1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تحلیل یک طلبه کشمیری از گسترش سلام فرمانده در کشمیر و هند و...
⭕️ در اقتصاد مفهومی هست به نام هزینه فرصت؛ یعنی هزینه جایگزینی یک انتخاب مشخص با انتخابهای دیگر. یعنی اگر الان در جاهای مختلفی از جهان تشیع یک ترانه مذهبی و فارسی را اجرا میکنند، برای اینکه قدر این اتفاق را به منطق اقتصادی بفهمی نگاه کن ببین آمریکا چقدر باید خرج میکرد که همین بچهها بجای سلام فرمانده، یک ترانه آمریکایی بخوانند؟
یعنی مثلا هزینههای یواساید USAid را در همین (منطقه) گِلگِت و بَلتِستانی که این بچهها دارند فارسی زمزمه میکنند جمع بزنید و ببینید که چقدر میشود و اگر قرار بود به همین موقعیت فرهنگی تمدنی که ایران دارد برسند چقدر دیگر باید خرج میکردند؟
⭕️ ما البته برای رسیدن به اینجایی که هستیم خیلی هزینه دادیم که نمیشود به آنها اتیکت قیمت دلار و ریال زد اما بعضی وقتها خوب است برای دانستن قدر داشتههایمان خودمان را جای رقبا و دشمنانمان بگذاریم. شهید دکتر نقوی، شهید رحیمی، شهید عارف حسینی و ... اینان جان دادند تا چنین عمق راهبردیای ایجاد بشود.
بکشید بیرون از دعواهای سیاسی داخلی و کمی افقهایتان را بلند کنید رفقا؛ بلند به بلندای کوههای گِلگِت و بَلتِستان!
⭕️فریب مخاطب توسط جریان تحریف
🔻چطور میشه مخاطب رو فریب داد؟!
🔹هیچی، فقط کافیه وقتی آیت الله علم الهدی میگه: [جنبه هایی از ولنگاری و بی بند و باری در مسئولیت پذیری ها که منجر به حوادث میشود خطرناک است]
‼️تو تیتر بزن: عوامل حوادث قطار و متروپل بی بندوباری است.
#اصلاحات
#جریان_تحریف
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«سلام فرمانده» اینبار به زبان هندی. سربازان هندی سید علی هم قیام کردند
یکی از ویژگیهای سرود سلام فرمانده این است که مرزهای جغرافیایی تمدن نوین اسلامی را که همچون برادههای آهن گرد مغناطیس انقلاب جمع شدهاند، نمایان ساخته است.
🌴سوره حمد :
هرکس هر صبح و شام و با اعتقاد تمام سوره حمد را ۷ مرتبه به اب بخواند و بخورد دچار امراض جسمی نمیشود ..
☘🍃آنکس که هر صبح ۷۰ مرتبه سوره حمد را به آب بخواند و بخورد ....فرشتگان بدن آن شخص را زیارت میکنند ...
سوره حمد کل هستی ماست ...
سوره حمد اصول و فروع دین ماست ..
اصول دین :
توحید وعدل و معاد است .
معاد دو شاخه دارد :
نبوت و امامت
☘ سوره حمد یا فاتحه ، گشایش عمل انسان است ،
3 آیه اول راجع ب اصول دین :
🌱توحید 🌱 عدل 🌱 معاد 🌱
و 4 آیه بعد راجع ب فروع دین ماست :
🌱 نماز 🌱روزه 🌱 خمس 🌱زکات 🌱حج 🌱جهاد 🌱امر ب معروف 🌱نهی از منکر 🌱تولی 🌱تبری🌱
☘ شبها که سوره حمد را میخوانیم ب الرحمن الرحیم که میرسیم دعای تلقین را برای خود بخوانیم که اگر بخوانیم شب اول قبر نیازی ب تلقین نداریم
در آخر الزمان که بلا بسیار است دست از سوره حمد برنداریم .
هر آیه از آن را با 70 بسم الله الرحمن الرحیم ب آب بخوانیم بدهیم بیمار بخورد .
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
🍃 تعجب نکنید اگر بر مرده ای 70 حمد خواندید و زنده شد 🍃
🌴سوره حمد میفرماید توحید ۴ شاخه است :
توحید ذاتی
توحید صفاتی
توحید افعالی
توحید عبادی
انسان ابتدا باید ذات خود را درست کند تا بتواند خودسازی داشته باشد باید به ذات خداوند نزدیک شود .
ذات انسان یعنی ریشه اخلاق انسان ..
تا ریشه درست نباشد نمیتوانیم ساقه و شاخ و برگ را درست کنیم ..
دوم صفات خود را درست کنیم ..
