🌹از خون تو میروید صد لاله به دامانها...
_اگر این محبوبیت، این احساس افتخار، این اندوه از دست دادن یک «شخصیت» در وجود انسان شکل گرفت، میبایست انسان بداند که علت آن چیست؟!
شناخت شیوه تفکر، مطالعه سبک زندگی و پیدا کردن آدمهایی که میتوانند شبیه به آن «شخصیت» باشند، اندوه از دست دادن را به افتخار درک و شناخت مبدل میکند.
پس از این است که آن «شخصیت» در گذشته، حال و آینده جریان میابد و فراتر از وجودیت یک انسان، زیست میکند...
#قهرمان_مردم
#شهید_القدس
#شخصیت_شناسی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal
_و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند...
⁉️چرا نسبت به دیدارکنندگان مزار یک اسطوره بزرگ نفرت و خشم وجود دارد؟ پاسخ این سوال به ما میگوید که باید سالهای آینده چگونه بزرگداشت سردارمان را برگزار کنیم...
#دشمن_غزه_و_کرمان_یکیست
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal
هدایت شده از بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان شهید رجایی اصفهان
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
شهادت دانشجومعلم فائزه رحیمی در حادثه تروریستی کرمان را پیشگاه بقیه الله اعظم ، تمام ملت ایران و علی الخصوص دانشجومعلمان گرامی تبریک و تسلیت عرض میکنیم. باشد که خون این شهیده ی بزرگوار،چهارمین شهیده دانشجومعلم، خادم الشهدا، بسیجی و سرباز رهبر، امتداد نهضت قاسم سلیمانی ها باشد...برای خانواده محترم ایشان از خداوند منان طلب صبر و آرامش داریم.
#شهیده_دانشجومعلم
کنگره ملی شهدای دانشجومعلم استان اصفهان
💠بسیج دانشگاه فرهنگیان شهید رجایی اصفهان
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
https://zil.ink/bsrajaii
🖋 #روایت_اول
🔺روایتی از زائران گلزار شهدای کرمان
و آرامگاه سردار شهیدان حاج قاسم سلیمانی...
🎙راوی: یگانه شمسی
رشته آموزش ابتدایی
مرکز شهید رجایی اصفهان
#روایت_عشق
#قهرمان_مردم
#دانشجومعلم_شهیده_فائزه_رحیمی
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal
#روایت_دوم
_این سفر، سفری نبود که همینطوری بریم. از روی بیکاری و یا وقتگذرونی نبود. نه زمانش و نه مکانش، هیچکدوم مناسب این نبود که یک نفر بدون دلیل مهمی در چنین شرایطی سفر بره.
همزمان، تمام دلیل و اشتیاق و هدف ما یک نفر بود که در حقیقت وسعت یک دنیا رو به خودش درگیر کرده.
حتی یک ساعت صبر کردن توی راه؟! وقتی به کرمان رسیدیم، حتی تحمل یک دقیقه ایستادن و صبر کردن دشوار بود. اشتیاقی در قلبم شعلهور شده بود که از دلتنگی سختی منشا میگرفت.
مسیر گلزار، که حالا با خون رهگذران و زائران حاج قاسم به رنگ خون دراومده، انگار تکهای از مسیر نجف تا کربلا بود. حقیقتا احساس ما نزدیک به این بود که به سمت کربلا در حرکتیم. صدای اربعین، تصویر اربعین، بوی اسپند و هوای اربعین، با تمام وجود احساس کردیم که «تمام زمین کربلاست»!
حاج قاسم که با مقاومت پیوند عمیقی برقرار کرده، چه کربلایی در ایران ما به راه انداخته!
حتی یک لحظه ایستادن در مسیر، با وجود تمام اخلاص و احترام و محبتی که از طرف صاحبان موکبها دیدیم، برای رسیدن به کربلای ایران، چقدر دشوار بود!
