4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنهان مشو که روی تو
بر ما مبارکست
نظاره تو بر همه
جانها مبارکست
❀✦•┈┈❁ #مولانا ❁┈┈•✦
اللهم عجل لولیک الفرج
🔘
چوپانی هر روز گوسفندانش را به صحرا می برد عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه ازآنها برای آتش درست کردن استفاده می کرد و برای خود چای آماده می کرد هر بار که او آتشی میان سنگها می افروخت متوجه می شد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است
امادلیل آن را نمی دانست چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست گیرش شود
اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می داد سرد بود . تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود . تیشه ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد...
آه از نهادش بر آمد میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می کرد .
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا ای مهربان تو که برای کرمی این چنین می اندیشی وبه فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده ای و من
هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم .
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
سلام به همه عزیزان هم گروهی انشاءالله حالتون خوب باشه
می خوام یه خواهشی ازتون بکنم و دعوتتون کنم به یک کار خیر که انجامش بسیار ساده و راحت ولی آثار و برکاتش بسیار فراوان و عمیق هست....
*اما قبلش می خوام یه نکته ای رو بهتون بگم*
دیدین توی برنامه " *زندگی پس از زندگی* شبکه چهار قسمت بیست و دوم جوانی بود به اسم آقای "حامدطهماسبی" که یکی از بهترین و تاثیرگذارترین قسمت های این برنامه بودو یکی از آموزنده ترین بخش های صحبت هاشون اونجایی بود که تعریف میکردند زمانی که بچه بودند توی مراسم معنوی، پیرمردی بود که موقع خروج کفشاشوگم کرده بود و ایشون کفشای پیرمرد رو پیدا میکنه و جلوی پاهاش جفت میکنه. پیرمرد خیلی خوشحال می شه و براش دعا میکنه و میگه که: " *الهی پاهات بلا نبینه جوان*"
و بعد در عالم بعد از مرگ بهش نشون داده بودند که ایشون در طول زندگی سه مرتبه با موتور تصادف کرده بوده و یک بار از بالای درخت افتاده بوده و یک بار هم که همون تصادف آخرش که منجر به تجربه مرگش میشه که دکتر ها بهش گفته بودند باید پاهات قطع میشد.....
اما توی هیچ کدوم از این حوادث هیچ وقت هیچ آسیبی به پاهاش نرسید و این در اثر همون دعای ساده و مختصری بود که این پیرمرد در حقش کرده بود و گفته بود که: *"الهی پاهات بلا نبینه جوان"*
حالا خواهشی که من ازتون داشتم همینه که بیایم از این به بعد همه مون به بهانه های مختلف بیشتر در حق همدیگه دعا کنیم و این دعا ها رو ساده نبینین و از اثرات دعا ها غافل نشیم....
مثلاً وقتی کسی برامون کاری انجام داد به جای این که فقط بهش بگیم *"مرسی"* (که یک واژه بیگانه هست و هیچ لطفی هم نداره )و حتی وقتی که میگیم خیلی ممنون، متشکرم ،لطف کردین ، در کنارش یه دعای کوچیک و قشنگ هم داشته باشیم مثلاً بگیم :
*"خدا امواتت رو بیامرزه"*
یا *" الهی همیشه جیبت پر از پول باشه"*
یا *" الهی خدا ازت راضی باشه "*
یا اینکه *الهی خدا بیشمار به شما مال و برکت دهد ان شاء الله*
*الهی ساعتهای عمرت بیشمار خوشی و راحتی خداوند بهت ارزانی کند ان شاء الله*
و یه دعای خیلی مهم که بگیم:"👇
*الهی که هر کس حقی به گردنت داره ازت راضی بشه و هیچ حق الناسی به گردنت نمونه"*
و یا مثلاً بگیم که:" *الهی عاقبت بخیر بشی"*
و یا خیلی دعاهای مادی و معنوی زیبا و عمیقی که خود شما خیلی بهتر از من بلد هستید.
مطمئناً وقتی که ما صادقانه و خالصانه در حق کسی دعایی بکنیم خداوند هم _که از ما بسیار بسیار مهربون تر و بخشنده تر هست_ همون دعاها رو در حق خود ما هم به اجابت میرسونه
اگر که دوست داشتید این تقاضای من رو برای گروهها و دوستانتون بفرستید و مُبَلِغ این کار خیر باشید.
الهی که خدا به همه مون توفیق بده که بتونیم قدمی کوچیک برای رضایت خداوندبرداریم و با همین دعاهای به ظاهر کوچک و ساده باعث رفع مشکلات و همینطور ایجاد خیرات و برکات مادی و معنوی بسیاری برای خودمون و دیگران باشیم و ان شاءالله که عاقبت همه مون ختم بخیر بشه.
