🔞در بوشهر چه می گذرد؟ برهنگی فرهنگی یا فرهنگ برهنگی؟ اینبار در بوشهر

شعرخوانی درباره هفته وحدت در محضر مقام معظم رهبری

السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا نبی الله. ان شاءالله زیارت از نزدیک بزودی قسمت شما محبین و آرزومندان . حتما ببینید. 🌹صدرا🌹

#تلنگر گوشه ای ازفیلم را ببینید . ریا یا عبادت؟ عبادت واقعی چگونه باید باشد؟🤔🤔🙈 🌹صدرا🌹

♦️پوتین: حزب‌الله یک قدرت سیاسی مهم در لبنان است 🔹نظرها درباره حزب‌الله از یک کشور به کشور دیگر فرق می‌کند اما ما آن را یک جریان سیاسی مهم در لبنان می‌دانیم. ما با همه جریان‌های لبنان برای حفظ امنیت، ثبات و صلح در این کشور همکاری می‌کنیم. 🔹روسیه، امکان کمک به تحقیقات در حادثه انفجار بیروت را بررسی خواهد کرد و آماده است تصاویر ماهواره‌ای از آن در اختیار مسئولان لبنانی قرار دهد.

♦️رضایت ۷۲ درصدی ایرانیان از عملکرد رئیسی 🔹نتایج نظرسنجی گالوپ نشان می‌دهد ۷۲ درصد از شرکت‌کنندگان از عملکرد رئیسی رضایت دارند. واکسیناسیون گسترده کرونا یکی از دلایل افزایش رضایت ایرانی‌ها از عملکرد رئیس‌جمهور جدید ایران عنوان شده است. 🔹طبق گزارش گالوپ، افزایش دسترسی به واکسن‌ از منابع غیرغربی و تأکید دولت جدید به اقدام برای مقابله با بیماری همه‌گیر احتمالاً عامل افزایش اعتماد مردم ایران به دولت کشورشان بوده است.