🎙راوی: زهرا کریمی
رشته آموزش ریاضی
مرکز شهید رجایی اصفهان
#روایت_عشق
#قهرمان_مردم
#دانشجومعلم_شهیده_فائزه_رحیمی
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal
#روایت_سوم
ساعت حوالی چهار صبح بود. هنوز تیغه آفتاب تاریکی شب را نشکافته بود که ما به کرمان رسیدیم. تاریکی شب همیشه در ذهن آدم خفتن و آرامیدن را به یاد میآورد اما در آن ساعت، دانشجوهای دانشگاه شهید باهنر کرمان، افرادی که همسن و سال خود ما بودند، چنان بیدار ایستاده و خوشآمد میگفتند که انگار وظیفه مشخصی را در شکافتن تاریکی و ظلمت بر دوش گرفتهاند.
آدمهایی شبیه به ما آنجا به استقبالمان آمدند که در مکتبی از جنس انسان دوستی پرورش یافته بودند؛ استقبال گرمی که بینظیر بود و در وجود مسافران خسته راه، شوق و ذوقی تازه جریان میداد.
حتی دانشجوهایی که خودشان را خادم ما میدانستند، آنقدر صبور و آرام بودند که انگار به جز یک نقطه در انتهای مسیری که هر انسانی طی میکند، هیچ چیز آنها را به حاشیه نمیبرد.
مسئولین پذیرایی دانشگاه باهنر، از همان ملاقات اول چنان مهربانانه به ما خوشآمد گفتند که در دل با خود اندیشیدم:«چقدر این آدمها مخلص هستند!»
حال و هوای مسیر گلزار شهدای کرمان بسیار شبیه به اربعین حسینی بود. مردم کرمان انگار همان مردم خونگرم عرب عراق بودند که این چنین به مسافران راه عشق محبت داشتند. با دیدن این مردم که مشتاقانه از راهیان مکتب مقاومت، بدون هیچ چشمداشتی پذیرایی و استقبال میکردند، تنها یک سوال باقی میماند که خود، آغازی برای یک سفر بزرگ در شخصیت یک قهرمان بود:
«به راستی این حاج قاسم که بود که مردم اینهمه مخلصانه برای خودش و میهمانانش در تکاپو هستند..؟!»
راوی: کوثر علی محمدی
آموزش علوم تجربی
#روایت_عشق
#راهیان_مقاومت
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal
#روایت_چهارم
ما حاج قاسم را در این سفر مهربانتر از شنیدهها و دیدهها یافتیم...
مهرش را در دلمان هدیهای از طرف خدا دانستیم و از آن همچون امانتی با ارزش نگهداری کردیم و نگهداری خواهیم کرد. لحظه به لحظه سفر در حالی که کرمان بودیم ولی کربلا بود؛ مسیر منتهی به مزار حاج قاسم، آمیختگی صدای جمعیت زیادی از زائران و موکبها یادآور حال و هوای اربعین بود.
حاج قاسم سلیمانی همه جای مسیر زندهتر از همیشه میخندید و چشمان منتظرش چشم به راه زائرانش بود و با مهربانی تمام، تک تک ما را همراهی می کرد. ما دلمان رضایت به رفتن نمیداد و شاهد حرف من، برگشتنهای مکرر ما سمت مزار حاج قاسم بود و نگاهی بیتاب و عاشق!
فاصله چندانی با شهادت نداشتیم و ماییم و این سؤالها که چه شد که آنها رفتند و چه شد که ما ماندیم...
فائزه رحیمی عزیزم، شهادت مبارک!
تو که آرزویش را داشتی و آرزویت تو را در آغوش خود کشید، حالا ماییم و مسیر تو و زندگی که ناگهان به پایان خواهد رسید. کاش که خوب زندگی کنیم و مثل تو خوب به پایان برسیم...
راوی: فاطمه عامری
رشته نیازهای ویژه
مرکز امام خمینی(ره) کاشان
#روایت_عشق
#راهیان_مقاومت
#شهید_دانشجومعلم_فائزه_رحیمی
🖋صدر، صدای قلم تحول...
https://eitaa.com/sadr_journal