🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
💠 بسا سخن که از حمله مسلحانه كارگرتر است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت394
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت :
این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟
مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت :
(( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.))
تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت :
((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.))
"شهید مصطفی چمران"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
دیروز فجر انقلاب ما انفجار نور بود،،،
امروز فجر انقلاب تلألوئی از مکتب سلیمانیست،،
و فردا هم ان شاء الله انقلاب ما ،،
انقلاب ظهور و حاکمیت مهدویست.....
#فجر_سلیمانی
" خانم مجری ۲ "
ما به یک مجلسی نیاز داریم که:
به جوانان ما امید
وبه کارخانه ها و تولید از رمق افتاده و بعضا تعطیل ما ، رونق و جان تازه
وبه پاسپورت وهویت ما عزت
وبه فرهنگ مامیتوانیم ارزش و بهاء
بدهد و وبه عبارتی به ۶سال تعطیلی کشور پایان داده و جانی تازه به آن بدمد.
#گام_دوم_با_مجلس_انقلابی
"منتظر "
تلاش درانتخابات کمترازجهادودفاع نیست.
مدافعان حرم درمقابل داعش،اقلیت بودند.حاج قاسم وسربازانش محکم رفتندوامروزعزت برامون اوردند.
اقافرمودند: من به اینده امیدوارم.
اینده کشوربهتراز گذشته است.
ما به کلام رهبر ایمان داریم.
#گام_دوم_با_مجلس_انقلابی
" Maka( Limited-محدود شده)"
#سلبریتی کیست؟!
سلبریتی نامِ نوعی انسان!!! است، که کمپینِ #تحریم_جشنواره_فجر را برقرار میکند و خودش به خاطر لَهلَه شُهرت، کمپین خود را فراموش میکند😄
عکس آرشیوی است.
"بی نشان"
ولی من رأی میدم....
حتی اگه مجبورباشم بین بد و بدترانتخاب کنم!
وجدانم نمیزاره یکی واسه احساس مسولیت دینی واجتماعیش دست بسته دفن بشه ومن درحد یه رأی دادن ازدستام استفاده نکنم....
#انتخابات_مجلس
#شهدای_غواص
"🍁حانیه با ح جیمی🍁"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
عصر روز بیست بهمن توی سالن مدرسه ما که یکی از بزرگترین و مجهز ترین سالن های نمایشی وقت بود قرار
بود نمایش شهید قلب تاریخ است رو اجرا کنیم. منم باید نقش علی رو بازی میکردم که در نمایش شهید می شدم و باید دوستان بنده رو روی دستاشو حمل
میکردن و با خواندن سرود منو پیش مادرم می بردند.
چشمتان روز بد نبیند اتفاقی رخ داد که هنوز اون لحظات را و حتی صداشونو به یاد دارم .
تا دوستام منو بلند کردن قلقلکم اومد و از بالای دستاشون خودمو انداختم کف صحنه و بلافاصله بلند شدم.
یک مرتبه همه سالن یک صدا فریاد می زندند شهیدان زنده اند الله اکبر...
نمیدونستم چیکار باید میکردم برای اینکه خجالتمو قایم کنم خودم هم با اونها فریاد میزدم.
دیگه از اون به بعد شده بودم نقل دهن بچه ها و مسئولین تا منو میدیدن میگفتن شهید زنده چطوری؟
#دهه_فجر