ابتدا کتاب را از آنها بگیرید و بعد سرشان را درون تلویزیون و گوشی ووو فرو کنید ... . 🌷🍀🌹 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ موثر : گوشه ای از قدرت خداوند را در این فیلم ببینید ♦️کسانیکه در خواب غفلت به سر می برند... ببینند وعبرت بگیرند 🌸 🌷 🌸 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ 🌸 🌷 🌸
پادشاهی , سگان تربيت شده ای در زنجير داشت که هر يک به هيبت گرازی بود. پادشاه اين سگ ها را برای از بين بردن مخالفان دربند کرده بود. اگر کسی با اوامر شاه مخالفت می کرد مأموران شاه آن شخص را جلوی سگان می انداختند و سگ ها نيز او را در چشم برهم زدنی پاره پاره می کردند. يکی از نديمان شاه که خيلی زيرک بود با خود انديشيد که اگر روزی شاه بر او خشم گرفت و او را جلوی سگان انداخت چه کند.؟ با اين فکر وحشت سراپای وجودش را گرفت اما پس از مدتي به اين فکر افتاد که اين سگان را دست آموز کند لذا هر روز گوسفندی می کشت و گوشت آن را با دست خود به سگان می داد و آنقدر اين کار را تکرار کرد که اگر يک روز غيبت می کرد روز بعد سگان با ديدن او به شدت دم تکان می دادند و منتظر نوازش او می شدند. روزی پادشاه بر آن مرد خشم گرفت و دستور داد که او را جلوي سگان بيندازند. مأموران شاه آن مرد را کت بسته جلوی سگان انداختند اما سگ ها که منعم خود را می شناختند دور او حلقه زدند و سرها را به روی دست ها گذاشتند و خوابيدند و تا يک شبانه روز به همين منوال گذشت.. فردای آن روز رئيس مأموران که از پشيمانی شاه آگاه شد به نزد وی رفت و ماجرای نخوردن سگان را بازگو کرد و به شاه گفت: اين شخص نه آدمی، فرشته است کايزد ز کرامتش سرشته است. او در دهن سگان نشسته،دندان سگان به مهر بسته. پادشاه با شتاب آمد تا آن صحنه را ببيند و سپس گريان به دست و پاي آن مرد افتاد و عذر خواست و گفت: تو چه کردی که سگان تو را نخوردند.؟ مرد گفت: ده سال نوکری تو را کردم اين شد عاقبتم اما چند بار به اين سگان خدمت کردم و به آن ها غذا دادم و آن ها مرا ندريدند. سگ صلح کند به استخوانی. ناکس نکند وفا به جانی.!
🐳🐟🐋 🌸امام صادق(ع): ‌ هنگام خارج شدن از حمّام بر دو پاى خود آب سرد بريز؛ اين كار بيمارى را از بدنت بيرون مى كند. ❤️ ‌ امالی صدوق، ص ۳۶۴ ‌✾★ ★✾
😍 👀 اوه اوه شانس آوردیم این ایده به ذهن همسایه های ما نرسیده بود 😂 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_
قال الامام الحُسَيْن بن علىّ (عليهما السلام): لا تَقُولَنَّ فى أخيكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ أنْ يَقُولَ فيكَ إذا تَوارَيْتَ عَنْهُ. در هنگام عدم حضور برادر مؤمن خود چيزي نگو مگر آن طور كه دوست داري او در هنگام غياب تو سخن بگويد (آن طور در باره او حرف بزن كه دوست داري او در باره تو حرف بزند) (بحارالأنوار: ج 75) 🌷 @sadeghiyemohebbi 💐 🌺 🌼 🌹 https://instagram.com/sadeghiye_ ـــــ🌸ــــــ🌿ـــــــ🌸ـــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حس وحال کفشدارهای امام رضا (ع) درنبودزائر 🤲🤲حتما ببینید واگر دلتان شکست برای تمام مریضانی که توبیمارستانها هستن دعا کنید
🍁🍀 راهتو تغییر بده🍀🍁 💐برخورداری از یک زندگی خوب حق الهی همه انسانهاست و اگر در این لحظه از آن برخوردار نیستی مشکل از خود تو هست و باید مسیرت را تغییر دهی 🍁اگر مدام نگرانی و استرس داری یعنی باید راهت را تغییر دهی. 🍁اگر تاکنون نتوانستی رابطه عاشقانه ای با خودت برقرار کنی یعنی باید راهت را تغییر دهی. 🍁اگر رابطه ات با دیگران خوب نیست یعنی باید راهت را تغییر دهی و مسیر جدیدی را پیش بگیری. ✅به درونت رجوع کن و از خدای خودت بپرس که مسیر صحیح، مسیر عشق، خوشبختی را به من نشان بده تا از امروز زندگیم را زیباتر بسازم. ✅ و توجه کن که تازمانیکه همان الگوهای رفتاری گذشته را تکرار کنی نتیجه تغییر نخواهد کرد و نتیجه از درون تو بر می خیزد. 🍁🍀 چقدر برای تغییر درونت وقت می گذاری؟ به همان میزان نتیجه دریافت میکنی پس به خداوند توکل کن و مسیر صحیح را پیدا کن و ادامه بده تا نتایج تغییر کنند. توسل کن به امام حی و زنده امام زمان (عج) و از ایشان کمک بخواه 🌹 🍀💐🌿🥀
