مژده و هشدار :
از عمر خود بهتر و بیشتر بهره ببرید
کلاس معنوی
هر ساعتی از شبانه روز
تلگرام : مدّعیان دروغین، مهدویت،اخباریه، شیخیه،مسیحیت، زردتشت،آتئیست و تفسیر وووو
https://t.me/sadeghiyemohebbi/14338
اینستاگرام https://instagram.com/sadeghiye_
به دوستان خود هدیه دهید
اطلاعیه اتش نشانی
سلام دوستان این موضوع اخیرا برای ما هم اتفاق افتاده و متاسفانه با جاروی برقی باقیمانده های لامپ کم مصرف را جمع کردیم و حالا دیگر نمی توانیم جاروی برقی را داخل خانه نگهداریم چون علاوه بر آلودگی های ذکر شده بوی بسیار بدی از آن متصاعد می شود و مانده ایم که چگونه از شر این بوی بد از درون جاروی برقی خلاص شویم .
هشدار وزارت بهداشت انگلیس :
در صورت شکستن لامپهای کممصرف بلافاصله اتاق را حداقل برای مدت 15 دقیقه ترک کنید . لامپهای کممصرف محتوی جیوه و سه قلم گازهای ترکیبی لابراتواری هستند که شدیدا سمی و خطرناکند و در صورت تنفس کردن آن میتواند موجب بروز میگرن ، اختلال حواس ، سقط جنین ,عدم تعادل وبسیاری عوارض دیگر شود و در کسانی که آلرژی دارند میتواند موجب التهاب شدید پوستی و تنفسی شود .
همچنین برای جمع کردن شکستهها نباید از جاروی برقی استفاده کرد ، زیرا آلودگی را در خود نگاه داشته و به اتاقهای دیگر منتقل میکند .
بهتر است خرده ریزهها را با جاروی معمولی توی پاکتی ریخته و درش را بسته و هرچه زود تر از خانه خارج کنید .شاید به دور از اغراق نباشد که لامپهای کم مصرف را به یک بمب شیمیایی کوچک درون خانه ای تشبیه کرد.
اين متن را براي تمام كساني كه سلامتی شان براي شما مهم است بفرستيد .
🌹🌹 🌹
سازمان اتش نشانی
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ استرس عاطفی خانم ها باعث معضل ❌می شود
💘 خیلی مراقب باشید آقایون 🧔🏻
خانمها
آقایان
همه گوش کنند
جالب است
386 آشنایی با گفتمان نو اخباریان.pdf
533.9K
#معرفی_کتاب شماره 386
💐 کتابهای مهدویت 💐
و
نقد مدعیان دروغین
و فرقه های باطل
📚 نام کتاب : آشنایی با گفتمان نو اخباریان
🌹🍀🌼☘️🌷
🆔 https://t.me/sadeghiyemohebbi
🌷 🌹 🌷 🌹 🌷 🌹
🆔 https://instagram.com/sadeghiye_
.
💐 توصیه های عالی
🌺 برای ماه مبارک رمضان
🌸 ۵- رمز ماندگاری در ضیافت الهی رمضان کیمیای«حُسن خلق» است.
با فرزندان، خویشان و دوستان خود با اکسیر حسن خلق و مهربانی برخورد کنید. لحظهى عصبانیت و خشم شما همان لحظه اخراج شما از این مهمانی الهی است
🌼
💐 توصیه های عالی
🌺 برای ماه مبارک رمضان
🌸 ۶- کشتی رؤیایی رمضان سوار بر امواج دریای «اشک» به ساحل نجات می رسد! از خدای سبحان در این ماه خصوصاً اسحار سحرآمیز آن اشک و گریه درخواست کنید.
🌼
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بسیار زیبا
یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ
یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ
یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ
یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈ای خدا روزهای دشواری است
❤️☹️ غم گرفته تمام دنیا🌎 را
🤲🏽 ما به سویت پناه آوردیم
💚جان مهدی نگاه کن مارا
🌹🍀🌼☘️🌷
🆔 https://t.me/sadeghiyemohebbi
🌷 🌹 🌷 🌹 🌷 🌹
🆔 https://instagram.com/sadeghiye_
.
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شفای دخترهای دوقلو که مادرزاد کور بود
حرم امام رضا علیه السلام
☹️☹️☹️
مذهبی تر از کرونا چیزی ندیدم..
نه شمال میره،نه لب ساحل،نه جاده چالوس
نه ترکیه
همش تو راه مشهد،قم،عراق و کربلاست.
یا باید تو مسجد و امامزاده و نماز جمعه و جماعت پیداش کنیم...
یعنی مقید و مذهبی تر از کرونا تو جهان وجود نداره..
پارکبان عزیز
🍃🎈🍃🎈🍃
نوع جارو كردنش كمى ناشيانه بود
تا حالا، در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ بنا بر شمّ پليسيم، رفتم تو نخش
كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مخم. در كيوسك رو باز كردم و صداش كردم «عزيز، خوبى؟ يه لحظه تشريف بيار».
خيلى شق و رق، اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش، خيلى شسته رفته جواب داد: «سلام. در خدمتم سركار. مشكلى پيش اومده؟»
از لحن و نوع برخوردش جا خوردم.
نفس هاش تو سرماى سحرگاه ابر مي شد؛ به ذهنم رسيد دعوتش كنم داخل. لحنمو كمى دوستانه تر كردم :«خسته نباشى، بيا داخل يه چايى با هم بزنيم». بعد تكه پاره كردن يه چنتا تعارف، اومد داخل و نشست.
اون يكى هدفون هم از گوشش درآورد.
دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم «چى گوش ميدى؟».
گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى».
شک ام ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچه چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. » استكانى رو كه داشتم بالا مى بردم وسط راه متوقف كردم و با حالت متعجب تر پرسيدم:« متوجه نميشم، اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟». نگاشو يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: « من استاد هستم تو دانشگاه. »
قبل از اينكه بخوام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى.
من دكتراى اقتصاد دارم و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. هرچى بش ميگيم زير بار نمى ره بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.»
چند لحظه سكوت فضاى كيوسك رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونیه
بله بعضیا نون حلال میبرن خونه همچین اولادی ام دارن.واقعا جای بسی افتخاره
👤 على ر.... ( روانشناس و مربى زندگى)
💖🅾️💖
🌸سفره ے نوبرانه ے #فروردین هم جمع شد
اتفاقِ خاصے نیست ...
فقط خواستم ببینم حواست هست ؟!
🌸 این عمرِ ماست ڪه دارد مثلِ باد از مقابلِ چشمانمان مے گذرد و این ماییم ڪه در حالِ عبورِ برق آسا از ثانیه هاییم ..
🌸زمان را رویِ دورِ تند ، گذاشته اند
داریم با سرعتِ عجیبے پیر مے شویم ...
هر ماه ڪه مے گذرد ؛
من و تو سے روز ، مُسن تر شده ایم
و سے روز ، به پایانِ داستانمان نزدیک تر ...
🌸قلم در دستِ توست !
داستانِ زندگے ات را خوب بنویس ،
حواست به ثانیه ، ثانیه اش باشد
مبادا چند سالِ دیگر ؛
حوالیِ دهه ے شصت یا هفتادِ زندگے ؛
حسرتِ روزهایِ بر باد رفته ات را بخورے ...
🌸مبادا خاطره ے خوبے نداشته باشے ؛
ڪه با افتخار ، برایِ نوه هایت تعریف ڪنے