ریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.*
*🔸دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.*
*وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.*
*والسلام علیکم و رحمت الله»*
*برای شادی روح مطهرش صلوات نثار کنید*
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین).
این گفتوگو تخیلی نیست/ بخشهایی از گفتوگوی جدید همسر (عفت) و دختر (فائزه) مرحوم هاشمی و ایدههایشان درباره سیاست را بخوانید:
🔻فائزه هاشمی: «مامان، من کاندیدای ریاستجمهوری بشم بهم رأی میدی؟»
🔸عفت مرعشی: «نه!»
🔹خبرنگار: چرااااا؟!
🔸عفت مرعشی: «اذیتش میکنند. فحشش میدهند، حوصله ندارم... اصلا کی به تو رأی میده آخه؟»
🔹خبرنگار: «اینطور نگویید خانم مرعشی، فائزه خانم خیلی طرفدار دارد...»
🔸عفت مرعشی: «فائزه طرفدار داره؟ راستی؟ خب اگر میتونه کار کنه، کار از دستش برمیاد، بره کاندیدا شه... منم فکرام رو میکنم بهش رأی بدم یا نه...»
🔸عفت مرعشی: «خب چرا زنان میخوان کاندیدا بشن؟»
🔻فائزه هاشمی: «این همه مرد اومدن و هیچ کاری نکردن. کار رو بسپرن دست زنها که نشون بدن کشورداری یعنی چی... حالا مامان نظرت چیه؟ به نظر شما خوبه یک زن رئیسجمهور بشه؟»
🔸عفت مرعشی: «من هیچوقت فکر رئیسجمهورشدن رو نکردم، اما اگر رئیسجمهور میشدم میساختم. کشور را آباد میکردم. گرانی را برمیداشتم...».
🔹خبرنگار: «خانم مرعشی اگر من کاندیدای ریاستجمهوری بشوم شما به من رأی میدهید؟»
🔸عفت مرعشی: «تو جوانی، فرصتش را داری. من به تو رأی میدهم». بعد میخندد و میگوید: «برات تبلیغ هم میکنم».
🔸عفت مرعشی: « پیش از انقلاب خواب بدی دیدم. خواب دیدم همسرم شاه شده. در خواب گریه میکردم که من دوست ندارم تو شاه باشی. این خواب را برایش تعریف کردم... او شاه نشد، اما در همه سالهای پس از انقلاب خدمت کرد، هرچند سالهای آخر مزدش را کف دستش گذاشتند...»
🔸عفت مرعشی: «ما سفر مکه رفته بودیم. به کسی هم اطلاع نداده بودیم و ماجرا تشریفاتی نبود. اما همسر ملک عبدالله، باخبر شد و آمد هتل پیش ما. ما را شام خانهشان دعوت کرد... خیلی خانواده خونگرمی بودند. درواقع روابط ایران و عربستان از یک رابطه خانوادگی آغاز شد... . بعد ما اونها رو دعوت کردیم و همسرانمان هم با هم ارتباط گرفتند و مسئله سیاسی شد...»
🔸عفت مرعشی: «(هاشمی)از سر کار که میآمد همانطور که مینشستیم و چای میخوردیم همهچیز را تعریف میکرد. بعد من میگفتم من اگر بودم اینجا این کار را میکردم. سرش را تکان میداد. یک وقتهایی میگفت چیزی که گفتی را پیش بردم و بهتر شد...»./شرق
وقتی بچه بودیم موقع فوتبال، کسی رو به عنوان کاپیتان انتخاب میکردیم که از همه تجربه و مهارت بیشتری داشته باشه.
حالا نمیفهمم #سید_حسن_خمینی که هیچ سابقه و توانایی نداره چرا میخواد رئیس جمهور بشه؟
والا ما وقتی بچه بودیم از اینها بیشتر میفهمیدیم
"سید احمد هاشمی"
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥سخنان جنجالی #استاد_شجاعی دربارهی انتخابات ۱۴۰۰
* به هر شخصی رای دادهایم،
پس شبیه همان شخص بودهایم!
* تکلیفمان را مشخص کنیم؛ در جبههی حقیم یا باطل؟!
* رمز کلیدی برای تشخیص کاندیدهای خائن
و خطرساز چیست؟