🐤 روزه کله گنجشکی منبع روایی دارد 🍃💐 امام باقر علیه السلام فرمودند: ما پسران خود را وقتى هفت ساله اند، تکلیف به روزه گرفتن می کنیم، به اندازه اى که توان دارند تا به روزه، عادت کنند، ولى شما پسرانتان را وقتى نه ساله شدند، به اندازه اى که توان دارند، تکلیف کنید و زمانی که تشنگى بر آنان چیره شد، افطار کنند. 📘 کافی/ج3/ص409 🌍 @chera_shia_bemanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم آن قرآنی که مهجورش کردند... 💐 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من همان ذکری هستم که (بشر) از آن گمراه شد و راهی که از آن منحرف گردید و ایمانی که نسبت به آن کافر شد و همان قرآنی هستم که مهجور کرد و دینی که آن را تکذیب کرد ۱ علمای اهل سنت در باره آیه مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ»؛ سوره رعد، آيه 43 نوشته اند: كسى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست. على بن ابى‏طالب است كه به تفسير، تأويل، ناسخ، منسوخ، حلال و حرام قرآن عالم بود. ۲ 📚 ۱. بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السّلام، جلد ۲۴صفحه ۱۹ - البرهان فی تفسیر القرآن، جلد ٤، صفحه ۱۳۳ 📚۲. منابع اهل سنت : ينابيع المودّة، القندوزى، ج 1، ص 308، ح 11 و شواهد التنزيل، الحاكم الحسكانى، ج 1، ص 405، ح 427 🌍 @chera_shia_bemanam
✅ گاهی آدم هنگام گرسنگی با یه نون مشکل رو حل می‌کنه.🥖🍞 حالا با توجه به چهار تا نون میشه جلوی کلی مشکل رو حل کرد و به آرامش رسید.😌😌😌😌 اینهم چهار نون راهگشا؛ نبین نگو نشنو نپرس 🌹 اول : نَبین ۱- عیب مردم را ، نبین ۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را ، نبین ۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام میدهی ، نبین ۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی ( اصل تغافل ) 🌹🌹 دوم : نَگو ۱- هرچه شنیدی ، نگو ۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد ، نگو ۳- سخنی که دلی بیازارد ، نگو ۴-هر سخنِ راستی را هرجا ، نگو ۵- هر خیری که در حق دیگران کردی ، نگو ۶- راز را نگو ، حتی به نزدیکترین افراد 🌹🌹🌹سوم : نَشنو ۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ، نشنو ۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی ۳- غیبت را نشنو ۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی ( اصل تغافل ) 🌹🌹🌹🌹چهارم : نَپرس ۱- آنچه را که به تو مربوط نیست ، نپرس ۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد ، نپرس ۳- آنچه باعث آزار شخص می شود ، نپرس ۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس ۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود ، نپرس 💐💐🌹💐💐 🌷 التماس دعای ویژه🤲🏻
مرد متأهلی در مجلسی گفت: زن همانند کفش است که هرگاه مرد اندازه دلخواهش را یافت، می تواند آن را عوض کند. حاضران در مجلس به مرد خردمندی که در میانشان نشسته بود نگریستند و نظرش را در مورد این سخن پرسیدند. و اینک ببینید پاسخ مرد حکیم را: حرف این مرد کاملا درست است؛ . برای مردی که خود را در حد پا بداند، زن چون کفش است، اما برای مردی که خود را پادشاه می پندارد، زن چون تاج است. پس کلام گوینده را سرزنش نکنید، فقط بدانید که چگونه به خود می نگرد
😐😐😐 یک روز مرد جوانی از پدربزرگش پرسید: بابا بزرگ چطور میتونستی زندگی کنی قبلا بدون تکنولوژی بدون اینترنت بدون کامپیوتر بدون بیت کوین بدون تلفن همراه بدون فیس بوک؟ پدربزرگ پاسخ داد: همانطور که نسل تو امروز میتونه بدون انسانیت بدون شرف بدون دلسوزی بدون خجالت بدون احترام بدون کاراکتر بدون شخصیت بدون عشق بدون فروتنی امروز که مارو پیری صدا میکنی ما رحمت شامل حالمون شده و زندگیمون هم اینو ثابت میکنه ما هیچوقت در حین دوچرخه سواری کلاه ایمنی نمیذاشتیم ما بعد از مدرسه مشقامون رو خودمون مینوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم. ما با دوستان واقعی بازی میکردیم نه دوستان مجازی روی اینترنت ما اگر تشنه میشدیم از نزدیک ترین نهر و چشمه میتونستیم آب بنوشیم نه از آب بطری ما از خوردن در لیوان دوستمون مریض نمیشدیم ما خودمون با دستهامون بازیهامونو میساختیم و آب بازی میکردیم ما اگرحتی خانواده هامون پولدار بودند ولی اینقدر مثل از دماغ فیل افتاده باهامون رفتار نمیکردند و اگر نبودند عشق در سفره جاری بود. ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم ولی دوستان واقعی داشتیم. ما بدون اینکه خانه ی همسایه دعوت شده باشیم میرفتیم و همان چیزی که برای خوردن بود رو با هم تقسیم میکردیم... خانواده هامون هم بعلت ترافیک سنگین از همدیگه دیگه دور نمیافتادند.. ما نسلی منحصربفرد و فهیم تر بودیم چون آخرین نسلی که به حرفهای والدین گوش میکردیم و اولین نسلی که حرف بچه ها رو گوش کرد... ما یک نسخه با تیراژ محدود هستیم..... 😐😐😐
امام رضا علیه السلام : امين‌ به‌ تو خيانت‌ نكرده‌ ( و نمى‌كند ) و ليكن‌ ( تو ) خائن‌ را امين‌ تصورنمودى‌ (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): روزه ‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه ‏اش به چه كارش خواهد آمد. 📚 بحار الانوار،ج 93 ، ص 295