eitaa logo
صادقیه ( محبّی )
2.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
318 فایل
09153052990 علی محبی ( صادقیه ) راه ارتباط با مدیر👇 @Sadeghiyon314
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیاری از مردم کتاب ”شاهزاده کوچولو” اثر اگزوپری را می شناسند . اما شاید همه ندانند که او خلبان هواپیمای جنگی بود و با نازی ها جنگید و درنهایت در یک سانحه هوایی کشته شد . او تجربه های حیرت آور خود را درمجموعه ای به نام "لبخند" گرد آوری کرده است. در یکی از خاطراتش مینویسد که : او را اسیر کردند و به زندان انداختند . او که از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبان ها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد.. می نویسد: "مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل به شدت نگران بودم. جیب هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباس هایم را گشته بودند در رفته باشد. یکی پیدا کردم و با دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم؛ ولی کبریت نداشتم. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نیانداخت. درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود. فریاد زدم ”هی رفیق! کبریت داری؟” به من نگاه کرد شانه هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیک تر که آمد و کبریتش را روشن کرد؛ بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی توانستم لبخند نزنم. در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر کرد. می دانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمی خواهد... ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لب های او هم لبخند شکفت. سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همان جا ایستاد. مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد. من هم با فکر این که او نه یک نگهبان زندان بلکه یک انسان است به او لبخندی زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود پرسید: ”بچه داری؟” با دست های لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم: "آره، نگاه کن ” او هم عکس بچه هایش را به من نشان داد و در باره نقشه ها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد. اشک به چشم هایم هجوم آورد. گفتم که می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم... دیگر نبینم که بچه هایم چه طور بزرگ می شوند. چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی آن که حرفی بزند، قفل در سلول را باز کرد و مرا بیرون برد. بعد هم به بیرون زندان و جاده پشتی آن که به شهر منتهی می شد هدایتم کرد. نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنکه کلمه ای حرف بزند. یک لبخند زندگی مرا نجات داد. بله، یک لبخند بدون برنامه ریزی، بدون حسابگری، لبخندی طبیعی زیباترین پل ارتباطی آدم هاست. ما لایه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم..... داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند دو روح است. لبخندتان جاودان و همیشگی 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و هوای قبل از افطار کربلا چه با صفا اللهم ارزقنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شماره 2 حال و هوای قبل از افطار کربلا چه با صفا اللهم ارزقنا