صفات یعنی :
اخلاق نیک
رفتار نیک
گفتار نیک ...
متاسفانه از توحید بعضی فقط عبادی آنرا عمل میکنند درحالیکه باید ۳ اصل اول را درست کنیم تا عبادت ما درست باشد .
همه اینها ک درست شود عبادتهای ما هم پذیرفته خواهد شد ..
نمازی که در آن اخلاق نباشد ...
نمازی که در آن آزار و رنجش دیگران باشد .
نمازی که درآن سخنان لهو و لعب باشد .
نمازی ک در آن صدق گفتار نباشد ...و با خواندن چنین نمازی عمل به فریضه نکرده ایم .
شبها هنگام خواب دست را برگوش راست بگذاریم و سوره حمد را بخوانیم تا صبح نفس ما ارام باشد و تسبیح خداوند بگوید.
با توجه و توسل به سوره حمد به هر مقامی که بخواهیم میرسیم ..علما بزرگ برای طریق سیر و سلوک از سوره حمد مدد میگرفتند .
🌴اعتقاد و عمل به سوره حمد یک حج اکبر است ..
دل بریدن از غیره خداست ..
عمل به سوره حمد دل بریدن از تعلقات دنیاییست ...
حج ظاهری زیارت کعبه و خانه خداست ولی بسیار مهمتر از آن حج باطنیست و حج باطنی سر بریدن نفس و وابستگیهاست .
هنگام قرائت سوره حمد در معنای آن تدبر کنیم .
هنگامی که شروع به خواندن سوره حمد میکنیم با تمام وجود باید بگوییم ..خداوندا ما هیچیم و همه چیز تویی ..در معنای سوره حمد تدبر کنیم ..یکی از نشانه های حضور قلب در نماز توجه به معانی آن است ..هنگامی که پیشانی را که بالاترین جای بدن است بر مهر میگذاریم خود را در بالاترین طبقه آسمانی یعنی آسمان هفتم که حتی جبرئیل امین هم به آن نرسید تجسم کنیم ...
🌴پس در نماز سوره حمد که میخوانیم باید کل اصول دین و فروع دین را در آن رعایت کرده باشیم .🍃
اگر از قرآن تنها به سوره حمد هم عمل کنیم یعنی به کل قرآن عمل کرده ایم ..
🍀ارزش سوره حمد را پاس بداریم🍃
باید ب آیات قرآن اعتماد و اعتقاد داشته باشیم.
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لب وا نکرده حاجتِ یک عمر میدهد
بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست
ولادت با سعادت امام رضا علیهالسلام مبارک😍🌹
👤 #کلیپ زیبای " سرود به زبان آبادانی" با صدای کربلایی #حسین_طاهری
🌺 ویژهٔ ولادت #امام_رضا
📥 دانلود با کیفیت بالا
نتیجهای که میتوان از ایستادگی و موفقیت دو ملت #ایران و #ونزوئلا گرفت، این است که تنها راه علاج در مقابل فشارها، ایستادگی و #مقاومت است. ضمن آنکه باید همکاریها و ارتباطات میان جمهوری اسلامی ایران و دولت بولیواری ونزوئلا بیش از پیش مستحکم و نزدیک شود.
"KHAMENEI.IR"
*روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات شهید زنگی آبادی از ظهور دوباره شهید پس از شهادتش/ عجیب و از بی نظیر ترین شهیدان دوران دفاع مقدس*
صدای زنگ تلفن من را به خود آورد. بی اهمیت به صدای زنگ مشغول جمع آوری ورقه ها شدم. باز هم صدای زنگ. ورقه ها را جمع می کردم و به درون کارتن می انداختم. بازهم صدای زنگ تلفن. روزهای گذشته را با خود مرور می کردم. بازهم صدای زنگ تلفن. از آقای کرمانی درخواست کرده بودم نگارش زندگینامه یکی از سرداران را به من بسپارد. باز هم زنگ تلفن. آقای کرمانی مسئول چاپ کتاب های مربوط به کنگره بزرگداشت سرداران بود. باز هم زنگ تلفن. آن روز یک کارتن پر از برگه داده بود دستم. بازهم زنگ تلفن. برگه ها مجموعه ای از گفتار خانواده، دوستان و همرزمان سرداری شهید بود. بازهم زنگ تلفن. با مطالعه برگه ها وا رفتم. باز هم زنگ تلفن. نا امیدانه احساس کردم این همه خاطره از شهید قابلیت تبدیل شدن به اثری داستانی را ندارد. بازهم زنگ تلفن. از طرفی پروین، لیلا و سهیلا با دیدن کارتن دلخور شده بودند.باز هم زنگ تلفن. میدانستند تا چند وقتی که نگارش کتاب را در دست دارم من را بسیار کمتر خواهند دید. بازهم زنگ تلفن. اما چه کنم ؟ زندگی خرج دارد؟. باز هم زنگ تلفن. باید کاری کنم تا داستان جذاب شود. باز هم زنگ تلفن. می توانم از تجربه ای که در نگارش دارم برای خلق داستانی جذاب استفاده کنم. باز هم زنگ تلفن. حال آدمی را داشتم که بین زمین و آسمان معلق است. باز هم زنگ تلفن. و این زنگ تلفن. چه سماجتی دارد. باز هم زنگ تلفن. احتمالاً یکی از خوانندگان است.باز هم صدای زنگ تلفن. و باز هم ....... این بیست و پنجمین بار است که صدای تلفن بلند می شود. تعداد زنگ ها را شمرده بودم.گوشی را برداشتم.
