فرياد يا محمدا زينب رسيد به كربلا
اگرچه رنج ِ سفر، زخم ِ راه را ديدم
دوباره آمدم و قتلگاه را ديدم
براي قافله ات بيرق عزا مانده
هنوز تكيه اي از خيمه ها به جا مانده
هنوز گِردِ مزار ِ تو دشتي از خار است
بميرم اي گُل ِ من ديدنت چه دشوار است
هنوز رويِ زمين تيرهاي خونين است
هنوز رويِ زمين نيزه هاي سنگين است
هنوز از بدنت بويِ سيب مي آيد
صداي ناله ي مردي غريب مي آيد
اگرچه خويش به دستِ رباب آوردم
به دستِ بي رمقم ظرفِ آب آوردم
بنوش جرعه يِ آبي كه تشنه ات ديدم
اسير ِ مرثيه يِ سنگ و دشنه ات ديدم
💢اعمال روز اربعین:
1-خواندن زیارت اربعین
2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر)
3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم)
4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه
5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار
6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله
7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا
🌹اللهم عجل لولیک الفرج
🌺التماس دعا
⁉️اینجا کجاست؟!
❓فکر میکنید اینجا چه خبر است؟🧐🤔
▫️به ظاهر نمایشگاهی در هفتهی دفاع مقدس است و افرادی که مشغول امتحان هستند...
‼️امّا...
📌 اینجا منطقهی کشمیر هند است. هزاران جوان شیعه در این حسینیه مشغول مسابقه کتابخوانی سلام بر ابراهیم هستند.
🔰 جوانی که در زندگیاش، فقط رضای خدا را در نظر گرفت و از خدا خواست هیچ چیزی از او نماند. نمیخواست حتی قطعهای از زمین را اشغال کند. اما خدای او چیز دیگری میخواست. آوازهی شهرت او از مرزها گذشته است.
#کشمیر
#دفاع_مقدس
علیرضا پناهیان14000704-chera-baaziha-nemikhaahand-mojeze-arbaeen-ra-dark-konand-low.mp3
زمان:
حجم:
11.2M
🎙سخنرانی امروز علیرضا پناهیان در صحن عقیله بنی هاشم حرم امام حسین(ع)
🔴 موضوع: چرا بعضیها نمیخواهند معجزه اربعین را درک کنند؟
🔸یکشنبه ۴مهر ۱۴۰۰
#اربعین
- ناشناس.mp3
زمان:
حجم:
2.11M
🏴 فایل صوتی: زیارت اربعین
التماس دعا
#اربعین
#زیارت_اربعین
💠 *نوید سحرگاهی*!!
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و نحو بودم در تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم ، ثامن الحجج ، على بن موسى الرضا – علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء – نائل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباء الله بود وبه من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که بر آورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم .
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم ، سلطان دین رضا – روحى لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم – رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیک بیا!
نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که : بنوش ، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم که هزار در علم و از هر در هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم که :
دوش وقـت سحـــر از غصه نجــــاتم دادند
وندر آن ظلمـــت شـــب آب حیــــاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قـــــدر که این تازه بـــــراتم دادند
📚 رویای صادقه علامه حسن حسن زاده آملی از زبان خودشان .
*شادی روح مطهرش صلوات*
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂علامه از زبان علامه
راز موفقیت علامه حسن زاده آملی در بیان علامه جوادی آملی
#علامه_حسن_زاده_آملی
🔆تجربه پس از مرگ علامه حسن زاده آملی
🔆حضرت استاد در این خصوص مکاشفهای را نقل میفرمایند: در سحر شب یکشنبه 5 مردادماه 1348 بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله «الله» را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و میلرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگهای درشت و جاده ناهموار میرود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت.
دیدم در میان خانهای مانند پرندهای که در خانهای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز میکند و راه خروج نمییابد، تخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو میشتافتم، دیدم در این خانه زندانیم، نمیتوانم به در بروم، سخنی از گویندهای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت: این محبوس بودنت بر اثر حرفهای زیاد و بیخود تو است، چرا حرفهایت را نمیپایی!؟
🔆من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم(ص) برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچهای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد، از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندین به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم.
🔅و هنگامی که از حبس رهایی یافتم، یعنی از خانه به در آمدم، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم، که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درختهای گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظرهای ندیدم.
🔅و میبینم که به اندازه ارتفاع درختها در هوا سیر میکنم به گونهای که رویم، یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد و در همین حال به خود آمدم.
🔅آن محبوس بودن چند دقیقه، بسیار در من اثر بد گذاشت به گونهای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانههایم همه سخت درد گرفت و قلبم به شدت میزد.