♥️ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : أنَا زَعيمٌ بِثَلاثٍ لِمَن أكَبَّ عَلَى الدُّنيا : بِفَقرٍ لا غِناءَ لَهُ ، وبِشُغُلٍ لا فِراقَ لَهُ ، وبِهَمٍّ وحُزنٍ لاَ انقِطاعَ لَهُ . هر كس تمام وقت خود را صرف دنيا كند، من سه چيز را برايش ضمانت مى كنم: فقرى كه آن را توانگرى نيست، گرفتارى اى كه از آن خلاصى نيست، و غم و اندوهى كه تمام شدنى نيست. كنز الفوائد : ج 1 ص 344 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 81 ح 43 .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📷 مشهد قدیم 🌺 چه صفایی 🌕 چه سادگی 👀 واقعا جالب 😔😌 🌹 https://t.me/sadeghiyemohebbi 🎁 https://instagram.com/sadeghiye_ 🌹
ساخت مسجد با قدمت ۴۰۰ سال با یک حبه انگور *﷽* *داستان حبه ی انگور‼️* *⛳️حاج اقا نقل می کند:* *روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه ی عجیبی دارد ، برایتان تعریف کنم:* *روزی شخص ثروتمندی یک من انگور می خرد و به خدمتکار خود می گوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته می رود ، بعدازظهر که از کارش به خانه برمی گردد به اهل و عیالش می گویدلطفا انگور را بیاور تا دور هم با بچه ها انگوربخوریم.* *همسرش باخنده میگوید:* *من و فرزندانت همه ی انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود...* *🍀مرد با تعجب می گوید:* *تمامش را خوردید؟...‼️* *زن لبخند دیگری می زند و می گوید بله تمامش را...* *مرد ناراحت شده می گوید:* *یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید‼️الان هم دارید می خندید جالب است‼️خیلی ناراحت می شود و بعد از اندکی که به فکر فرو می رود...* *ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج می شود...* *🍀همسرش که از رفتارش شرمنده شده بوداو را صدا می زند...ولی هیچ جوابی نمی شنود.* *مرد ناراحت ولی متفکر می رود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته...* *به او می گوید:یک قطعه زمین می خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند وآن را نقدا خریداری می کند ، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته ، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار می کند...و می گوید:بی زحمت همراه من بیایید...او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار می گوید: می خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید....* *🍀معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند...تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار کردن و ساخت و مسجد می کند...،* *مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن می شود به خانه برمی گردد.* *همسرش به او می گوید:* *کجا رفتی مرد...‼️* *چرا بی جواب چرا بی خبر؟؟؟؟* *مرد در جواب همسرش می گوید..:* *هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است ، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.* *🍀همسرش می گوید چطور...مگه چه شده؟اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق باشما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت می خواهم....* *مرد با ناراحتی می گوید:* *شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...جالب این است که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم،چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟؟؟وبعد قصه ی خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف می کند....* *🍀امام جماعت تعریف می کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهرالان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده،* *۴۰۰سال است این مسجد صدقه ی جاریه برای آن مرد می باشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت...* *ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد،* *محبوب ترین مردم تو را فراموش می کنند حتی اگر زن و فرزندانت باشند...* *⏳از الان بفکر فردایمان باشیم.* *🖨 انتشار این پیام صدقه جاریه است.*