سلام علیکم. بفرمایید.....
علیکم سلام. می خواستم بگویم شما می توانید برای رفع این به ظاهر مشکل، از صناعات داستانی برای پرداختن به خاطرات استفاده کنید و جای دست بردن در آن کاری کنید که خواندنی تر شود .
حیرت زده شده بودم. او چه کسی است که ذهن من را می خواند؟!!
شما؟
من زنگی آبادی هستم.
ببخشید. کی؟!
یونس زنگی آبادی.
خشکم زده بود. سریع گوشی را گذاشتم. با چشمانی از حدقه در آمده به پنجره خیره شده بودم. زل زده بودم به دو چشم که در میان تاریکی هویدا شده بود. دو چشم پر فروغ و مهربان در طرح محوی از یک سر. دو چشم پر از لطافت و لبخند. حسی که داشتم حیرت بود نه ترس. فضا بسیار دوستانه بود. دوباره زنگ تلفن به صدا در آمد. بی اختیار گوشی را برداشتم. من خوابم یا بیدار؟
دوباره همان صدا بود. سر تا پا گوش شده بودم.
من برای ترساندنت نیامده ام. بلکه برای ادای حقی که بر ذمه توست آمدم. هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی، شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو می گذارم. زیرا از خدا خواستم که یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بی دست شدم و به وقت حسین شدن بی سر. مرا از پاهایم شناختند. این ها را می دانی......خوانده ای ...
یعنی من انتخاب شده ام؟
ما خود را تحمیل نمی کنیم. بلکه در دل ها جا می کنیم.
باید چه کنم؟
حق را ادا کن .حق این اثر آن است که مرا طوری در یادها برانگیزد که در قیامت برانگیخته می شوم. کامل، نه شرحه شرحه، آن طور که در دنیا شدم. اگر حسین را سر بریدند و عباس را دست، آنان قیامت نه با سر و دست بریده که با اندام کامل خویش برانگیخته خواهند شد و من نیز که مرید آنان بوده ام، چنینم. پس تو خاطرات مرا که چون جسم دنیایی ام شرحه شرحه است، همچون جسمی که در قیامت برانگیخته می شود، به اندام کن. با سر و دست . بخواهی می توانی .
می خواهم. پس حتماً می توانم.
مرا نه ناظر خود، که خواننده ای فرض کن که با کلمه به کلمه تو پیش می آید. به هر جمله ات قد می کشد. اگر کتاب تو جسم باشد، من روح آنم .
من مفتخرم .
از تعارف کم کن.
حرف دلم را زدم .
برای آن که به مکان مسلط شوی ،به روستای زنگی آباد برو ...
آیا ارتباط یک طرفه است ؟
همین طور تلفنی ؟
تو اراده کن من می آیم. به هر صورتی که بخواهم. من اذن از خدا دارم . منبرای زینب شدن اجازه گرفته ام.
ناگهان تلفن شروع کرد به بوق ممتد زدن. گوشی را گذاشتم. حجمی از سوالات به من حمله ور شد. یعنی خواب می دیدم؟ واقعاً او سردار شهید، حاج یونس زنگی آبادی بود؟ درباره این واقعیت با چه کسانی مشورت کنم؟ چه کسی باور می کند شهید با من تماس تلفنی داشته است؟ چه کسی باور می کند خیره شدن من به دو چشم مهربان و خندان را؟ به هرکسی توضیح دهم باید برایش قسم جلاله بخورم. آخر باور کردنی نیست. باید اولین کاری که می کنم از مخابرات پیگیر تماس شوم.
تمام شب واقعه را مرور می کردم. صبح اولین کاری که کردم پیگیر تماس شدم. حتی در حوالی آن ساعت
هیچ تماسی ثبت نشده بود.! از طرفی 25 مرتبه زنگ خوردن گوشی اتفاقی غیرممکن