eitaa logo
🌹صدرا🌹
552 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
35.3هزار ویدیو
314 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمله اوکراین به کاخ کرملین سخنگوی ریاست جمهوری روسیه گفت: حمله هواپیماهای بدون سرنشین ارتش اوکراین به کاخ کرملین دفع شد.روسیه این اقدام را یک حمله تروریستی و سوءقصد به جان رئیس‌جمهور می‌داند و این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که هر طور صلاح می‌داند، اقدامات تلافی‌جویانه انجام دهد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎و این فوتبال دیدنی! ⚽خوشحالی بعد گل رضوان و لایی های حامد و گل وحشتناک حسنین خاطره ساز شد
👈👈سخنرانی ها رو میتونید با دور تند گوش کنید که امکانش در ایتا هست و یک مربع آبی اون بالا وقتی صوت میزنید میاد که اگر بزنید با سرعت بیشتری می توانیدگوش کنید.
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🎥 بشار اسد: ایران با خون خود از ما حمایت کرد 🔹ایران از همان ۱۲ سال پیش با وجود تحریم‌ها و تهدیدها پشت سوریه را خالی نکرد. 🔹ایران در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی حامی سوریه بود و با خون ارزشمندش از ما حمایت کرد. 🔹تنش‌های سیاسی و امنیتی حاکم در منطقه هرگز باعث تغییر نگاه مشترک ایران و سوریه نشد.
بسم الله 🔸مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی می فرمودند : وارد بعضی خانه ها که می شوم و می بینم بین زن و شوهر کدورتی هست ، هرگز در آن خانه نمی خوابم؛ چون می دانم رحمت خداوند از آن خانه قطع شده است . __________________________
🔸سفارش تبعیض آمیز!🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹بالأخره بعد از کش و قوس های فراوان، در آبان ماه 88، من هم سرباز شدم. پادگان آیت الله خاتمی یزد. بماند که چه ها کشیدم! هر چه بود گذشت. هر روز، نزدیکی های اذان صبح مجالی دست می داد تا چند دقیقه ای تلفنی صحبت کنم. دفتردار پدر که بازنشسته سپاه بود را هر روز خواب آلود به پای تلفن می کشیدم: که مرد حسابی پدرم درآمد، چاره ای کن، ناسلامتی تو سرهنگ سپاهی، من زن و زندگی دارم، مادر بیمار دارم، راهی، رایزنی ای، چیزی. چند روز مرخصی جور کن و .... این درددل های دردمندانه تقریباً هر روز ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح، جناب دفتردار خودش گوشی تلفن را برداشت و گفت: علی مژده بده. بی صبرانه گفتم: برایم مرخصی گرفتی؟ گفت: بالاتر! خواب به کلی از سرم پرید، ضربان قلبم بالا رفت، گفتم: بگو ببینم چه کردی؟ گفت: «حاج آقا از مشهد به سمت شیراز می آیند و این بار از راه یزد. در شهر یزد چند سخنرانی دارند؛ از جمله در پادگان شما! وقتی آمد پادگان شما، می توانی همراهشون بیایی شیراز! » یکه خوردم. هم خوشحال شدم و هم متعجب. چه خواهد شد؟ 🔹 آن روز را با لحظه شماری گذراندم. تا ظهر منتظر بودم؛ خبری نشد. هنگام نماز ظهر، در مسجد پادگان اعلام کردند که ساعت پنج سخنرانی ویژه داریم و کلاس ها زودتر تمام می شود؛ حضور همه الزامیست. فرمانده گروهان ها همه را بسیج کنند. چشمانم برق زد، قلبم به تپش افتاد که پدر می آید و من شب را پس از قریب یکی دو ماه، در شیراز خواهم گذراند. ساعت پنج شد. فرمانده گروهان، ما را به خط کرد و به مسجد بزرگ پادگان برد. قریب دو هزار سرباز، مسجد را پر کرده بودند. 