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍀 برکات و فواید صلوات فرستادن 🌸
🌴✍️ *( خدای خوبم )*🌴🌴 😥😥😥😥😥😥 زمانی بود که نفسهای عمیق می کشیدیم ، اکسیژن تازه وارد ریه هایمان می کردیم و یادمان می رفت سپاسگزاری کنیم فکرمی کردیم نفس کشیدن حق ماست که از تو طلب داریم 😧😧😧😧😧😧😧 هر زمان دلمان می خواست فرزندمان را در آغوش می فشردیم وفراموش می کردیم از تو بابت سلامتیش تشکر کنیم 🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕 دلتنگیها که سراغمان می آمد دورهمی می گرفتیم از ته دل می خندیدیم همدیگر را بغل می کردیم و ‌ می بوسیدیم و باز هم فراموش می کردیم شکرت را به جا بیاوریم 😷😷😷😷😷😷😷 خدای مهربانم وقتی اشیا را بی دغدغه لمس می کردیم فراموش کردیم حس لامسه زیباترین حسی هست که تو در وجودمان نهادی 😩😩😩😩😩😩😩 و اما اکنون همه چیز از ما دریغ شده : هوای تازه آغوش باز به روی دلبندانمان بغلها و بوسه های روزهای دلتنگی حتی لمس کردن سنگ قبر عزیزانمان 😞😞😞😞😞😞😞 موجودی بسیار کوچک که حتی با چشم نمی توان آن را دید همه چیز را به هم ریخت 😭😭😭😭😭😭😭 و بزرگی و مهربانی تو و کوچکی ما و نا سپاس بودنمان را به یادمان آورد🙁🙁🙁🙁🙁🙁 مهربانم : ما را ببخشای که فراموشت کردیم ودر لحظه لحظه های زندگیمان جای تو خالی بود 😪😪😪😪😪😪😪 می دانیم شاید این اتفاق ، تلنگری بود از ، سوی تو که به خود بیاییم 😟😟😟😟😟😟😟 شاید دلتنگ این بندگان عاصی خود بودی ، خواستی صدایت بزنیم و ما نفهمیدیم 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔 از ما درگذر که ما فارغ از هر درد و غمی مشغول خود بودیم و فراموشت کردیم 😭😭😭😭😭😭😭 ما را عفو کن و آن لحظاتی را که زندگیمان خالی از یاد تو بود بر ما ببخشای 🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼 ما را دو باره به آغوش گرم خودت باز گردان 🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼 خدای مهربانم به اندازه تمام نفس هایمان هزاران بار دوستت داریم 💓 و هزاران هزار بار سپاس سپاس سپاس💓 اگر از یادت غفلت کردیم ما را ببخشای😦 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 آمین یا رب العالمین 🕌 **🕌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ امام سیزدهم 🔱🧐 ◼️👹👺اتباع فرقه یمانی دروغین اعتقاد خود به امامت احمد البصری 😈 را مخفی میکنند 💚 اما حقیقت 👆 اعتقاد آنها را از کتب خودشان بخوانید 📖
حمل تخت خواب دو نفره و مبل هفت نفره با رنو!!!😄😅✋😆 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🎋 🤣✋
صرف فعل به لهجه شیرین اصفهانی چمس ( چطورم؟ ) چدس ( چطوری؟ ) چشس ( چطور است؟ ) چمونس ( چطوریم؟ ) چدونس ( چطورید؟ ) چشونس ( چطورند؟ )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقام طبیعت اول ببین بعد برو اول ایمنی بعد کار اول تحقیق بعد ازدواج خیلی از ماها چوب ندانم کاری ها و بی دقتی ها مان را می خوربم
🍁🌾🍂🥀🍁🌾🍂🍁🌾🍂ازحکیمی پرسیدند: چرا هیچ از عیب مردم سخن نمیگویی؟ حکیم گفت: هنوز از محاسبه ی عیب های خودم فارغ نشده ام تا به عیب های دیگران بپردازم...🥀🍂🌾🍁🥀🍂🌾🍁
دوتا جمله سرمایه اکثر ایرانی ها رو نابود کرد و به خاک سیاهشون نشوند: بخر داره میره بالا! بفروش داره ارزون میشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئولان وزارت بهداشت هند برای شفا یافتن بیماران کرونایی دستور دادن برای تمامی بیماران اعم از مسلمان و مسیحی و سیک هندو وبت پرست داخل بیمارستانها صدای تلاوت قران پخش کنند هم ارام بخش است و هم شفادهنده
بورس و سهام و بازارهای بین المللی... سهام سوری، زمانی و موقت، هرمی و فعالیت های حرام نباشد معاملات باینری آپشن بازار فارکس و ربا معاملات آتی کلاهبرداری (هرمی) به روش پانزی شرکت های یونیک فایننس هایپ بیت کوین، پولهای مجازی، اسکالپ، ارزهای دیجیتال، پینیوکیو و درخت پول لینکِ فایل PDF 👇👇👇 https://t.me/sadeghiyemohebbi/15644