خدیجه انقلاب را بهتر بشناسید👇👇

🌾خدیجه ی انقلاب🎋 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 به‌ نام خدا سلام ... 🌹هواپیمای شرکت "ایر فرانس" وقتی که ۱۲بهمن ۱۳۵۷ش. بسوی تهران پرواز کرد؛ اگرچه میلیون ها ایرانی را پس از سال ها از چشم انتظاری رهانید، دل هایی را نیز غمگین کرد. کسانی بودند که در همان۱۱۶ روز حضور امام خمینی (ره) در "نوفل لوشاتو" تحت تاثیرقرارگرفته بودند. یکی از آنان بانویی تونسی بود که شیعه شد و بعدها معروف شد به "خدیجه ی انقلاب" : 👇 💐🍃 "مهرزیه لائیب" ۲۸ ژانویه ۱۹۳۷م. درخانواده ای اصیل و ثروتمند در تونس متولد شد. او در دوران جوانی به فرانسه مهاجرت کرد و با "عبدالمجید لائیب" ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ، چهار دختر و چهارپسر بود. (درود بر این زوج)! 💐🍃دخترش منیره، با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی، بانو "لائیب" میگوید : [مادر من زنی بود که قلب بسیار بزرگ و مهربونی داشت و همین قلب مهربون باعث شد بعد از پذیرش مکتب تشیع، بسیاری ازجوونا را جذب مکتب اهلبیت کنه و خیلی از جوونای فرانسوی بخاطر اخلاق پسندیده ی مادرم، با مذهب اهلبیت آشنا شدند. مادرم اول امام خمینی را در تلویزیون دیدند و بعد ازآن بود که تصمیم گرفتند به دیدن چنین شخصیتی در "نوفل لوشاتو" برن. وقتی از دیدار با امام خمینی برگشتند ، زندگی شون دگرگون شده بود. درهمان سال هایی که برای اولین بار با امام خمینی ملاقات کردند، درواقع با یک "نور" مواجه شدند. نوری که در زندگی، مسیر ایشان را تغییرداد و هدایت شون کرد]! 💐🍃 بعد از آنکه امام خمینی (ره) فرانسه را ترک کرد، بانوی ثروتمند فرانسوی بدنبال راهی بود تا به انقلاب ایران کمک کند. به همین دلیل به سراغ مرکز اسلامی دانشجویان ایرانی رفت. 💐🍃 یکی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه : با تلاش بسیار و پرسان پرسان اینجا را پیدا کرد و اینجا را بنام "مسجد ایرانی ها" نام می برد. و مسجد ایرانی ها را پیدا کردم و الآن آمدم که شما ما را هدایت کنید. (خب ما شاید در ابتدا خیلی جدی نگرفتیم این قضیه رو، اما بعد از مدتی دیدیم نه، کاملا این جدیه در سخنان خودش)! آن موقع ماه رمضان بود، دیدیم یه کارتن های بسیار زیادی که پر از کنسروها و غذاها و اینها بود، ایشون آورده بود، گفتند اینها را اطعام کنید بین مسلمان ها برای افطار. ما کم کم به خونه ی ایشون رفتیم، باب مراوده باز شد، مدتی گذشت. با ایشون صحبت شد. بعد از مدتی ایشون آمد و من را پیدا کرد و گفت من یه خوابی دیدم و می خواستم این خواب را برای شما تعریف کنم. ایشون گفت: من یه خواب دیدم که من در این جماعت، در کشتی سواریم و بر بالای این کشتی نوشته "سفینة النجات"!!! و پیامبراکرم و پنج تن آل عبا در این کشتی هستند. پیرامون پیغمبر اکرم (ص) حسنین رو می دیدیم، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) رو می دیدیم. امیرالمومنین رو؛ میدونستیم اینها هستند، اما چهره ی اینها رو من نمی تونستم ببینم، چهره ی اینها بر ما پوشیده بود!!! و من از خواب بیدار شدم هراسان ، می خواستم ببینم تعبیرش چیه؟ (عرض کردم خب این تعبیر نمی خواد، این رؤیای صادقه است و تعبیرش هم در خودشه). این است که شما در کشتی نجات سوار شدید و خداوند شما را پذیرفته ، ائمه ی اطهار شما را پذیرفتند ، در این کشتی سوار شدید و محبت اهل بیت (علیهم السلام) رو خداوند بشما عطا کرده. ایشون به این معرفت رسید و از "عارفان" شد! 💐🍃 مادام لائیب و همسرش که از شهروندان فرانسوی بودند، ثروت خود را در راه اسلام و دفاع از انقلاب اسلامی انفاق کردند، بطوری که ۱۰ خانه را دراختیار دانشجویان مسلمان مقیم فرانسه قرار دادند و از کانون اسلامی دانشجویان مسلمان حمایت کردند. تاکنون دهها مسجد بواسطه ی کمک های مالی این بانوی فرانسوی در فرانسه بنا شده است. 💐🍃 دکتر محمد رضا دستغیب از کسانی است که در آن دوران در فرانسه حضور داشت، میگوید : ایشون یه دستگاه چاپی برای ما خریداری کرد در آن موقع، به مبلغ ۷۰۰ هزار فرانک (مبلغ بالاییه، حالا شاید صدها میلیون تومان قیمتش باشه) و هرچه داشت کمک می‌کرد. خانه های متعدد؛ خانه هایی که آن ها را در اختیار دانشجویانی قرار می‌داد که واقعا از نظر مسکن در مضیقه بودند، سفره های افطار میداد، در مساجد. دفتر نشر و کتاب ، آنچه من یادم میاد اینکه در تمام فعالیت هایی که وجود داشت، خودش و اطرافیانش که شاید بالغ بر پنجاه ، شصت نفر می شدند، اینها شرکت می‌کردند. حتی بارها و بارها اینها مورد ضرب و جرح قرار گرفتند. 💐🍃 اما فعالیت بانوی فرانسوی به همین جا ختم نمی شد. وقتی ما میگیم " خدیجه ی انقلاب اسلامی"؛ تنها در بحث ثروت و صرف ثروت نیست، ایشون بله ثروتش رو داد، اما ایشون تمام وجودش رو در اختیار اهل بیت قرار داد. تمام قلبش رو تقدیم کرد.

