#با_شهدا_تا_انتخابات ☝️🇮🇷
♨️ایام #انتخابات بود و بحث کاندیداها داغ.
⬅️ همان روزها اسماعیل تازه از سوریه برگشته بود. می نشست کنار بچه ها و با هم تجزیه و تحلیل می کردند.به آن ها می گفت: با تحقیق و مطالعه جلو برید. باید گزینه ای رو که انتخاب می کنید که از روی بصیرت باشه تا شرمنده خون شهدا نشید.
"شهید حاج اسماعیل حیدری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
3.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواهید بریزید کف خیابون؟بسم الله!
خط و نشانهای عجیب سردار قاسمی برای احمدینژاد، ظریف، عفت هاشمی و ...
#انتخابات
🌸امام علی (ع):🌸
*الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ .*
🔶 زبان،بروز دهنده ی شخصیت :
*شخصیت آدمی زیر زبان او نهفته است.
( نهج البلاغه،حکمت ۱۴۸ ) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
*السلام علیکَ یاحسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی(ع)*
*السلام علیکَ یاحسینَ بنَ علیٍ (ع)*
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌹سلام صبح دوشنبه شمابخير🌹
🌹حاجت روآ باشید ان شآءالله🌹
🌹التماس دعای مخصوص🌹
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۳ کار خوب دولت روحانی را بگویید؟!
👈 و جواب مردم
⭕️ پ.ن: همتی گفته اومدم تا روحانی آخری نباشه؟!
‼️کاش همه مسئولین ریاکار بودن!
🔹گفتم: آیت الله #رئیسی پرکار و مردمیاند
🔸گفت: از روی ریا چنین کاری میکنه!
🔹گفتم: مسئولین کاری نکنن و در بین مردم نباشن یه چیزی میگیم اگر پرکار و مردمی باشن یه چیز دیگه!!
✅اگر پرکاری و مردمی بودن ریاکاری هست کاش همه مسئولین ریاکار بودن!
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#رئیسی_انتخاب_اصلح
🟦🟦🟦🟦🟦
اين روبان آبي براي شماست لطفا قبول كنید!
*روبان آبی*
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند.
او دانشآموزان را یکىیکى به جلوى کلاس میآورد و چگونگى اثرگذارى آنها بر خودش را بازگو میکرد.
آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ میزد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود:
*« من آدم تاثیرگذارى هستم.»*
سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژهاى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت.
آموزگار به هر دانشآموز سه روبان آبى اضافى داد و از آنها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند.
یکى از بچهها به سراغ یکى از مدیران جوان شرکتى که در نزدیکى مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکى که در برنامهریزى شغلى به وى کرده بود قدردانى کرد و یکى از روبانهاى آبى را به پیراهنش زد. و دو روبان دیگر را به او داد و گفت:
ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش میکنم از اتاقتان بیرون بروید، کسى را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبى به سینهاش قدردانى کنید.
مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رییسش که به بدرفتارى با کارمندان زیر دستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او را به خاطر نبوغ کاریاش تحسین میکند.
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبى را میپذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینهاش بچسباند.
رییس گفت: البته که میپذیرم. مدیر جوان یکى از روبانهاى آبى را روى یقه کت رییسش، درست بالاى قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:
لطفاً این روبان اضافى را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگرى قدردانى کنید.
مدیر جوان به رییسش گفت پسر جوانى که این روبان آبى را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسى است و آنها میخواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم میگذارد.
آن شب، رییس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر ١۴ سالهاش نشست و به او گفت:
امروز یک اتفاق باور نکردنى براى من افتاد. من دردفترم بودم که یکى از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین میکند و به خاطر نبوغ کاریام، روبانى آبى به من داد.
میتوانى تصور کنی؟
او فکر میکند که من یک نابغه هستم!
او سپس آن روبان آبى را به سینهام چسباند که روى آن نوشته شده بود:
*«من آدم تاثیرگذارى هستم.»*
سپس ادامه داد: او به من یک روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگرى قدردانى کنم. هنگامى که داشتم به سمت خانه میآمدم، به این فکر میکردم که این روبان را به چه کسى بدهم و به فکر تو افتادم. من میخواهم از تو قدردانى کنم.
مشغله کارى من بسیار زیاد است و وقتى شبها به خانه میآیم توجه زیادى به تو نمیکنم.. من به خاطر نمرات درسیات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد میکشم.
امّا امشب، میخواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزى و مىخواهم بدانى که تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بودهاى.
تو در کنار مادرت، مهمترین افراد در زندگى من هستید. تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم. آن گاه روبان آبى را به پسرش داد.
پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمیتوانست جلوى گریهاش را بگیرد. تمام بدنش میلرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صداى لرزان گفت:
« پدر، امشب قبل از این که به خانه بیایى، من در اتاقم نشسته بودم و نامهاى براى تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید.»
من میخواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشى کنم. من اصلاً فکر نمیکردم که وجود من برایتان اهمیتى داشته باشد. نامهام بالا در اتاقم است. پدرش از پلهها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد.
فردا که رییس به اداره آمد، آدم دیگرى شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمیزد و طورى رفتار میکرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روى او تاثیرگذار بودهاند.
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامهریزى شغلى کمک کرد ... یکى از آنها پسر رییسش بود و همیشه به آنها میگفت که آنها در زندگى او تاثیرگذار بودهاند.
و به علاوه، بچههاى کلاس ، درس با ارزشى آموختند:
*« انسان در هر شرایط و وضعیتى میتواند تأثیرگذار باشد. »*
همین امروز از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشتهاند قدردانی کنید.
یادتان نرود که روبان آبی را از طریق پیام هم میتوان فرستاد!
من این روبان آبی را همراه با این روایت به همه کسانی که روی زندگیم تأثیر گذاشتند و با مهربانی درس های بزرگ زندگی را به من دادند تقدیم می کنم...
🥇🪢تقدیم به شما🪢 🥇
🌸امام جعفرصادق(ع):🌸
*اللهُ فی عَوْنِ الْمُؤْمِنِ، مادامَ المُؤْمِنُ فی عَوْنِ أخیهِ*
*تا وقتی که مؤمن در پییاری برادر خویش باشد، خداوند یاور اوست*
(بحار الأنوار، جلد 74)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
*السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ(ع)*
*السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ(ع)*
*السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ(ع)*
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌹سلام صبح سهشنبه شمابخير🌹
🌹التماس دعای فرج🌹