پروردگارا ! گريه معصومانه اين خردسال ، آتش به جان مى زند😭 دختر آغوشته بخون: توره خدا ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد. چون پدرم پول نداره دو باره برایم کتاب بخرد. روایت یک شاهد از انتحار امروز بعد از انفجار در پیش لیسه سید الشهدا، دیدم که عده ای زیاد از دختران مثل گل پرپر شده است. آنچه که سخت تکانم داد این بود که دختری را دیدم که زخمی است و ساک کتاب هایش در آتش می سوزد، از من در خواست کمک کرد، من به این خیال بودم که شاید بگوید من را در خانه ببر یا زخم هایم را ببند. نه هرگز چنین نگفت. گفت: کاکا کاکا تو را خدا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد در حال که آغوشته در خون خود بود، خود را فراموش کرده بود و می گفت کاکا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد، سخت تکانم داد. گفتم جان کاکا کتاب تان را خیر است خودت مهم هستی، تو را باید به خانه ببرم. گفت: کاکا اول آتش کتاب هایم را خاموش کن، چون پدرم ندارد که دو باره برایم کتاب بخرد و من از درس هایم باز می مانم. ( اگر جانم را گرفتی، کتابم را نگیر) 😭😭😭
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان عجیب جوان و زیارت امام حسین علیه السلام ایت الله سید احمد خوانساری
جـهـاد مـرحـوم عـلامه مـجلـسي اعلٰی‌الله‌مقامه‌الشریف در مـقابـل دزدان عـقـایـد بـه اسـم تـصـوف و فـلاسـفـه ⭕️ اگر علّامه مجلسی نمی‌بود؛ گرفتار اسلامِ ارسطویی و صَدرایی می‌شدیم! 💠 به قلم حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی مدظلّه: 🔸پس از عصر ائمّه علیهم‌السّلام، همواره بودند که می‌توانستند سِرِه را از ناسره، و بدعت را از سنّت تشخيص دهند، و مردم را از گمراهی‌هايی که در نتيجه غور در فلسفه، و گرايش به عرفان مصطلح، و مطرح می‌گرديد نجات دهند. 🔹و بالأخره تا اين اواخر، يعنی عصر صفويّه، اعلان می‌شد. به‌ واسطه عوامل خاصّی که بعد از سلطنت شاه طهماسب اوّل پيش آمد، رفته‌رفته گرايش به فلسفه، و افکار صوفيانه و مشارب غير شرعی قوّت گرفت! 👈🏻 تا حدّی که در اصفهان، خانقاه‌ها برپا شده، و مثل عالم جليل آقاحسين خوانساری را به جای القاب اسلامی، به می‌خواندند. 🔸و نهايتِ ظهور علوم اهل‌بيت علیهم‌السّلام، آن بود که محقّق داماد در قالب اصطلاحات فلسفی مطرح می‌کرد، و خلاصه زبان اهل‌بيت علیهم‌السّلام، و احاديث آنها، در غربت افتاده بود، که به إذن الله تعالی شخصيتی، مثل رحمه‌الله ظاهر شد. 🔹و حديث را دوباره چنان احيا و مطرح کرد که احاديث اهل‌بيت علیهم‌السّلام را نه‌ فقط در مدارس و در معرض توجّه و دقّت علما قرار داد، بلکه شايد خانه‌ای در بلاد ايران نماند که از خواندن کتاب بهره داشته باشد، مگر آنکه احاديث اهل‌بيت علیهم‌السّلام به صورتی و زير عنوانی، در آن وارد شد. 👈🏻 خانقاه‌های اصفهان، همه تعطيل شد و از ميان رفت و زبان حديث و استدلال به ظواهر قرآن و احاديث و زبان ائمّه معصومين علیهم‌السّلام زبان علما و حوزه‌ها شد. 🔸بدون شکّ بايد گفت: ظهور علّامه مجلسی در آن عصر، موجب بازگشت تشيّع به عصر ائمّه علیهم‌السّلام و اصحاب آنها، امثال زرارة بن اعين‌ها، و محمّد بن مسلم‌ها، و صاحبان اصول گرديد. 🔹به ظاهر اگر مجلسی رحمه‌الله ظهور نکرده بود، و وضع حوزه‌ها به آن‌گونه که داشت، جلو می‌رفت، شريعت ارسطویی و و صدرايی و ابن‌ عربی پابرجا می‌شد! و خدا می‌داند که باب تأويل و توجيه آيات و احاديث، و حمل آنها با تکلّف بر بيانی خاصّ تا کجا گسترده می‌گشت! 🔸اين علّامه مجلسی بود که حوزه‌ها را به معارف اصيل دين، و تشيّع بازگرداند، و قرآن و سنّت را مافوق همه مکتب‌ها قرار داد. شکر الله سعيه و جزاه الله عن هذا الدّين و الکتاب و السنّة خير جزاء المحسنين. 🔹به مناسبت ۲۷ رمضان المبارک سالروز ارتحال علامه مجلسی ره «اللّهُمَ عَجلْ لِوَلیِڪـ الْفَرَجْ »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😥😭😔خیلی حال معنوی جالبی با دیدنش بهم دست داد 🌺 قسمتی از مناجات مولود کعبه 🕋 حضرت 💚 امیرالمومنین علیه السلام