او را "جادوگر" خطاب کردند. روزنامه های فرانسه نوشتند که "این جادوگره، جادوگری است که مردم را جذب می کنه بخودش؛ افراد را خواستند پراکنده کنند، او را به زندان بردند . به یاد شِعب ابیطالب افتادم که در اونجا اصحاب و خدیجه کبری چه توان و زحماتی را متحمل شدند؟ همین مسیر رو ایشون طی کرد. 💐🍃 در زمان جنگ - یعنی همان وقتی که عراق میراژ ها و تجهیزات جنگی خود را از فرانسه دریافت میکرد، خانم لائیب، شهروند ثروتمند فرانسوی برای رزمندگان ایرانی مجروح در جبهه، دارو می فرستاد. 💐🍃 دکتر محمد سلیمانی که در دوران دانشجویی در فرانسه با خانم لائیب آشنا شده؛ با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی او می‌گوید : "در زمینه تامین دارو برای جبهه های جنگ خیلی کمک کرد. کمک ها جمع آوری، و ارسال می شد به ایران. اون موقع منافقین در متروهای مختلف پاریس تقسیم می شدند، امضا علیه نظام انقلاب اسلامی جمع می‌کردند و تبلیغات سوء و مخدری علیه انقلاب اسلامی و حضرت امام انجام می‌دادند! با این فعالیت های این بانو ، آنها خنثی می شدند. چون قوی بودند؛ هم مسلط به زبان، هم مسلط به مبانی اسلامی و انقلابی. بحث می‌کردند و واقعا اینها رو (منافقین رو) گذاشته بود در کنجی، دیگه نمی تونستند آنجور که باید فعالیت بکنند". 💐🍃 به همین دلیل بود که خانم لائیب که ثروت خانوادگی اش شامل چند هتل، کارخانه و خودروهای متعدد بود، همان اوایل انقلاب اسلامی به دادگاهی در پاریس فرا خوانده و به پنج سال زندان محکوم شد۰ 💐🍃 منیره دختر لائیب : [پرونده ی قرمزی روی میز قاضی بود که در آن مادرم بخاطر کمک به دانشجویان ایرانی و برگزاری راهپیمایی متهم شده ، مادرم مستقیم به زندان رفت بدون اینکه حتی فرصت پیدا کنه وکیل بگیره و از خودش دفاع کنه!! مادرم هربار از من کارتن هایی پر از کتاب دعا، قرآن و زندگی اهلبیت را می گرفت تا در زندان توزیع کنه. هر شب در زندان اذان می گفت و کسایی که مسلمان شده بودند، پشت سرش نماز می خوندند. صدها نفر در زندان تحت تاثیر او قرار گرفتند و همین شد که بعد از گذشت ۶ ماه از محکومیت ۵ ساله ی مادرم، مسئولان قضایی فرانسه که از نفوذ مادرم بین زندانی ها احساس خطر میکردند، او را به ناچار آزاد کردند. مادرم بلافاصله بعد از آزادی زندان پاریس گفت : "می خواهم به ديدار امام خمینی بروم"]! 💐🍃 خدیجه ی انقلاب اسلامی نخستین بار بود که به ایران می آمد. جالبه ایشون وقتی که از هواپیما در فرودگاه مهرآباد می شینه و از پله ها که میان پایین، پاشون به خاک جمهوری اسلامی ایران میرسه، سجده می کنه! و خدا را شکر میکنند ایشون از اون بالا که نشسته بود و امام رو نگاه میکرد، امام داشت صحبت میکرد (به فارسی صحبت میکرد) ایشون متوجه نمی شد که مثلا؛ کسی هم نبود که ترجمه بکنه، اشک می ریخت! وقتی برگشت دوباره به فرانسه، این فعالیت هاش چند برابر شد! 💐🍃 بانو لائیب کسی است که ثروت خود را در راه اسلام و مکتب اهلبیت انفاق کرد و بسیاری از افراد به سبب اخلاق پسندیده ی او به مذهب "شیعه" گرایش پیدا کردند. 💐🍃 "عبدالله ، پسرخوانده ی مادام لائیب : من اسم عمیدنژاد لوپن و ملیتم فرانسویه. اصلیت من از جزیره ی "گوتلو" یکی ازمستعمرات فرانسه است. دومین باریه که به ایران و شهرقدس قم سفر می کنم. اولین بار در مراسم خاکسپاری بانو لائیب به ایران آمدم. قم برای من یادآور شهرفاطمه ی معصومه است و شهرامام خمینی! شهری که امام خمینی انقلاب را از همین جا شروع کرد. 💐🍃 ژان پیر لوبره پسرخوانده بانو لائیب که مدت ۳۰ سال با این بانوی بزرگوار زیسته است، از روحیات او می‌گوید؛ درحالی بغضی در گلو داره و اشک در چشمانش حلقه زده است : ۲۰ ساله بودم که با خانم لائیب آشنا شدم و بعضی دوستان من می گفتند بانوی مهربانی هست که دوست داریم با او آشنا بشیم. هیچ ذهنیتی نسبت به ایشان نداشتم. وقتی با او برخورد کردم ، بانویی را دیدم که چهره ای بسیار نورانی و خندان داشت. در اولین برخورد جذب اخلاق و رفتار او شدم. بانو لائیب گفت تو مثل پسرم من هستی و من دوست دارم اسم تو "عبدالله" باشه! و من بشدت تحت تاثیر این کلام ایشون قرار گرفتم. قبل از آشنایی با خانم لائیب، من یه مسیحی بودم (البته نه یه مسیحی بسیار عامد؛ من مسیحی بودم، چون خانواده ام مسیحی بودند). مادام لائیب زنی است سرشار از ایمان و تعهد بود. هر وقت ایشون را می دیدم، بی اختیار تحت تاثیر ایشون قرار می گرفتم. نمی تونم برای شما توضیح بدم چه احساسی دارم؛ و این یه ارتباط معنوی و قلبی مبتنی بر تقوا و ایمانه، تحت تاثیر کلام ایشون بودم که جذب اخلاق این بانوی محترم شدم. توضیحاتی که در باره ی اسلام به من داد، احساس کردم گمشده ی خودم را