🔹 بالأخره پدر آمد. تا او را دیدم، بعض امانم را برید. حدود چهل دقیقه ای صحبت کردند. یادم نیست چه گفتند، فقط آخرین جمله شان این بود که پسر من هم ما بین شماست، چند دقیقه ای او را ببینم و بروم! همه به هم نگاه کردند. فرماندهان و سربازان، همه یکه خورده بودند. دل تو دلم نبود، احساس می کردم کل وجودم همراه ضربان قلبم بالا و پایین می شود. همه ما را به خط کرده به صرف شام بردند. شام یک تخم مرغ آب پز به همراه یک خیار شور لپری قاش نشده و یه کف دست نان بود. شام را گرفتم و نخورده به آسایشگاه آمدم. همچنان منتظر بودم. هیچکدام از هم خدمتی ها و فرمانده ها مرا نمی شناختند. بالأخره فرمانده ی دسته آمد: «14/103 بیا بیرون». آمدم بیرون. گفت: «بازیگوش! فامیلت چیه؟» گفتم: حائری. لبخندی زد و گفت سر و وضعت را مرتب کن و برو دفتر فرمانده پادگان. کارت دارند. 🔹وقتی وارد سالن شدم، میز کنفرانس بزرگی آنجا بود که همه فرماندهان دور میز نشسته بودند. پدر هم همراه سردار میرحسینی فرمانده پادگان نشسته بود. من که لاغر، کچل و سیاه تر شده بودم، با لبخند پدر اشکم درآمد. پدر گفت: علی بابا! چهره ات مردانه شده، بیا پیش من. شام آنها، چلو جوجه بود که به غایت زیبا، سفره آرایی شده بود. پدر به مزاح گفت: خوب بهت می رسندها! از این چیزها که تو خانه هم گیرت نمیاد. با خنده گفتم: شام ما از شام شما چند دوره قبل‌تر بود! گفتند: یعنی چه؟ گفتم: ما تخمش را خوردیم، شما جوجه اش را می خورید. همه خندیدند الا فرمانده گردان. گوشی موبایل پدر را گرفتم و رفتم که به اهل منزل و مادر زنگی بزنم. همچنان فرمانده گردان مرا با چشمانش با نگاهی خشک و سرد دنبال می کرد تا اینکه شام تمام شد. 🔹 پدر، میکروفن جلوی خود را روشن کرد. زیر چشمی نگاهی به من کرد و بعد چشمانش را بست. گویی می خواهد چیزی بگوید که باب میل من نبود. گفت: من از عزیزان و فرماندهان تشکر می کنم که این فرصت را فراهم کردند که من چند ساعتی را در این پادگان بگذرانم. بعد دستی به سرش کشید و گفت: «اینکه پسرم در اختیار شماست، فرصتیست برای ما که به همگان اثبات کنیم در جمهوری اسلامی تبعیض ور افتاده! هر کاری که سخت تر از بقیه امور است را به او بسپارید، هرکاری که دون شأن است را از او مطالبه کنید؛ مثلا وظیفه نظافت تمام دستشویی ها پادگان را به عهده او بگذارید، به او کمتر از سایرین مرخصی بدهید و .... » همه خندیدند و فرمانده گردان هم بلندتر از بقیه! من خشکم زده بود! تمام سلول های بدنم مور مور می شد. متعجب نگاه پدر کردم و در دل گفتم میدانی داری با من چه میکنی ؟!! 🔹 پدر روی موکت نشسته بود و داشت عمامه اش را روی زانویش دوباره می بست. گفت: «علی جان! از من دلگیر نشی ها» هنوز من گیج و منگ بودم. عمامه اش را بر سر گذاشت و آغوشش را گشود و ... دستش را بوسیدم. سرم را که به سینه اش فشرده بود بوسید و رفت. 🔹من ماندم و پست نیمه شب برجک 11 (برجک تنبیهی سربازان) و نظافت دستشویی ها در هر سحرگاه ... !!i
مگه زن با زن فرق می‌کنه؟! 📸 دستنوشته یک کاسب باشرف که در حد خودش کار رسانه‌ای انجام داده، خدا خیرت بده👌 آفرین 👌 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🅾 مرضیه برومند، رئیس جدید خانه سینما!!! این فرد بعد از حمایت از انقلاب جنسی، به مقام ریاست و مدیریت خانه سینما منصوب شد!! ❗️ایشان به نمایندگی از آرتیست‌ها و سینماگران، نوع معاشرت با مردان نامحرم را به نمایش گذاشته‌اند! دست مریزاد وزارت ارشاد!!
4.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️🚨|فیلم ارتش آمریکا از لحظه توقیف نفتکش پانامایی توسط سپاه پاسداران/ نفتکش در مسیر بندر فجیره امارات بوده است... ✅تو خلیج فارس رد میشید لطفا مراقب ماهیا باشید بهشون آسیب نزنید😂 آدامس میجویید لطفاً نندازید تو آب تشکر... وگرنه شناورتون توقیف میشه 😂 بعدش پرچم پاناما خز شده دیگه دا دنبال پرچم یه بدبخت دیگه باشید هروقت پرچم پاناما میزنید رو شناور هاتون ما میدونیم یه ریگی به کفشتونه😁😂 (شناوری که هفته پیش ارتش توقیف کرد حامل پرچم پاناما بود و همچنین دفعات گذشته ...)