التماس دعا 🤲
نمونهای از دعاهای قشنگ وخیر برای همدیگر:
الهی همیشه شاد و خوشحال باشی 🤲
الهی روزی ات پر برکت و بیشمار باشه🤲
الهی عاقبت بخیر باشید🤲
الهی خیر دو دنیا نصیبت بشه 🤲
الهی خدا برکت بده به رزق و روزیت🤲🏻
دو دنیا رو سفید باشی 🤲
خدا دستت وبگیره🤲
خدا اولاد صالح وسالم بهت ببخشه🤲
سفید بخت و خوش اقبال باشی🤲
دعای پدرومادر بدرقه راهت🤲
*الهی هرکسی این پیام را برای مابقی دوستان و عزیزانش ارسال میکنه.... هم خودش و هم خانواده اش الهی آخر عاقبت به خیر بشوند و الهی هرچی خیره نصیبتون بشه
864.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تسلط فوق العاده بالای رهبر حکیم انقلاب در بحثهای اختصاصی با قاریان رو ببینید تا تَشْتَّکاتون بپره :)))
#فقیه_جامع_الشرایط
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 چه شد که بیحجابهای قبل از انقلاب #حجاب رو پذیرفتند؟
📸 #گزارش_تصویری | #تفحص شهدا در فکه
☘️ آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
یک تکّه از روح صدایم را زمین خوردهست
آن تکّة دیگر کنار سنگرم.... آنجاست
یادش به خیر آن پا که بر مینها قدم میزد
آن جا کنار رمل؛.. پای دیگرم آنجاست
یک قمقمه خالی کنار سنگرم ماندهست
یک چشمه، یک رود از دو چشمان ترم آنجاست
حالا ببند آن چشمهای نازنینت را
تا ننگری که استخوان پیکرم آنجاست...
😍 چه لذتی دارد آخر کارمان اینگونه باشد...
⬅️ به مناسبت سالروز تفحص 120 شهید مظلوم مقتل الشهدای #فکه در 8 فروردین 1371 تقدیم گردید.
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ماجرای شهادت نوجوانی که پای برهنه مقابل چشمان پدرش شهید شد مجری برنامه را به گریه انداخت
شبی امام علی(ع)، از مسجد کوفه خارج شد و به سوی خانه میرفت و کمیل نیز با آن حضرت همراه بود. در راه به درِ خانهای رسیدند که صدای تلاوت قرآن از آنجا به گوش میرسید و صاحب آن خانه، بخشی از آیه 9 سوره مبارکه «زمر» را با سوز و گداز مخصوصی میخواند: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ؛»آیا کسی که شب را به اطاعت خدا به سجود و قیام پرداخته و از عذاب آخرت، ترسان و به رحمت الهی امیدوار باشد - با کسی که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است یکسان خواهد بود؟»
نوای دلنواز و آهنگ حزین آن شخصِ ناشناس، چنان بود که کمیل را سخت تحت تأثیر قرار داد و مجذوب خود ساخت به طوری که دلداده و فریفته آن شخص شد، اما چیزی نگفت و از این نشاط و جذبه باطنی خود، سخنی به میان نیاورد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع)، با علم خدادادی و بینش آسمانی، درک کرد که قلب کمیل دلباخته آن شخص شده است، سپس فرمودند: «ای کمیل، نغمه و نوای مناجات این مرد، تو را فریب ندهد، چه او از دوزخیان است و من به همین زودیها از حقیقت این موضوع برای تو پرده برمیدارم».
کمیل از این مکاشفه و آگاهی و این که حضرت امیرالمؤمنین(ع) آن قاری پرسوز و گداز را اهل دوزخ خواند، سخت در شگفت شد.
این ماجرا گذشت تا قائله خوارج پیش آمد. آنها که قرآن را به دقت و مطابق ضبط الفاظ و عبارات، بدون کم و زیاد حفظ کرده بودند، روبروی امام خود ایستادند و مبارزه کردند و امام علی(ع) هم به اجبار با آنها جنگید. در همین وقایع بود که امام، در میدان ایستاده و شمشیر خونین در دست داشت و قطره قطره خون از آن میچکید و سرهای آن تبهکاران، حلقهوار روی زمین قرار داده شده و کمیل روبروی امام ایستاده بود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) با سر شمشیر خود، به سری از آن سرها اشاره کرد و فرمودند: «أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ». اشاره به این که کمیل، یادت هست شبی که با من بودی و صدای تلاوت قرآن از خانهای بلند بود و صاحبخانه، این آیه را میخواند؟ اینک این همان شخص است که در آن وقت شب، با آن حال و شور، این آیه را قرائت میکرد و تو را مجذوب خود ساخته بود.