🔴 ای جهانیان، ای مسلمانان، مردم ‌پناه افغانستان را در برابر جنایت تروریستی ها تنها نگذارید / پیام حضرت آیت الله سیستانی در پی انفجار جنایتکارانه مدرسه سید الشهدای کابل ⬅️ در پی حمله تروریستی به دانش‌آموزان مدرسه / مکتب سیدالشهدا (ع) در کابل که منجر به شهادت بیش از ۶۳ تن و مصدومیت ۱۵۰ تن از از دختران بیگناه شد، حضرت آیت الله العظمی سیستانی بیانیه ای صادر کردند. به گزارش شفقنا متن بیانیه به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم (إنا لله وإنا الیه راجعون) جنایت هولناکی که در روز ماه مبارک رمضان عده زیادی از دختران دانش‌آموز مدرسه سیدالشهدای کابل را به خاک و خون کشانید و شهادت ده‌ها تن و زخمی شدن شمار بیشتری را در پی داشت دل هر انسان آزاده و باوجدانی را جریحه‌دار و آکنده از غم و اندوه می‌نماید. اگر چه سال‌ها است که غیرنظامیان بی‌پناه افغانستان هر از گاه یک بار مورد حملات وحشیانه گروه‌های افراطی و سنگدل واقع می‌شوند، ولی این جنایت در نوع خود کم‌نظیر و از جهاتی دردآورتر است. این فاجعه جانکاه را به ملت شریف و مظلوم افغانستان به‌ویژه به خانواده‌های داغدار تسلیت عرض می‌نماییم و از خداوند متعال برای آنان صبر و شکیبایی و برای مجروحین و آسیب‌دیدگان شفای عاجل را مسألت داریم. در شرایط دشوار کنونی کشور عزیز افغانستان و با توجه به احتمال قدرت گرفتن بیش از پیش گروه‌های تندرو و افراطی، اتحاد و همبستگی ملی میان همه اقوام و ملیت‌های این کشور از هر زمانی دیگر ضروری‌تر است، انتظار می رود حکومت و رهبران ملی و دینی و بزرگان جامعه افغانستان جهت حمایت از غیر نظامیان ـ به‌خصوص اقلیت‌های قومی و مذهبی ـ در مقابل ظلم وجنایت گروه‌های تروریستی چاره‌ای بیندیشند و اقدامات مناسبی را در نظر بگیرند. کشورهای مسلمان و جامعه جهانی نیز وظیفه دارند ملت بی‌پناه افغانستان را در این شرایط سخت تنها نگذارند واجازه ندهند نقشه شومی را که بدخواهان برای آینده این کشور ترسیم نموده‌اند اجرا شود و در نتیجه شمار بیشتری از مردم بی‌گناه هدف حملات جنایتکارانه گروه های افراطی قرار گیرند. دوام عزت و سربلندی ملت شریف افغانستان را از خداوند بزرگ خواستاریم. ۲۷ /رمضان /۱۴۴۲هـ دفتر آیت الله سیستانی ـ نجف اشرف https://fa.shafaqna.com/news/1145290/
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 🤲🏻خدایا دین فرستادی عمل که نکردیم 🌺 خدایا 🌺 خدایا 🌺 مناجات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌پناه بردن سگ مصدوم به اورژانس 🔹انتشار فیلمی در فضای مجازی درباره پناه بردن عجیب یک سگ مصدوم به اورژانس در یکی از پایگاه های اورژانس جاده ای شهر باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد، باعث شگفتی بسیاری از مردم شده است. 🔹آقای م تکنیسین اورژانس که کار مداوای سگ را انجام داد، در خصوص جزئیات این ماجرای عجیب گفت: عصر شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه با همکارم به نام ص در پایگاه جاده‌ای اورژانس دوراهی باشت شیفت بودیم که یک سگ لنگ لنگان از درب پایگاه وارد شد و جلوی ما دراز کشید و دست خود را بالا آورد که پس از بررسی وضعیتش متوجه شدیم که دست سگ شکسته و خونریزی دارد و سپس به مداوی اين حيوان پرداختيم.